Forward from: Unknown
-اسمت چیه؟
-ریحان...
-که باکره ای؟
با ترس به هیبت درشت و مردانه اش نگاه کردم
-بله آقا!
نیشخندی روی صورت سردش نشست و برگه دستش را توی صورتم پرت کرد.
-باکره ای و دو ماه بارداری؟ آرهههه...
جمله آخر را داد زد و من با تنی یخ زده از ترس جواب آزمایشی که قبل از آمدنم به اینجا داده بودم را برداشتم.
-بخدا اشتباه شده من... من با کسی نبودم...
-با کسی نبودی و حامله ای؟ فکر کردی من خرم؟ حتما دو روز دیگم میخواستی تولت رو بندازی گردن من!
-من...
با نشستن ضربه محکم کمربندش روی کمرم نفسم رفت.
-به اون مرتیکه جیمز گفته بودم دختر میخوام اما برام یه زن فرستاده... حتما فردام میخواد تولت رو بندازه گردن من تا ازم اخازی کنه... اما منو نشناختین! به من میگن آدرین... الان بلایی به سرت میارم که درس عبرت همه بشی...
https://t.me/+LhClwAXNPeNjZDg8
https://t.me/+QOCd89tIiqUwNmE0
نفس، نفس میزدم. آنقدر زده بودمش که دیگه جون تو تنم نمونده بود. باید زنگ میزدم بیان ببرنش...برای اون مردک جیمز هم حسابی برنامه داشتم...
با صدای زنگ موبایلم لگد محکمی حواله شکمش کردم و جواب دادم
-بله؟
-آدرین مشتلق بده دختره رو پیدا کردم اسمش ریحانِ... شنیدم بخاطر بی پولی رفته سراغ جیمز اونم فرستادتش به این آدرس...با هر کلمه چشم هام
گشادترمیشد...یعنی دختری که دوماه در به در دنبالش میگشتم همین بود؟ خدایا من چه غلطی کرده بودم...
https://t.me/+QOCd89tIiqUwNmE0
پسره تو مستی به بیمارش تجاوز میکنه اما بعدش هر چی دنبالش میگرده پیداش نمیکنه تا اینکه...
-ریحان...
-که باکره ای؟
با ترس به هیبت درشت و مردانه اش نگاه کردم
-بله آقا!
نیشخندی روی صورت سردش نشست و برگه دستش را توی صورتم پرت کرد.
-باکره ای و دو ماه بارداری؟ آرهههه...
جمله آخر را داد زد و من با تنی یخ زده از ترس جواب آزمایشی که قبل از آمدنم به اینجا داده بودم را برداشتم.
-بخدا اشتباه شده من... من با کسی نبودم...
-با کسی نبودی و حامله ای؟ فکر کردی من خرم؟ حتما دو روز دیگم میخواستی تولت رو بندازی گردن من!
-من...
با نشستن ضربه محکم کمربندش روی کمرم نفسم رفت.
-به اون مرتیکه جیمز گفته بودم دختر میخوام اما برام یه زن فرستاده... حتما فردام میخواد تولت رو بندازه گردن من تا ازم اخازی کنه... اما منو نشناختین! به من میگن آدرین... الان بلایی به سرت میارم که درس عبرت همه بشی...
https://t.me/+LhClwAXNPeNjZDg8
https://t.me/+QOCd89tIiqUwNmE0
نفس، نفس میزدم. آنقدر زده بودمش که دیگه جون تو تنم نمونده بود. باید زنگ میزدم بیان ببرنش...برای اون مردک جیمز هم حسابی برنامه داشتم...
با صدای زنگ موبایلم لگد محکمی حواله شکمش کردم و جواب دادم
-بله؟
-آدرین مشتلق بده دختره رو پیدا کردم اسمش ریحانِ... شنیدم بخاطر بی پولی رفته سراغ جیمز اونم فرستادتش به این آدرس...با هر کلمه چشم هام
گشادترمیشد...یعنی دختری که دوماه در به در دنبالش میگشتم همین بود؟ خدایا من چه غلطی کرده بودم...
https://t.me/+QOCd89tIiqUwNmE0
پسره تو مستی به بیمارش تجاوز میکنه اما بعدش هر چی دنبالش میگرده پیداش نمیکنه تا اینکه...