چند روز پیش دوستی قدیمی زنگ زد. از نزدیکان دولت حسن روحانی است. واقع بین و خوشفکر و دقیق است. گفت نوشته هایت را می خوانم و برای کسانی فوروارد هم می کنم. آنها گفته اند ما هم این نوشته ها را تعقیب می کنیم.
مکالمه مان بیشتر از یک ساعت طول کشید و یکی دوبار تلفن قطع شد. به قول ایشان انگار شبکه ی همراه هم از دست ما خسته شده بود.
من بیشتر شنونده بودم. به هرحال او به اندازه ی کافی نظرات مرا در اینجا خوانده است و طبعا نوبتی هم که باشد من باید گوش بدهم و او سخن بگوید.
براساس نقدهای من از سیاست روحانی و رفتار دولتش، آنچه را که در درون سازمان دولت ازین باب در جریان است و صلاح هست کسی مثل من (که خارج از آن هستم،) بداند بازگو کرد. عرض نمودم که در کل با این شیوه عملکرد روحانی مخالف نیستم. خودم هم یک زمان از دور دستی بر گوشه ی آتشی کوچک داشته ام و می دانم کار دولت در این مملکت با این وضع و اوضاع و این قانون اساسی و توزیع نامتناسب قدرت و مسئولیت، یعنی چی! مسئله ی من مسئله ی قولها و وعده های حسن روحانی در ایام انتخابات است. تناقض بین آنها و عملکرد کنونی قابل پذیرش نیست.
ما در قرن بیست و یکم هستیم. اگر هزاربار هم بنویسیم که ما در قرن بیست و یکم هستیم باز کم است تا بدانیم همه چیز تغییر کرده است. اپل یک تلفن همراه درست کرده است با 256 گیگابایت حافظه. جزئیات نظرات دست اندرکاران سیاست در عرض چند ثانیه بوسیله ی میلیونها نفر قابل دیدن است. در چنین فضایی حتی دونالد ترامپ معلوم الحال جرات ندارد وعده هایی را که داده است فراموش کند چه رسد به یک روحانی در لباس پیغمبر.
مکالمه به فروع بسیاری کشیده شد و روی مصادیق هم سخن گفتیم. قرار شد گفتگو را حضوری ادامه بدهیم. این گفتگو به هیچ وجه به منزله ی جابجایی نقش هیچکدام از ما نبود. من کماکان همینگونه می نویسم و او کماکان همانگونه عمل می کند. او دلایل خود را دارد و من هم ادله ی خود را.
من معتقدم قراردادی که ما با حسن روحانی بستیم مثل هر قرارداد بشری دیگری نیازمند پشتوانه و ضمانت اجرایی است. ضمانت قرارداد ما حضور نقادانه در فضای اجتماعی است. همان فضایی که حسن روحانی را به قدرت رساند باید جزئیات وعده ها و سخن هایش را زنده نگاه دارد و طلب نماید.
قبلا این جمله از برتراند راسل را آورده بودم که می گوید آنهایی که آن بالا نشسته اند هیچ وقت به فکر اینهایی که این پایین نشسته اند نخواهند بود مگر از آنان در هراس باشند.
حاکمان باید از این هراس داشته باشند که بدون همراهی و همگامی ملت هیچ قدمی نمی توانند بردارند. هیچ ابزار و اسلحه ای جای امید و نشاط ملی را پر نمی کند. هیچ موهبتی ارزنده تر از اعتماد مردمان برای حاکمان وجود ندارد.
تماشاگران ژاپنی وقتی تیم فوتبالشان عقب است همانطور آن را تشویق می کنند که جلو است. خستگی ناپذیر و پرشور.
قرار نیست که ما منتقد سرخورده و مایوس و ناامید باشیم. مهم این است که ما وارد یک بازی سیاسی شده ایم. این بازی را باید جوری جلو ببریم که ملت و هرکسی که با ملت است برنده شود. هیچ قدرتی نمی تواند در برابر یک ملت بایستد.
https://t.me/mohammadhosseinghiasi
مکالمه مان بیشتر از یک ساعت طول کشید و یکی دوبار تلفن قطع شد. به قول ایشان انگار شبکه ی همراه هم از دست ما خسته شده بود.
من بیشتر شنونده بودم. به هرحال او به اندازه ی کافی نظرات مرا در اینجا خوانده است و طبعا نوبتی هم که باشد من باید گوش بدهم و او سخن بگوید.
براساس نقدهای من از سیاست روحانی و رفتار دولتش، آنچه را که در درون سازمان دولت ازین باب در جریان است و صلاح هست کسی مثل من (که خارج از آن هستم،) بداند بازگو کرد. عرض نمودم که در کل با این شیوه عملکرد روحانی مخالف نیستم. خودم هم یک زمان از دور دستی بر گوشه ی آتشی کوچک داشته ام و می دانم کار دولت در این مملکت با این وضع و اوضاع و این قانون اساسی و توزیع نامتناسب قدرت و مسئولیت، یعنی چی! مسئله ی من مسئله ی قولها و وعده های حسن روحانی در ایام انتخابات است. تناقض بین آنها و عملکرد کنونی قابل پذیرش نیست.
ما در قرن بیست و یکم هستیم. اگر هزاربار هم بنویسیم که ما در قرن بیست و یکم هستیم باز کم است تا بدانیم همه چیز تغییر کرده است. اپل یک تلفن همراه درست کرده است با 256 گیگابایت حافظه. جزئیات نظرات دست اندرکاران سیاست در عرض چند ثانیه بوسیله ی میلیونها نفر قابل دیدن است. در چنین فضایی حتی دونالد ترامپ معلوم الحال جرات ندارد وعده هایی را که داده است فراموش کند چه رسد به یک روحانی در لباس پیغمبر.
مکالمه به فروع بسیاری کشیده شد و روی مصادیق هم سخن گفتیم. قرار شد گفتگو را حضوری ادامه بدهیم. این گفتگو به هیچ وجه به منزله ی جابجایی نقش هیچکدام از ما نبود. من کماکان همینگونه می نویسم و او کماکان همانگونه عمل می کند. او دلایل خود را دارد و من هم ادله ی خود را.
من معتقدم قراردادی که ما با حسن روحانی بستیم مثل هر قرارداد بشری دیگری نیازمند پشتوانه و ضمانت اجرایی است. ضمانت قرارداد ما حضور نقادانه در فضای اجتماعی است. همان فضایی که حسن روحانی را به قدرت رساند باید جزئیات وعده ها و سخن هایش را زنده نگاه دارد و طلب نماید.
قبلا این جمله از برتراند راسل را آورده بودم که می گوید آنهایی که آن بالا نشسته اند هیچ وقت به فکر اینهایی که این پایین نشسته اند نخواهند بود مگر از آنان در هراس باشند.
حاکمان باید از این هراس داشته باشند که بدون همراهی و همگامی ملت هیچ قدمی نمی توانند بردارند. هیچ ابزار و اسلحه ای جای امید و نشاط ملی را پر نمی کند. هیچ موهبتی ارزنده تر از اعتماد مردمان برای حاکمان وجود ندارد.
تماشاگران ژاپنی وقتی تیم فوتبالشان عقب است همانطور آن را تشویق می کنند که جلو است. خستگی ناپذیر و پرشور.
قرار نیست که ما منتقد سرخورده و مایوس و ناامید باشیم. مهم این است که ما وارد یک بازی سیاسی شده ایم. این بازی را باید جوری جلو ببریم که ملت و هرکسی که با ملت است برنده شود. هیچ قدرتی نمی تواند در برابر یک ملت بایستد.
https://t.me/mohammadhosseinghiasi