Forward from: Unknown
#پارت_104
_وقتی میگم لخت شو یعنی لخت شو؛
لوندی کن هات باش.خودتو بمال .
افلیج که نیستی؟
البته افلیج هم بودی فرقی نمیکرد!
خودم میکندم از تنت لباس های مامان دوزت و.
فرین معضب نگاهی به مرد رو به رویش می اندازد!
نگاهش را میدزدد و روی اولین مبل می نشیند.
کام عمیقی از سیگارش میگیرد و چند ثانیه بعد ته مانده سیگار را مانند روز های خوشی که داشت با بی رحمی تمام در جا سیگاری مقابلش له میکند.
به سمت دخترک ریز اندام خیز بر میدارد و با تحقیر مشغول دیدنش میشود.
دخترک معضب در خود جمع میشود؛
نگاه درنده اش را به سمتش سوق میدهد و می غرد:
_نیاوردمت اینجا دید بزنی اتاق و که؛
بلافاصله چنگی به لباسش میزند و دخترک را مماس خود قرار میدهد و خیره به لب های قلوه ایش میگوید:
_اینجا وظیفه ات سرویس دادنه؛
کلفتی کردنه.
گرفتی چی شد یا نه؟
پس ادعای تنگا رو واسه من در نیار دختر جون.
دخترک با بغض زمزمه می کند:
_چشم.
خوبه ای میگوید و دستی به لباس های دخترک میکشد و لب میزند؛
_از این به بعد باید لخت بگردی تو خونه!
که شاید با دیدن اندامت تحریک بشم و لطف کنم پاره ات کنم.
دخترک از این حجم از بی پروایی مرد مقابلش لب میگزد.
- البته فکر کنم دیدن لختتم اثری روم نداشته باشه، نظرت چیه امتحانش کنیم؟
و با پایان حرفش دست به یقه فرین میرساند و در یک حرکت پاره اش میکند و جیغ فرین در صدای پاره شدن لباس گم می شود
- نه.. داری تحریکم میکنی؛ پس لنگاتو امشب ازهم فاصله میدم
و با پایان حرفش فرین را روی زمین هل میدهد و لاله گوشش را به دندان میکشد.
آه های فرین بلافاصله بلند میشود و لبخند رضایت بخشی بر لب های آیکان مینشیند.
وقتی به اندازه کافی حس های دخترک را فعال کرد عقب کشید و با چشمانی به خون نشسته به فرین تک دختر حاج حافظ زل میزند.
فرین با نگاه خماری منتظر نگاهی به آیکان می اندازد که لب میزند:
_گم شو سریع غذا رو بار بزار که مهمون داریم.
بی توجه به صدا زدن های پی در پی دختر بیرون می رود و با لبخند مرموزی زیر لب پچ میزند:
_تازه اولشه به دست خودم هرزه دو عالم نکنمت آیکان نیستم من بچه سکسی.
بعد پایان حرفش تلفن همراه اش را بیرون می آورد و بر روی شماره کامران رفیق چندین و چند ساله اش ضربه ای میزند.
بعد گذشت چند بوق متوالی تماس وصل میشود.
تنها به گفتن جمله:
_کلید تو کفشه کارشو با فیلم یه سره کن به مکالمه خاتمه میدهد و به بلو بشی که قرار است اتفاق بی افتد قهقهه میزند..
ادامه پارت😍👇
https://t.me/joinchat/Xmhiug9fLFI1ZmM0
خلاصه رمان🙈
آیکان دادفر مردی سخت و خشن ومتنفر از جنس ظریف زن...
برای انتقام خون پدرش بعد از ۱۸ سال به ایران باز میگردد و فرین دختر حاج حافظ را به عنوان خون بس میگیرع و اونو هرشب به دست دوست هاش میده و...♨️♨️
داستانی اروتیک ، پر از هیجان و شُوت
https://t.me/joinchat/Xmhiug9fLFI1ZmM0
به دلیل داشتن صحنه های باز سریع لینکش باطل میشه فقط متاهل ها عضو شن لطفا❌😡
_وقتی میگم لخت شو یعنی لخت شو؛
لوندی کن هات باش.خودتو بمال .
افلیج که نیستی؟
البته افلیج هم بودی فرقی نمیکرد!
خودم میکندم از تنت لباس های مامان دوزت و.
فرین معضب نگاهی به مرد رو به رویش می اندازد!
نگاهش را میدزدد و روی اولین مبل می نشیند.
کام عمیقی از سیگارش میگیرد و چند ثانیه بعد ته مانده سیگار را مانند روز های خوشی که داشت با بی رحمی تمام در جا سیگاری مقابلش له میکند.
به سمت دخترک ریز اندام خیز بر میدارد و با تحقیر مشغول دیدنش میشود.
دخترک معضب در خود جمع میشود؛
نگاه درنده اش را به سمتش سوق میدهد و می غرد:
_نیاوردمت اینجا دید بزنی اتاق و که؛
بلافاصله چنگی به لباسش میزند و دخترک را مماس خود قرار میدهد و خیره به لب های قلوه ایش میگوید:
_اینجا وظیفه ات سرویس دادنه؛
کلفتی کردنه.
گرفتی چی شد یا نه؟
پس ادعای تنگا رو واسه من در نیار دختر جون.
دخترک با بغض زمزمه می کند:
_چشم.
خوبه ای میگوید و دستی به لباس های دخترک میکشد و لب میزند؛
_از این به بعد باید لخت بگردی تو خونه!
که شاید با دیدن اندامت تحریک بشم و لطف کنم پاره ات کنم.
دخترک از این حجم از بی پروایی مرد مقابلش لب میگزد.
- البته فکر کنم دیدن لختتم اثری روم نداشته باشه، نظرت چیه امتحانش کنیم؟
و با پایان حرفش دست به یقه فرین میرساند و در یک حرکت پاره اش میکند و جیغ فرین در صدای پاره شدن لباس گم می شود
- نه.. داری تحریکم میکنی؛ پس لنگاتو امشب ازهم فاصله میدم
و با پایان حرفش فرین را روی زمین هل میدهد و لاله گوشش را به دندان میکشد.
آه های فرین بلافاصله بلند میشود و لبخند رضایت بخشی بر لب های آیکان مینشیند.
وقتی به اندازه کافی حس های دخترک را فعال کرد عقب کشید و با چشمانی به خون نشسته به فرین تک دختر حاج حافظ زل میزند.
فرین با نگاه خماری منتظر نگاهی به آیکان می اندازد که لب میزند:
_گم شو سریع غذا رو بار بزار که مهمون داریم.
بی توجه به صدا زدن های پی در پی دختر بیرون می رود و با لبخند مرموزی زیر لب پچ میزند:
_تازه اولشه به دست خودم هرزه دو عالم نکنمت آیکان نیستم من بچه سکسی.
بعد پایان حرفش تلفن همراه اش را بیرون می آورد و بر روی شماره کامران رفیق چندین و چند ساله اش ضربه ای میزند.
بعد گذشت چند بوق متوالی تماس وصل میشود.
تنها به گفتن جمله:
_کلید تو کفشه کارشو با فیلم یه سره کن به مکالمه خاتمه میدهد و به بلو بشی که قرار است اتفاق بی افتد قهقهه میزند..
ادامه پارت😍👇
https://t.me/joinchat/Xmhiug9fLFI1ZmM0
خلاصه رمان🙈
آیکان دادفر مردی سخت و خشن ومتنفر از جنس ظریف زن...
برای انتقام خون پدرش بعد از ۱۸ سال به ایران باز میگردد و فرین دختر حاج حافظ را به عنوان خون بس میگیرع و اونو هرشب به دست دوست هاش میده و...♨️♨️
داستانی اروتیک ، پر از هیجان و شُوت
https://t.me/joinchat/Xmhiug9fLFI1ZmM0
به دلیل داشتن صحنه های باز سریع لینکش باطل میشه فقط متاهل ها عضو شن لطفا❌😡