یبارم پلیس نگهم داشت گفت سبقت و سُرعت غیر مجاز ماشین باید بره پارکینگ
گفتم جناب سروان بخدا دانشجوام جون مادرت یکاریش بکن
گفت باشه من چشم پوشی میکنم ولی شمام باید یه حالی به من بدید
با بغض داشتم کمربندمو باز میکردم که گفت : منظورم رشوه بود احمق گمشو نخاستم
🅾 @mosbat185
گفتم جناب سروان بخدا دانشجوام جون مادرت یکاریش بکن
گفت باشه من چشم پوشی میکنم ولی شمام باید یه حالی به من بدید
با بغض داشتم کمربندمو باز میکردم که گفت : منظورم رشوه بود احمق گمشو نخاستم
🅾 @mosbat185