ن و تو و این صندلی میتونیم حالا حالاها اینجا باشیم. دوست داری تا فردا صبح تحقیرت کنم؟ دوست داری ببندمت به تخت و اینقدر اسپنکت کنم که نتونی تا چند هفته درست بشینی؟
سرم رو به علامت نه تکون دادم.
-با هر ضربه عذرخواهی میکنی.
محکم توی صورتم زد. طوری که صندلی از شدتش تکون خورد.
+معذرت میخوام. دیگه توی مهمونی با کسی لاس نمیزنم.
دوباره با همون شدت زد اون طرف صورتم.
+معذرت میخوام…
اینقدر ادامه داد که صدام نامفهوم شد. اشک از چشمام میومد. صورتم میسوخت و سرم گیج میرفت. هر از گاهی میرفت سراغ سینه هام و جوری می زد روشون که برق از سرم میپرید. بدون وقفه می زد.
+معذرت میخوام. لطفا کافیه. دیگه نمیتونم.
با هق هق گریه التماس میکردم که تمومش کنه.
دست هام رو باز کرد. طناب دور گردنم رو هم.
-میری روی تخت. شورت و جورابت رو در میاری و داگی استایل میشینی.
از روی صندلی پا شدم. سرم گیج می رفت. به زور خودم رو رسوندم به اتاق خواب و شورت و جورابم رو در آوردم. چهار دست و پا نشستم روی تخت. دعا میکردم که اسپنکم نکنه. از طرف دیگه میدونستم که با این تنبیه آروم نشده. یا قرار بود اسپنکم کنه، یا جوری بکنتم که نیم ساعت تمام زجر بکشم.
صدای پاش رو شنیدم که نزدیک می شد. صدای باز کردن بسته پلاستیکی رو شنیدم. قطعا کاندوم بود. نزدیک شد و کمرمو با دستاش گرفت. چند ثانیه مکث کرد و خودش رو کامل واردم کرد. از درد ناله کردم. سایزش بزرگ بود.
-من معمولا تا آخر نمیکنم تو. ملاحظه اینو میکنم که جثت کوچیکه و تحملش رو نداری. امروز از این خبرا نیست. برای لذت خودم میکنمت. ناله و التماس هم تاثیری نداره.
محکم بدنش رو به بدنم میکوبید و دستاش رو توی پهلوم فشار می داد که تکون نخورم. نعره های مردونه اتاق رو پر کرده بود.
-خیلی تنگ و کوچیکی…
از درد ضعف کرده بودم. با هر برخورد بدنش به جلو پرتاب می شدم اما با دستاش باز منو میکشید عقب سمت خودش. جیغ میزدم و ناله میکردم.
+لطفا آرومتر… نمیتونم… واقعا نمیتونم.
خودش رو محکمتر به بدنم کوبید.
-نمیتونی؟ قصدم دقیقا همینه. اون موقع که با غریبه ها لاس میزنی فکر این هم باش که برسیم خونه جرت میدم.
جیغ زدم +معذرت میخوام.
-خفه شو، فقط خفه شو. یه غلطی میکنی تنبیهش رو هم تحمل کن.
فشار دستاش روی بدنم بیشتر شد و با شدت بیشتری عقب و جلو کرد. فهمیدم داره ارضا میشه. چند ثانیه آخر که موقع ارضا شدنش بود برای من بدترین بود چون واقعا وحشی می شد و کنترلش رو از دست می داد. یادش می رفت که چقدر جثش از من بزرگتره. جیغ های من بیشتر تحریکش میکرد. ناله بلندی کرد و خودش رو توم خالی کرد. بلندم کرد و محکم بغلم کرد.
-دختر خوب…
دستش رو روی قرمزی صورت و سینه هام می کشید و آروم نوازش میکرد.
-قرمز بهت میاد…
نوشته: شراره
@linkdoneshrzad
سرم رو به علامت نه تکون دادم.
-با هر ضربه عذرخواهی میکنی.
محکم توی صورتم زد. طوری که صندلی از شدتش تکون خورد.
+معذرت میخوام. دیگه توی مهمونی با کسی لاس نمیزنم.
دوباره با همون شدت زد اون طرف صورتم.
+معذرت میخوام…
اینقدر ادامه داد که صدام نامفهوم شد. اشک از چشمام میومد. صورتم میسوخت و سرم گیج میرفت. هر از گاهی میرفت سراغ سینه هام و جوری می زد روشون که برق از سرم میپرید. بدون وقفه می زد.
+معذرت میخوام. لطفا کافیه. دیگه نمیتونم.
با هق هق گریه التماس میکردم که تمومش کنه.
دست هام رو باز کرد. طناب دور گردنم رو هم.
-میری روی تخت. شورت و جورابت رو در میاری و داگی استایل میشینی.
از روی صندلی پا شدم. سرم گیج می رفت. به زور خودم رو رسوندم به اتاق خواب و شورت و جورابم رو در آوردم. چهار دست و پا نشستم روی تخت. دعا میکردم که اسپنکم نکنه. از طرف دیگه میدونستم که با این تنبیه آروم نشده. یا قرار بود اسپنکم کنه، یا جوری بکنتم که نیم ساعت تمام زجر بکشم.
صدای پاش رو شنیدم که نزدیک می شد. صدای باز کردن بسته پلاستیکی رو شنیدم. قطعا کاندوم بود. نزدیک شد و کمرمو با دستاش گرفت. چند ثانیه مکث کرد و خودش رو کامل واردم کرد. از درد ناله کردم. سایزش بزرگ بود.
-من معمولا تا آخر نمیکنم تو. ملاحظه اینو میکنم که جثت کوچیکه و تحملش رو نداری. امروز از این خبرا نیست. برای لذت خودم میکنمت. ناله و التماس هم تاثیری نداره.
محکم بدنش رو به بدنم میکوبید و دستاش رو توی پهلوم فشار می داد که تکون نخورم. نعره های مردونه اتاق رو پر کرده بود.
-خیلی تنگ و کوچیکی…
از درد ضعف کرده بودم. با هر برخورد بدنش به جلو پرتاب می شدم اما با دستاش باز منو میکشید عقب سمت خودش. جیغ میزدم و ناله میکردم.
+لطفا آرومتر… نمیتونم… واقعا نمیتونم.
خودش رو محکمتر به بدنم کوبید.
-نمیتونی؟ قصدم دقیقا همینه. اون موقع که با غریبه ها لاس میزنی فکر این هم باش که برسیم خونه جرت میدم.
جیغ زدم +معذرت میخوام.
-خفه شو، فقط خفه شو. یه غلطی میکنی تنبیهش رو هم تحمل کن.
فشار دستاش روی بدنم بیشتر شد و با شدت بیشتری عقب و جلو کرد. فهمیدم داره ارضا میشه. چند ثانیه آخر که موقع ارضا شدنش بود برای من بدترین بود چون واقعا وحشی می شد و کنترلش رو از دست می داد. یادش می رفت که چقدر جثش از من بزرگتره. جیغ های من بیشتر تحریکش میکرد. ناله بلندی کرد و خودش رو توم خالی کرد. بلندم کرد و محکم بغلم کرد.
-دختر خوب…
دستش رو روی قرمزی صورت و سینه هام می کشید و آروم نوازش میکرد.
-قرمز بهت میاد…
نوشته: شراره
@linkdoneshrzad