#پارت889
-بیچاره میلاد.باز بستری شده.
منم پشت سر مهیار وارد خونه شدم و صدای فرهاد و پشتم شنیدم:
-تقصیر خودشه.دو روز نمی تونه اون تو بمونه.
با پول میاد بیرون یه گند جدید می زنه.
از همه ی ما بی مخ تر میلاده.
با خودم فکر کردم نکنه فرهاد بازم داداش داره؟
میلاد داداششه؟
به فضای خونه نگاه کردم.اوپس!
شیشه های اینه که همه با رنگ سیاه پوشیده شده بود
خیلی از شیشه های اینه وار دور تا دور خونه شکسته بودن.
کلی شیشه مشروب رو کانتر چوبی بود
و بسته های سیگار مارک و چند تا فندک!
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
-بیچاره میلاد.باز بستری شده.
منم پشت سر مهیار وارد خونه شدم و صدای فرهاد و پشتم شنیدم:
-تقصیر خودشه.دو روز نمی تونه اون تو بمونه.
با پول میاد بیرون یه گند جدید می زنه.
از همه ی ما بی مخ تر میلاده.
با خودم فکر کردم نکنه فرهاد بازم داداش داره؟
میلاد داداششه؟
به فضای خونه نگاه کردم.اوپس!
شیشه های اینه که همه با رنگ سیاه پوشیده شده بود
خیلی از شیشه های اینه وار دور تا دور خونه شکسته بودن.
کلی شیشه مشروب رو کانتر چوبی بود
و بسته های سیگار مارک و چند تا فندک!
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈