خیلی وقت نیست که رییس محترم جمهور با صدای رسا اعلام فرمودند، به عقب برنمی گردیم. الان آیا دارند به جلو می روند؟
نگاهی اجمالی به وزرای علوم معرفی شده در طول چهارونیم سال اخیر نشان می دهد، نشانه ای از پیشروی نیست!
فی الواقع من خیلی با این نحوه ی رفتار رییس جمهور مشکلی ندارم. یک سیاستمدار می تواند در مواقعی خاص از این کارها انجام دهد و درست هم باشد، به شرطی که در ایام تبلیغات وعده های دیگری را به صراحت و با صدای پرطنین فریاد نزده باشد. رییس جمهور به عنوان نماد ملت ایران الان از سوی رای دهندگان جوان و دانشجو متهم به تناقض وعده ها شده است. چنین چیزی برای یک انسان معمولی خوب نیست چه رسد برای یک رییس جمهور.
به نظر بنده رییس جمهور اگر می بیند نمی تواند به وعده هایش عمل کند بهتر است خوشنام باشد و استعفا دهد تا بدنام گردد و برجای بماند. خوشنامی او یعنی محترم شمردن اصل اخلاقی "وفای به عهد".
اشکال ندارد آقای رییسی بیاید و همه ی وزرایش را از آستانقدس بیاورد حتی با همان لباس مشکی خادمی حضرت رضا دور میز هیئت وزیران بنشینند. اما روحانی برود و ارزشهای اخلاقی را با رفتن خود حفظ کند تا اعتماد مردمان به اخلاق و سیاست ، و نیز صندوق رای مخدوش نشود.
در همین فضاست که دبیرکل محترم هیئت موتلفه به حزبش آماده باش داده است تا برای انتخابات مجلس آماده باشند. چون می بیند که با این فرمان دیگر ماشین " تکرار" جواب نمی دهد و اصلاح طلبان جوان به شورمندی دو دوره ی گذشته به پای صندوق ها نمی آیند و طبعا در غیاب مشارکت پرشور ایرانیان، همیشه این پیرمردهای موتلفه هستند که می توانند با بسیج پادگانی معرکه گردان تعزیه شوند.
اصولگرایان نگاهشان به جامعه یک پادگان بزرگ یا یک مدرسه ی بزرگ است که به یک فرمانده و یا یک معلم نیاز دارد تا درس نظام یا علم را مشق کنند و کم کم رشد نمایند. اصولگرایان می خواهند تحت این نگاه، جامعه را تغییر دهند. بنا براین گمان می کنند که با دراختیارگرفتن دانشگاهها می توانند چنان کاری انجام دهند.
قبل از آنها مائوتسه تونگ رهبر چین کمونیست در آن جامعه ی بزرگ چنین فکری داشت و بر اساس آن، انقلاب فرهنگی چین را اعلام کرد. ملت بزرگ چین در آن راه، مرارتهای مرگباری را تجربه کردند و هیچ وقت هم به هیچ جا نرسیدند. چین وقتی چین شد که پس از مائو به حکمت کنفوسیوسی اش بازگشت.
قرن بیستم قرن نگاه پادگانی به جوامع بود. بلشویکها در روسیه، و نازی ها در آلمان، توده ها را برانگیختند و پادگانهای خود را برپا کردند تا جامعه ای آرمانی بسازند. میلیونها انسان در این راه های احمقانه کشته شدند.
ما نمی توانیم جامعه را آنگونه تغییر دهیم که می خواهیم. چنین چیزی ناشدنی است. اگرچه می توانیم برجامعه اثر بگذاریم. معهذا نظام هایی که به جامعه، به صورت پادگانی نگاه می کنند اگر پول و امکانات زیادی برای خرج کردن داشته باشند خیلی که نتیجه بگیرند جامعه را به نقطه ی صفر می کشانند و عاقبت فرومی پاشند. یعنی جایی که نیروهای دولت و جامعه، سرمایه ها و ثروتهایشان در تقابلی بیهوده متلاشی و نابود می شوندو به هیچ چیز و هیچ جا نمی رسند.
واقعا دستاورد هشت سال حکومت احمدی نژاد چه بود؟ جامعه به کجا رسید؟ احمدی نژاد رفت اما آن نگاه هنوز هم هست. مثل نحوه ی معرفی وزیر علوم. وزیر علوم باید اصولگرا باشد یا اگر به اصلاح طلبان نزدیک است، اصولگرایانه عمل کند مثل وزیر محترم بهداشت و درمان که عملکردش اصولگرایانه و خودش نزدیک به اصلاحات.
برخی از رفتارهای روحانی و همکارانش در دولت، فضای اصلاح طلبانه ی حاکم در چهار و نیم سال اخیر را به سمت ناامیدی می کشاند. چیزی که ورای آن به شدت وحشتناک است. به نظر می رسد این استراتژی ها ابزار اصلاحات را به مرور کند می کند تا نهایتا کشور در بن بستی فاجعه آمیز متوقف شود.
یکبار در سال 84 اصلاح طلبی مرد و از خاکستر آن، احمدی نژاد برخاست، این بار اگر بمیرد خدا می داند از آن چه چیزی برخواهد خاست.
https://t.me/mohammadhosseinghiasi
نگاهی اجمالی به وزرای علوم معرفی شده در طول چهارونیم سال اخیر نشان می دهد، نشانه ای از پیشروی نیست!
فی الواقع من خیلی با این نحوه ی رفتار رییس جمهور مشکلی ندارم. یک سیاستمدار می تواند در مواقعی خاص از این کارها انجام دهد و درست هم باشد، به شرطی که در ایام تبلیغات وعده های دیگری را به صراحت و با صدای پرطنین فریاد نزده باشد. رییس جمهور به عنوان نماد ملت ایران الان از سوی رای دهندگان جوان و دانشجو متهم به تناقض وعده ها شده است. چنین چیزی برای یک انسان معمولی خوب نیست چه رسد برای یک رییس جمهور.
به نظر بنده رییس جمهور اگر می بیند نمی تواند به وعده هایش عمل کند بهتر است خوشنام باشد و استعفا دهد تا بدنام گردد و برجای بماند. خوشنامی او یعنی محترم شمردن اصل اخلاقی "وفای به عهد".
اشکال ندارد آقای رییسی بیاید و همه ی وزرایش را از آستانقدس بیاورد حتی با همان لباس مشکی خادمی حضرت رضا دور میز هیئت وزیران بنشینند. اما روحانی برود و ارزشهای اخلاقی را با رفتن خود حفظ کند تا اعتماد مردمان به اخلاق و سیاست ، و نیز صندوق رای مخدوش نشود.
در همین فضاست که دبیرکل محترم هیئت موتلفه به حزبش آماده باش داده است تا برای انتخابات مجلس آماده باشند. چون می بیند که با این فرمان دیگر ماشین " تکرار" جواب نمی دهد و اصلاح طلبان جوان به شورمندی دو دوره ی گذشته به پای صندوق ها نمی آیند و طبعا در غیاب مشارکت پرشور ایرانیان، همیشه این پیرمردهای موتلفه هستند که می توانند با بسیج پادگانی معرکه گردان تعزیه شوند.
اصولگرایان نگاهشان به جامعه یک پادگان بزرگ یا یک مدرسه ی بزرگ است که به یک فرمانده و یا یک معلم نیاز دارد تا درس نظام یا علم را مشق کنند و کم کم رشد نمایند. اصولگرایان می خواهند تحت این نگاه، جامعه را تغییر دهند. بنا براین گمان می کنند که با دراختیارگرفتن دانشگاهها می توانند چنان کاری انجام دهند.
قبل از آنها مائوتسه تونگ رهبر چین کمونیست در آن جامعه ی بزرگ چنین فکری داشت و بر اساس آن، انقلاب فرهنگی چین را اعلام کرد. ملت بزرگ چین در آن راه، مرارتهای مرگباری را تجربه کردند و هیچ وقت هم به هیچ جا نرسیدند. چین وقتی چین شد که پس از مائو به حکمت کنفوسیوسی اش بازگشت.
قرن بیستم قرن نگاه پادگانی به جوامع بود. بلشویکها در روسیه، و نازی ها در آلمان، توده ها را برانگیختند و پادگانهای خود را برپا کردند تا جامعه ای آرمانی بسازند. میلیونها انسان در این راه های احمقانه کشته شدند.
ما نمی توانیم جامعه را آنگونه تغییر دهیم که می خواهیم. چنین چیزی ناشدنی است. اگرچه می توانیم برجامعه اثر بگذاریم. معهذا نظام هایی که به جامعه، به صورت پادگانی نگاه می کنند اگر پول و امکانات زیادی برای خرج کردن داشته باشند خیلی که نتیجه بگیرند جامعه را به نقطه ی صفر می کشانند و عاقبت فرومی پاشند. یعنی جایی که نیروهای دولت و جامعه، سرمایه ها و ثروتهایشان در تقابلی بیهوده متلاشی و نابود می شوندو به هیچ چیز و هیچ جا نمی رسند.
واقعا دستاورد هشت سال حکومت احمدی نژاد چه بود؟ جامعه به کجا رسید؟ احمدی نژاد رفت اما آن نگاه هنوز هم هست. مثل نحوه ی معرفی وزیر علوم. وزیر علوم باید اصولگرا باشد یا اگر به اصلاح طلبان نزدیک است، اصولگرایانه عمل کند مثل وزیر محترم بهداشت و درمان که عملکردش اصولگرایانه و خودش نزدیک به اصلاحات.
برخی از رفتارهای روحانی و همکارانش در دولت، فضای اصلاح طلبانه ی حاکم در چهار و نیم سال اخیر را به سمت ناامیدی می کشاند. چیزی که ورای آن به شدت وحشتناک است. به نظر می رسد این استراتژی ها ابزار اصلاحات را به مرور کند می کند تا نهایتا کشور در بن بستی فاجعه آمیز متوقف شود.
یکبار در سال 84 اصلاح طلبی مرد و از خاکستر آن، احمدی نژاد برخاست، این بار اگر بمیرد خدا می داند از آن چه چیزی برخواهد خاست.
https://t.me/mohammadhosseinghiasi