#۳۶۵روزباپیامبرﷺ
روز ۷۸ - تپه صفا را به طلا تبدیل کن
شمارِ پیروان پیامبرمان ﷺ رو به افزایش بود. انسانهای بد از آزار او دست بر نمیداشتند. روزی نزدِ او آمده و درخواست کردند:
"ای محمد! اگر واقعاً پیغمبر هستی؛ پس از خدایت بخواه تپه صفا را برای ما تبدیل به طلا کند، شاید آن وقت ایمان بیاوریم که تو پیامبر خدایی!"
مشرکان باور نمیکردند که امکانِ تحققِ چنین چیزی وجود داشته باشد. از نظرِ آنها چنین چیزی ناممکن بود؛ اما برای الله از خلقِ یک گُل هم سادهتر بود. مشرکانِ سبکمغز به گمان خود با چنین درخواستی پیامبرمان ﷺ را در موقعیت سختی قرار میدادند. اما پیامبر عزیزمان ﷺ خوب میدانست آنها دنبال چه هستند. پس پرسید:
"اگر این آرزویتان برآورده شود؛ از عبادت بتها دست میکشید و به الله ایمان
می آورید و عبادتش میکنید؟"
گفتند: "حتماً."
زیبای زیبایان، پیامبرمان ﷺ دستانش را باز کرد و از الله تقاضا و التماس کرد. آیا میشد که الله درخواست محبوبترین بندهاش را بی پاسخ بگذارد؟ بیدرنگ، فرشتهاش را نزد او فرستاد. جبرئیل آمد، سلام داد و گفت:
"الله به تو سلام میکند و میفرماید: اگر میخواهی فوراً تپه صفا را برای آنها به طلا بدل میکنم؛ اما اگر پس از آن ایمان نیاورند، عقوبتشان خواهیم کرد، یا اینکه تا قیامت دروازه های عفو را برای آنها باز بگذاریم."
پیامبر عزیزمان به فکر فرو رفت. میدانست حتی اگر تپه صفا طلا شود، آنها باز از عناد و دشمنی دست برنخواهند داشت. از طرفی نمیخواست بلایی بر آنها نازل شود. شاید روزی دست از کارهای زشت و ناپسندشان بردارند. تصمیمش را گرفت:
"خدای من! این درخواستِ آنها را قبول نکن. دروازه های عفو را همواره برایشان باز بگذار. دوست ندارم مجازات شوند. میخواهم آنها را عفو کنی و به بهشت بفرستی."
پیامبرمان ﷺ حتی دوست نداشت کسانی که همه نوع دشمنی در حقش میکردند،
ضرر و زیانی ببینند، و برای نجات و رستگاریِ آنها دعا میکرد.
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞
روز ۷۸ - تپه صفا را به طلا تبدیل کن
شمارِ پیروان پیامبرمان ﷺ رو به افزایش بود. انسانهای بد از آزار او دست بر نمیداشتند. روزی نزدِ او آمده و درخواست کردند:
"ای محمد! اگر واقعاً پیغمبر هستی؛ پس از خدایت بخواه تپه صفا را برای ما تبدیل به طلا کند، شاید آن وقت ایمان بیاوریم که تو پیامبر خدایی!"
مشرکان باور نمیکردند که امکانِ تحققِ چنین چیزی وجود داشته باشد. از نظرِ آنها چنین چیزی ناممکن بود؛ اما برای الله از خلقِ یک گُل هم سادهتر بود. مشرکانِ سبکمغز به گمان خود با چنین درخواستی پیامبرمان ﷺ را در موقعیت سختی قرار میدادند. اما پیامبر عزیزمان ﷺ خوب میدانست آنها دنبال چه هستند. پس پرسید:
"اگر این آرزویتان برآورده شود؛ از عبادت بتها دست میکشید و به الله ایمان
می آورید و عبادتش میکنید؟"
گفتند: "حتماً."
زیبای زیبایان، پیامبرمان ﷺ دستانش را باز کرد و از الله تقاضا و التماس کرد. آیا میشد که الله درخواست محبوبترین بندهاش را بی پاسخ بگذارد؟ بیدرنگ، فرشتهاش را نزد او فرستاد. جبرئیل آمد، سلام داد و گفت:
"الله به تو سلام میکند و میفرماید: اگر میخواهی فوراً تپه صفا را برای آنها به طلا بدل میکنم؛ اما اگر پس از آن ایمان نیاورند، عقوبتشان خواهیم کرد، یا اینکه تا قیامت دروازه های عفو را برای آنها باز بگذاریم."
پیامبر عزیزمان به فکر فرو رفت. میدانست حتی اگر تپه صفا طلا شود، آنها باز از عناد و دشمنی دست برنخواهند داشت. از طرفی نمیخواست بلایی بر آنها نازل شود. شاید روزی دست از کارهای زشت و ناپسندشان بردارند. تصمیمش را گرفت:
"خدای من! این درخواستِ آنها را قبول نکن. دروازه های عفو را همواره برایشان باز بگذار. دوست ندارم مجازات شوند. میخواهم آنها را عفو کنی و به بهشت بفرستی."
پیامبرمان ﷺ حتی دوست نداشت کسانی که همه نوع دشمنی در حقش میکردند،
ضرر و زیانی ببینند، و برای نجات و رستگاریِ آنها دعا میکرد.
#ویژه_کودکان_و_نوجوانان
💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞