#پارت903
اما چیزی که عجیب بود وسایل بودن
که با مدل های خاصی چیده شده بودن
طرف راست پوستر هایی درهم و ابرو بادی بود،
که رنگ های پاستیلی اونو تشکیل می دادن
اما بقیه دیوار ها نرمال بود اون دیوار حتی وسایلشم به همون رنگ بود
و روی دیوار قاب عکس های سفید خالی نصب بود
به جز یکی که عکس تاری رو توی خودش جا داده بود
به میز نگاه کردم چهار صندلی در چهار شکل و رنگها ی فوق العاده قشنگ
و مدل و رنگ ها خیلی بهم میومد
و جالب بود روی میز صفحه گردون داشت
که راحت هرچی خواستی بتونی با چرخوندن صفحه برداری
پشت میز نشستم هیچکدومشون حرفی نمیزدن و ساکت بودن تا اینکه مهیار گفت:
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
اما چیزی که عجیب بود وسایل بودن
که با مدل های خاصی چیده شده بودن
طرف راست پوستر هایی درهم و ابرو بادی بود،
که رنگ های پاستیلی اونو تشکیل می دادن
اما بقیه دیوار ها نرمال بود اون دیوار حتی وسایلشم به همون رنگ بود
و روی دیوار قاب عکس های سفید خالی نصب بود
به جز یکی که عکس تاری رو توی خودش جا داده بود
به میز نگاه کردم چهار صندلی در چهار شکل و رنگها ی فوق العاده قشنگ
و مدل و رنگ ها خیلی بهم میومد
و جالب بود روی میز صفحه گردون داشت
که راحت هرچی خواستی بتونی با چرخوندن صفحه برداری
پشت میز نشستم هیچکدومشون حرفی نمیزدن و ساکت بودن تا اینکه مهیار گفت:
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈