💠 اهل سنت حتی علی را بعنوان خلیفه چهارم قبول نداشتند!!![1]
🔻کسانیکه نام اهل سنت و جماعت را برای خودشان قرار دادند چهار خلیفه راشد را قبول دارند: ابوبکر عمر عثمان و علی بن ابیطالب؛ چیزی هست که امروز همه این را میدانند. ولی حقیقت درد آور این است که مولا علی نزد همین اهل سنت تا مدتها از خلفای راشدین بحساب نمی آمد. وحتی خلافت او را مشروع نمیدانستند!! و مدتها بعد اورا به خلفای راشدین افزودند. واین دقیقا درسال ۲۳۰ هجری و در زمان احمدبن حنبل بود. حتی صحابه غیر شیعه،خلفا،پادشاهان که از زمان ابوبکر تا زمان خلافت معتصم عباسی روی کار آمدند به هیچ عنوان خلافت علی بن ابیطالب را نمیپدیرفتند.
در کتاب طبقات الحنابله کتابی مشهور است بین مخالفین در این کتاب ابی یعلی با سند خود از وریزه حمصی آورده است :
✍..حَدَّثَنَا وريزة بن محمد الحمصي قَالَ: دخلت عَلِيّ أبي عَبْد اللَّه أَحْمَد بن حنبل حين أظهر التربيع بعلي رَضِيَ اللَّهُ عنه فقلت: له يا أبا عبد اللَّه إن هذا لطعن عَلَى طلحة والزبير فقال: بئسما ما قلت: وما نحن وحرب القوم وذكرها فقلت: أصلحك اللَّه إنما ذكرناها حين ربعت بعلي وأوجبت له الخلافة وما يجب للأئمة قبله فقال: لي وما يمنعني من ذلك قَالَ: قلت: حديث ابْن عُمَرَ فقال: لي عُمَر خير من ابنه قد رضي عليا للخلافة عَلَى المسلمين وأدخله فِي الشورى وعلي بْن أبي طالب رَضِيَ اللَّهُ عنه قد سمى نفسه أمير المؤمنين فأقول أنا ليس للمؤمنين بأمير فانصرفت عنه.
🔸به نزد احمدبنحنبل رفتم.و این هنگام بود که او اعلام کرده بود که علی رضی الله عنه چهارمین خلیفه راشد است.به او گفتم ای اباعبدالله این کار تو، خرده گیری بر طلحه و زبیر است! گفتم این چه حرفی است؟ما را با جنگ آنها چه کار؟چرا باید از آن نام ببریم؟گفتم: خدا هدایت کند. وقتی که خلافت را چهارتایی کردی و علی را خلیفه واجب الاطاعه دانستی و همه حقوق امامان پیش را به او دادی، در واقع، از این داستان سخن گفته ایم! او به من گفت: چرا این کار نکنم؟! گفتم: برای حدیث ابن عمر. گفت: عمر از پسرش بهتر بود، و راضی شد که علی خلیفه مسلمین باشد. و اورا در شورا جای داد، و علی خود را امیرالمومنین نامید. آنوقت من بگویم که امیرالمومنین نیست؟![میگوید] من دیگر با او سخن نگفتم، و اورا رها کردم.
📗📔 طبقات الحنابلة ، ابن أبي يعلى ،ج1،ص 393
▫️اسکن:
🌐https://bit.ly/2KPvtmC
🔹از این داستان روشن میشود که اهل سنت خلافت مولاعلی را نپذیرفته بودند و آنرا درست نمیدانستند و تنها پس از احمدبن حنبل اینکار انجام شد. یعنی اینها خلافت امیرالمومنین را قبول نداشتندو به حدیث عبدالله بن عمر استدلال میکردند که فقیه اهل سنت بوده. بخاری حدیث عبدالله بن عمر را در صحیح خود آورده
✍ بخاری با سند از عبدالله بن عمر چنین آورده: 3655 -.. عن ابن عمر رضي اللّه عنهما، قال: «كنا نخير بين الناس في زمن النبي صلى الله عليه وسلم فنخيرأَبا بكرٍ،ثم عمر بن الخطاب، ثم عثمان بن عفان رضي اللَّه عنهم
🔸 ما در زمان پیامبر ،از برتری مردم بر یکدیگر سخن می گفتیم، و نخست ابوبکر و سپس عمربن خطاب و پس از آن عثمان بن عفان را قرار میدادیم.
📗📔صحیح البخاری ص 899
▫️اسکن:
🌐https://bit.ly/2Df3w3M
✍ بخاری باز حدیث دیگر میاورد که روشنتر است زیرا عبدالله بن عمر میگوید: 3697 -..عن ابن عمر رضی الله عنهما، قال:كنا في زمن النبي صلى الله عليه وسلم لا نعدل بابي بكر أحدا، ثم عمر، ثم عثمان، ثم نترك أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم، لانفاضل بينهم
🔸در زمان پیامبر کسی را با ابوبکر برابر نمی شمردیم، پس از او عمر و سپس عثمان را قرار می دادیم. و از آن پس یاران دیگر پیامبر را قرار می دادیم و کسی را برتر از دیگری نمی دانستیم.
📗📔صحيح البخاري ص 909
▫️اسکن:
🌐https://bit.ly/2KMhdv2
🔰تنها بخاطر این حدیث که نه نظر پیامبر در آنست و نه عمل او، و از تصورات و برداشتهای نادرست عبدالله بن عمر و دشمنی و کینه مشهور او با مولاعلی ریشه میگیرد؛ اهل سنت مذهب خود را بر این بنا کردند که حق علی را در خلافت به رسمیت نشناسند. بنی امیه با احادیثی مانند لعن و دشنام بر مولاعلی را روا شمردند و فرمانروایان از زمان معاویه تا مروان بن محمدبن مروان مولاعلی را بر منابر لعن و نفرین میکردند و شیعیان و معترضان به این سیاست را میکشتند جوری که این شد یک سنت و کسانیکه مولاعلی را لعن و نفرین میکردند به اهل سنت و جماعت مشهور شدنددر نتیجه اهل سنت وجماعت تا زمان احمدبن حنبل خلافت علی را نپذیرفته بودند با اینکه نخستین بار ایشان به این کار پرداخت ولی اهل حدیث نپذیرفتند و پیرو عبدالله بن عمر بودند. باگزشت زمان اهلسنت با کلام احمدبنحنبل همراه شدند و علی را خلیفه چهارم دانستند؛ آیا این بهترین دلیل نیست که اهل سنت و جماعت در آنزمان از نواصب و دشمنان علی بودند و تلاششان این بود مولارا کوچک شمارند و از نظرها بیاندازند❓❕
🔻کسانیکه نام اهل سنت و جماعت را برای خودشان قرار دادند چهار خلیفه راشد را قبول دارند: ابوبکر عمر عثمان و علی بن ابیطالب؛ چیزی هست که امروز همه این را میدانند. ولی حقیقت درد آور این است که مولا علی نزد همین اهل سنت تا مدتها از خلفای راشدین بحساب نمی آمد. وحتی خلافت او را مشروع نمیدانستند!! و مدتها بعد اورا به خلفای راشدین افزودند. واین دقیقا درسال ۲۳۰ هجری و در زمان احمدبن حنبل بود. حتی صحابه غیر شیعه،خلفا،پادشاهان که از زمان ابوبکر تا زمان خلافت معتصم عباسی روی کار آمدند به هیچ عنوان خلافت علی بن ابیطالب را نمیپدیرفتند.
در کتاب طبقات الحنابله کتابی مشهور است بین مخالفین در این کتاب ابی یعلی با سند خود از وریزه حمصی آورده است :
✍..حَدَّثَنَا وريزة بن محمد الحمصي قَالَ: دخلت عَلِيّ أبي عَبْد اللَّه أَحْمَد بن حنبل حين أظهر التربيع بعلي رَضِيَ اللَّهُ عنه فقلت: له يا أبا عبد اللَّه إن هذا لطعن عَلَى طلحة والزبير فقال: بئسما ما قلت: وما نحن وحرب القوم وذكرها فقلت: أصلحك اللَّه إنما ذكرناها حين ربعت بعلي وأوجبت له الخلافة وما يجب للأئمة قبله فقال: لي وما يمنعني من ذلك قَالَ: قلت: حديث ابْن عُمَرَ فقال: لي عُمَر خير من ابنه قد رضي عليا للخلافة عَلَى المسلمين وأدخله فِي الشورى وعلي بْن أبي طالب رَضِيَ اللَّهُ عنه قد سمى نفسه أمير المؤمنين فأقول أنا ليس للمؤمنين بأمير فانصرفت عنه.
🔸به نزد احمدبنحنبل رفتم.و این هنگام بود که او اعلام کرده بود که علی رضی الله عنه چهارمین خلیفه راشد است.به او گفتم ای اباعبدالله این کار تو، خرده گیری بر طلحه و زبیر است! گفتم این چه حرفی است؟ما را با جنگ آنها چه کار؟چرا باید از آن نام ببریم؟گفتم: خدا هدایت کند. وقتی که خلافت را چهارتایی کردی و علی را خلیفه واجب الاطاعه دانستی و همه حقوق امامان پیش را به او دادی، در واقع، از این داستان سخن گفته ایم! او به من گفت: چرا این کار نکنم؟! گفتم: برای حدیث ابن عمر. گفت: عمر از پسرش بهتر بود، و راضی شد که علی خلیفه مسلمین باشد. و اورا در شورا جای داد، و علی خود را امیرالمومنین نامید. آنوقت من بگویم که امیرالمومنین نیست؟![میگوید] من دیگر با او سخن نگفتم، و اورا رها کردم.
📗📔 طبقات الحنابلة ، ابن أبي يعلى ،ج1،ص 393
▫️اسکن:
🌐https://bit.ly/2KPvtmC
🔹از این داستان روشن میشود که اهل سنت خلافت مولاعلی را نپذیرفته بودند و آنرا درست نمیدانستند و تنها پس از احمدبن حنبل اینکار انجام شد. یعنی اینها خلافت امیرالمومنین را قبول نداشتندو به حدیث عبدالله بن عمر استدلال میکردند که فقیه اهل سنت بوده. بخاری حدیث عبدالله بن عمر را در صحیح خود آورده
✍ بخاری با سند از عبدالله بن عمر چنین آورده: 3655 -.. عن ابن عمر رضي اللّه عنهما، قال: «كنا نخير بين الناس في زمن النبي صلى الله عليه وسلم فنخيرأَبا بكرٍ،ثم عمر بن الخطاب، ثم عثمان بن عفان رضي اللَّه عنهم
🔸 ما در زمان پیامبر ،از برتری مردم بر یکدیگر سخن می گفتیم، و نخست ابوبکر و سپس عمربن خطاب و پس از آن عثمان بن عفان را قرار میدادیم.
📗📔صحیح البخاری ص 899
▫️اسکن:
🌐https://bit.ly/2Df3w3M
✍ بخاری باز حدیث دیگر میاورد که روشنتر است زیرا عبدالله بن عمر میگوید: 3697 -..عن ابن عمر رضی الله عنهما، قال:كنا في زمن النبي صلى الله عليه وسلم لا نعدل بابي بكر أحدا، ثم عمر، ثم عثمان، ثم نترك أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم، لانفاضل بينهم
🔸در زمان پیامبر کسی را با ابوبکر برابر نمی شمردیم، پس از او عمر و سپس عثمان را قرار می دادیم. و از آن پس یاران دیگر پیامبر را قرار می دادیم و کسی را برتر از دیگری نمی دانستیم.
📗📔صحيح البخاري ص 909
▫️اسکن:
🌐https://bit.ly/2KMhdv2
🔰تنها بخاطر این حدیث که نه نظر پیامبر در آنست و نه عمل او، و از تصورات و برداشتهای نادرست عبدالله بن عمر و دشمنی و کینه مشهور او با مولاعلی ریشه میگیرد؛ اهل سنت مذهب خود را بر این بنا کردند که حق علی را در خلافت به رسمیت نشناسند. بنی امیه با احادیثی مانند لعن و دشنام بر مولاعلی را روا شمردند و فرمانروایان از زمان معاویه تا مروان بن محمدبن مروان مولاعلی را بر منابر لعن و نفرین میکردند و شیعیان و معترضان به این سیاست را میکشتند جوری که این شد یک سنت و کسانیکه مولاعلی را لعن و نفرین میکردند به اهل سنت و جماعت مشهور شدنددر نتیجه اهل سنت وجماعت تا زمان احمدبن حنبل خلافت علی را نپذیرفته بودند با اینکه نخستین بار ایشان به این کار پرداخت ولی اهل حدیث نپذیرفتند و پیرو عبدالله بن عمر بودند. باگزشت زمان اهلسنت با کلام احمدبنحنبل همراه شدند و علی را خلیفه چهارم دانستند؛ آیا این بهترین دلیل نیست که اهل سنت و جماعت در آنزمان از نواصب و دشمنان علی بودند و تلاششان این بود مولارا کوچک شمارند و از نظرها بیاندازند❓❕