Forward from: @attachbot
❌ چرا پیامبر در مکه حدیث غدیر و مسئله جانشینی امیرالمومنین را اعلام نکردند؟!
☑️ یکی از شبهاتی که جماعت عُمَریه پیرامون موضوع اعلام جانشینی امیرالمومنین علیه السلام توسط پیامبر و ماجرای غدیر مطرح کرده اند، اینه که چرا پیامبر این مسئله را در مکه اعلام نکردند؛ ما سابقا درکانال به این سوال مخالفین پاسخ داده ایم در این پست قصد داریم یک پاسخ نقضی با استدلال به مسئله جانشینی عمربن خطاب ارائه بدهیم روایتی هست در صحیح بخاری:
🔷 عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ رِجَالًا مِنَ المُهَاجِرِينَ، مِنْهُمْ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ، فَبَيْنَمَا أَنَا فِي مَنْزِلِهِ بِمِنًى، وَهُوَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فِي آخِرِ حَجَّةٍ حَجَّهَا، إِذْ رَجَعَ إِلَيَّ عَبْدُ الرَّحْمَنِ فَقَالَ: لَوْ رَأَيْتَ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ اليَوْمَ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ، هَلْ لَكَ فِي فُلاَنٍ؟ يَقُولُ: لَوْ قَدْ مَاتَ عُمَرُ لَقَدْ بَايَعْتُ فُلاَنًا، فَوَاللَّهِ مَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ إِلَّا فَلْتَةً فَتَمَّتْ، فَغَضِبَ عُمَرُ، ثُمَّ قَالَ: إِنِّي إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَقَائِمٌ العَشِيَّةَ فِي النَّاسِ، فَمُحَذِّرُهُمْ هَؤُلاَءِ الَّذِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَغْصِبُوهُمْ أُمُورَهُمْ. قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ لاَ تَفْعَلْ، فَإِنَّ المَوْسِمَ يَجْمَعُ رَعَاعَ النَّاسِ وَغَوْغَاءَهُمْ، فَإِنَّهُمْ هُمُ الَّذِينَ يَغْلِبُونَ عَلَى قُرْبِكَ حِينَ تَقُومُ فِي النَّاسِ، وَأَنَا أَخْشَى أَنْ تَقُومَ فَتَقُولَ مَقَالَةً يُطَيِّرُهَا عَنْكَ كُلُّ مُطَيِّرٍ، وَأَنْ لاَ يَعُوهَا، وَأَنْ لاَ يَضَعُوهَا عَلَى مَوَاضِعِهَا، فَأَمْهِلْ حَتَّى تَقْدَمَ المَدِينَةَ، فَإِنَّهَا دَارُ الهِجْرَةِ وَالسُّنَّةِ، فَتَخْلُصَ بِأَهْلِ الفِقْهِ وَأَشْرَافِ النَّاسِ، فَتَقُولَ مَا قُلْتَ مُتَمَكِّنًا، فَيَعِي أَهْلُ العِلْمِ مَقَالَتَكَ، وَيَضَعُونَهَا عَلَى مَوَاضِعِهَا. فَقَالَ عُمَرُ: أَمَا وَاللَّهِ - إِنْ شَاءَ اللَّهُ - لَأَقُومَنَّ بِذَلِكَ أَوَّلَ مَقَامٍ أَقُومُهُ بِالْمَدِينَةِ
🔶 ابن عبّاس گوید: من به گروهى از مهاجران که عبدالرحمن بن عوف نیز در میان آن ها بود قرآن مى آموختم. آن زمان در منا و در خانه عبدالرحمان ساکن بودم. عبدالرحمن همراه عمر بن خطاب بود و این ماجرا در سال 23 هجرى و در ایام آخرین حجِ عمر اتفاق افتاد.هنگامى که عبدالرحمن به نزد من بازگشت گفت: امروز مردى به نزد عُمَر آمد و گفت: اى امیرالمؤمنین! آیا مى دانى که فلانى گفته است که اگر عمر بمیرد به یقین با فلانى بیعت مى کنم. به خدا سوگند که بیعت با ابوبکر به صورت ناگهانى انجام شد که فرصت (بیعت با امیر مؤمنان على علیه السلام) را از ما گرفت. پس اگر عمر بمیرد و با فلانى (على علیه السلام) بیعت مى نماییم.عمر از این سخن خشمناک شد و گفت: ان شاء اللّه همین امشب براى مردم سخنرانى خواهم کرد و آنها را از کسانى که قصد دارند حق حکومتى آن ها را غصب کنند بر حذر خواهم داشت.👈👈عبدالرحمن مى گوید: به عمر گفتم: اى امیرالمؤمنین! این کار را نکن، در مراسم حج عدّه اى از مردم عوام نیز حضور دارند و آماده غوغا و هیاهو هستند و اگر مردم تحریک بشوند و برخیزند آن ها بر تو غلبه مىکنند. من مى ترسم که تو سخنرانى کنى و حرف هایى بگویى که هوادارانت نیز از گرد تو دور شوند و سخن تو را نپذیرند و در جایى که لازم است به کار نگیرند. کمى صبر کن تا به مدینه برسى، آن جا سرزمین هجرت و سنّت است و با افراد فهمیده، اشراف و بزرگان سر و کار دارى. آن جا هر چه در توان دارى بگو که اهل علم سخنانت را مىپذیرند و در جاى خود به کار مى برند.عمر گفت: به خدا سوگند! در نخستین فرصتى که در مدینه به دست آورم سخنرانى خواهم کرد و این سخن را بیان خواهم نمود، ان شاء اللّه👉🏾👉🏾
📔📗 صحيح البخاري ، ص 1689، ش 6830 ، کتاب الحدود
🌐 https://b2n.ir/y96121
✅ اینجا عمر بن خطاب میخاست در موسم حج درباره موضوع جانشینی خودش صحبت کند اما عبدالرحمن بن عوف جلوگیری کرد و به عمر گفت الان زمان مناسبی برای اعلام این موضوع نیست چون در بین مردم افرادی حضور دارند که با شما دشمن هستن و مردم را بر علیه تو تحریک میکنند و اجازه حرف زدن را به شما نمیدهند پس موکول کن به فرصت دیگر زمانیکه از عدم حضور این افراد مطمئن شدی اعلام کن ؛لذا یکی از دلایلی که پیامبر در مکه اعلام نکرد علتش همین بود از انجا که مکه پایگاه اصلی دشمنان اسلام بود پیامبر هربار قصد کردند اعلام بکنند با اغتشاشات منافقین روبه روشدند لذا مکه جای امنی برای مطرح کردن مسئله جانشینی نبود.
⤵️ در لینک زیر هم سابقا پاسخ دادیم
🌐https://t.me/menhajol_beda/26918
☑️ یکی از شبهاتی که جماعت عُمَریه پیرامون موضوع اعلام جانشینی امیرالمومنین علیه السلام توسط پیامبر و ماجرای غدیر مطرح کرده اند، اینه که چرا پیامبر این مسئله را در مکه اعلام نکردند؛ ما سابقا درکانال به این سوال مخالفین پاسخ داده ایم در این پست قصد داریم یک پاسخ نقضی با استدلال به مسئله جانشینی عمربن خطاب ارائه بدهیم روایتی هست در صحیح بخاری:
🔷 عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ رِجَالًا مِنَ المُهَاجِرِينَ، مِنْهُمْ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ، فَبَيْنَمَا أَنَا فِي مَنْزِلِهِ بِمِنًى، وَهُوَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فِي آخِرِ حَجَّةٍ حَجَّهَا، إِذْ رَجَعَ إِلَيَّ عَبْدُ الرَّحْمَنِ فَقَالَ: لَوْ رَأَيْتَ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ اليَوْمَ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ، هَلْ لَكَ فِي فُلاَنٍ؟ يَقُولُ: لَوْ قَدْ مَاتَ عُمَرُ لَقَدْ بَايَعْتُ فُلاَنًا، فَوَاللَّهِ مَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ إِلَّا فَلْتَةً فَتَمَّتْ، فَغَضِبَ عُمَرُ، ثُمَّ قَالَ: إِنِّي إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَقَائِمٌ العَشِيَّةَ فِي النَّاسِ، فَمُحَذِّرُهُمْ هَؤُلاَءِ الَّذِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَغْصِبُوهُمْ أُمُورَهُمْ. قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ لاَ تَفْعَلْ، فَإِنَّ المَوْسِمَ يَجْمَعُ رَعَاعَ النَّاسِ وَغَوْغَاءَهُمْ، فَإِنَّهُمْ هُمُ الَّذِينَ يَغْلِبُونَ عَلَى قُرْبِكَ حِينَ تَقُومُ فِي النَّاسِ، وَأَنَا أَخْشَى أَنْ تَقُومَ فَتَقُولَ مَقَالَةً يُطَيِّرُهَا عَنْكَ كُلُّ مُطَيِّرٍ، وَأَنْ لاَ يَعُوهَا، وَأَنْ لاَ يَضَعُوهَا عَلَى مَوَاضِعِهَا، فَأَمْهِلْ حَتَّى تَقْدَمَ المَدِينَةَ، فَإِنَّهَا دَارُ الهِجْرَةِ وَالسُّنَّةِ، فَتَخْلُصَ بِأَهْلِ الفِقْهِ وَأَشْرَافِ النَّاسِ، فَتَقُولَ مَا قُلْتَ مُتَمَكِّنًا، فَيَعِي أَهْلُ العِلْمِ مَقَالَتَكَ، وَيَضَعُونَهَا عَلَى مَوَاضِعِهَا. فَقَالَ عُمَرُ: أَمَا وَاللَّهِ - إِنْ شَاءَ اللَّهُ - لَأَقُومَنَّ بِذَلِكَ أَوَّلَ مَقَامٍ أَقُومُهُ بِالْمَدِينَةِ
🔶 ابن عبّاس گوید: من به گروهى از مهاجران که عبدالرحمن بن عوف نیز در میان آن ها بود قرآن مى آموختم. آن زمان در منا و در خانه عبدالرحمان ساکن بودم. عبدالرحمن همراه عمر بن خطاب بود و این ماجرا در سال 23 هجرى و در ایام آخرین حجِ عمر اتفاق افتاد.هنگامى که عبدالرحمن به نزد من بازگشت گفت: امروز مردى به نزد عُمَر آمد و گفت: اى امیرالمؤمنین! آیا مى دانى که فلانى گفته است که اگر عمر بمیرد به یقین با فلانى بیعت مى کنم. به خدا سوگند که بیعت با ابوبکر به صورت ناگهانى انجام شد که فرصت (بیعت با امیر مؤمنان على علیه السلام) را از ما گرفت. پس اگر عمر بمیرد و با فلانى (على علیه السلام) بیعت مى نماییم.عمر از این سخن خشمناک شد و گفت: ان شاء اللّه همین امشب براى مردم سخنرانى خواهم کرد و آنها را از کسانى که قصد دارند حق حکومتى آن ها را غصب کنند بر حذر خواهم داشت.👈👈عبدالرحمن مى گوید: به عمر گفتم: اى امیرالمؤمنین! این کار را نکن، در مراسم حج عدّه اى از مردم عوام نیز حضور دارند و آماده غوغا و هیاهو هستند و اگر مردم تحریک بشوند و برخیزند آن ها بر تو غلبه مىکنند. من مى ترسم که تو سخنرانى کنى و حرف هایى بگویى که هوادارانت نیز از گرد تو دور شوند و سخن تو را نپذیرند و در جایى که لازم است به کار نگیرند. کمى صبر کن تا به مدینه برسى، آن جا سرزمین هجرت و سنّت است و با افراد فهمیده، اشراف و بزرگان سر و کار دارى. آن جا هر چه در توان دارى بگو که اهل علم سخنانت را مىپذیرند و در جاى خود به کار مى برند.عمر گفت: به خدا سوگند! در نخستین فرصتى که در مدینه به دست آورم سخنرانى خواهم کرد و این سخن را بیان خواهم نمود، ان شاء اللّه👉🏾👉🏾
📔📗 صحيح البخاري ، ص 1689، ش 6830 ، کتاب الحدود
🌐 https://b2n.ir/y96121
✅ اینجا عمر بن خطاب میخاست در موسم حج درباره موضوع جانشینی خودش صحبت کند اما عبدالرحمن بن عوف جلوگیری کرد و به عمر گفت الان زمان مناسبی برای اعلام این موضوع نیست چون در بین مردم افرادی حضور دارند که با شما دشمن هستن و مردم را بر علیه تو تحریک میکنند و اجازه حرف زدن را به شما نمیدهند پس موکول کن به فرصت دیگر زمانیکه از عدم حضور این افراد مطمئن شدی اعلام کن ؛لذا یکی از دلایلی که پیامبر در مکه اعلام نکرد علتش همین بود از انجا که مکه پایگاه اصلی دشمنان اسلام بود پیامبر هربار قصد کردند اعلام بکنند با اغتشاشات منافقین روبه روشدند لذا مکه جای امنی برای مطرح کردن مسئله جانشینی نبود.
⤵️ در لینک زیر هم سابقا پاسخ دادیم
🌐https://t.me/menhajol_beda/26918