🫂
بیا که بی تو به جان آمدم ز جان دادن
به هر دقیقه که جانی نمیتوان دادن
شد از تطاول شبهای هجر معلومم
که مرگ نیست مسلم به صرف جان دادن
میانهی من و محبوب من فراق انداخت
دگر چگونه توان دل به این جهان دادن
تطاولی تو نکردی فلک به من که توان
به جمله دفتر ایام شرح آن دادن
نبود حیف چنان شاخهی گلی به هوس
به دست صدمت غارتگر خزان دادن
چه عیب داشت ره کوی بینشانی را
به سیر گشته هستی شبی نشان دادن
#عماد_خراسانی
♡rule
تطاول : گردنکشی، دست اندازی کردن
صدمت : آسیب، آزار
بیا که بی تو به جان آمدم ز جان دادن
به هر دقیقه که جانی نمیتوان دادن
شد از تطاول شبهای هجر معلومم
که مرگ نیست مسلم به صرف جان دادن
میانهی من و محبوب من فراق انداخت
دگر چگونه توان دل به این جهان دادن
تطاولی تو نکردی فلک به من که توان
به جمله دفتر ایام شرح آن دادن
نبود حیف چنان شاخهی گلی به هوس
به دست صدمت غارتگر خزان دادن
چه عیب داشت ره کوی بینشانی را
به سیر گشته هستی شبی نشان دادن
#عماد_خراسانی
♡rule
تطاول : گردنکشی، دست اندازی کردن
صدمت : آسیب، آزار