#شرح_مثنوی_معنوی_کریم_زمانی
#قصهى_اعرابى_درويش_و_ماجراى_زن_با_او_به_سبب_قلت_و_درويشى
@molaviname
▫️قصهٔ اعرابیِ درویش و ماجرای زن او با او به سببِ قِلّت و درویشی
(۲۲۵۲) یک شب اعرابی زنی مر شوی را
گفت و از حد بُرد گفت و گوی را
شبی یک زن عرب بیاباننشین با شوهرش به گفتگو پرداخت و در این باره زیاده روی کرد و از حد گذشت.
[اَعْرابی: یک تن عرب بیابانی؛ اَعْراب، کسانی هستند از قوم عرب که در بیابان زندگی میکنند. مفرد آن، اَعْرابی است بر قیاس اسمهای جنس که مفرد آن به (ی) در آخر کلمه تشخیص میشود، مثل روم، رومی، کرد، کردی، زنج، زنجی. اَعْراب، اسم جنس است و جمع عَرَب نیست. عرب، به شهر نشینان این قوم، اختصاص دارد۲.]
(۲۲۵۳) کین همه فقر و جَفا ما میکَشیم
جمله عالَم در خوشی، ما ناخوشیم
این همه فقر و ستم را ما میکشیم، امّا تمام مردم دنیا در خوشیاند، فقط ما هستیم که حال خوش نداریم.
(۲۲۵۴) نانمان نی، نانْخورشْمان۳ درد و رَشک۴
کوزهمان نه، آبمان از دیده اشک
نان نداریم و به جای نان، نان خورشمان، درد و رشک و غبطه بر اموال دیگران است. حتی کوزه آب هم نداریم و آبمان اشک چشممان است.
(۲۲۵۵) جامهٔ ما روز، تابِ۵ آفتاب
شب نهالین۶ و لحاف از ماهتاب
هنگام روز، لباس ما پرتو و گرمای خورشید است و شب، زیرانداز و لحافی جز مَهْتاب نداریم.
۲. شرح مثنوی شریف، ج ۳، ص ۹۶۲.
٣. نان خورش: خورش نان؛ هر چیز که با نان خورند.
۴. رشک: حسد.
۵. تاب: فروغ و روشنی .
۶. نَھالین: زیراندازی چارگوشه، تشک، نهالی هم گفتهاند.
@molaviname
🌸🌸🌸
#قصهى_اعرابى_درويش_و_ماجراى_زن_با_او_به_سبب_قلت_و_درويشى
@molaviname
▫️قصهٔ اعرابیِ درویش و ماجرای زن او با او به سببِ قِلّت و درویشی
(۲۲۵۲) یک شب اعرابی زنی مر شوی را
گفت و از حد بُرد گفت و گوی را
شبی یک زن عرب بیاباننشین با شوهرش به گفتگو پرداخت و در این باره زیاده روی کرد و از حد گذشت.
[اَعْرابی: یک تن عرب بیابانی؛ اَعْراب، کسانی هستند از قوم عرب که در بیابان زندگی میکنند. مفرد آن، اَعْرابی است بر قیاس اسمهای جنس که مفرد آن به (ی) در آخر کلمه تشخیص میشود، مثل روم، رومی، کرد، کردی، زنج، زنجی. اَعْراب، اسم جنس است و جمع عَرَب نیست. عرب، به شهر نشینان این قوم، اختصاص دارد۲.]
(۲۲۵۳) کین همه فقر و جَفا ما میکَشیم
جمله عالَم در خوشی، ما ناخوشیم
این همه فقر و ستم را ما میکشیم، امّا تمام مردم دنیا در خوشیاند، فقط ما هستیم که حال خوش نداریم.
(۲۲۵۴) نانمان نی، نانْخورشْمان۳ درد و رَشک۴
کوزهمان نه، آبمان از دیده اشک
نان نداریم و به جای نان، نان خورشمان، درد و رشک و غبطه بر اموال دیگران است. حتی کوزه آب هم نداریم و آبمان اشک چشممان است.
(۲۲۵۵) جامهٔ ما روز، تابِ۵ آفتاب
شب نهالین۶ و لحاف از ماهتاب
هنگام روز، لباس ما پرتو و گرمای خورشید است و شب، زیرانداز و لحافی جز مَهْتاب نداریم.
۲. شرح مثنوی شریف، ج ۳، ص ۹۶۲.
٣. نان خورش: خورش نان؛ هر چیز که با نان خورند.
۴. رشک: حسد.
۵. تاب: فروغ و روشنی .
۶. نَھالین: زیراندازی چارگوشه، تشک، نهالی هم گفتهاند.
@molaviname
🌸🌸🌸