🔴کردستان، آزمایشگاه پروژۀ ایجاد دولت اقتدارگرا در دورۀ رضاشاه
✍اسماعیل شمس
🔹 من در کتاب "رضاشاه" ... سعی کردهام نشان دهم که روح دولت انگلستان در لندن هم از انجام کودتا خبر نداشت، چه رسد به اینکه آنرا طراحی هم کرده باشد. بعلاوه نشان دادهام که هیچیک از اقدامات رضاشاه اساساً ارتباطی به منافع انگلستان درایران نداشت. کودتای سوم اسفند محصول شرایط آنروز ایران بود. بسیاری ازمناطق کشور، ازجمله کردستان، آذربایجان، گیلان، خوزستان، سیستان و بلوچستان وجنوب در اختیار قدرتهای گریز ازمرکز درآمده بود. رضاخان اگر بعد ازکودتا ظرف چهارسال بعدی توانست شخص اول مملکت و "رضاشاه" شود به واسطه طرحهای لندن نبود. بلکه او چکمه از پای در نیاورد تا مجدداً وحدت و یکپارچگی ایران را رقم زد.🔹
🔺این جملات توصیف دکتر صادق زیباکلام از کتابش است. او قدرت رضاشاه را ناشی از تلاش او برای برقراری وحدت و یکپارچگی ایران میداند. فارغ از اینکه ماهیت این تلاش چه بود که در مقاله به آن اشاره شده است، موضوع اصلی مقاله نگارنده نقد و رد چنین مدعایی است. برخلاف زیباکلام و همفکرانش که تاریخ را در خدمت منویات ایدئولوژیک خود قرار دادهاند، اسناد و مدارک معتبر همان روزگار نشان میدهند که از قضا پیش از کودتای ۱۲۹۹ حرکتهای میرزا کوچک خان جنگلی و شیخ محمد خیابانی و دیگر قدرتهای به اصطلاح مرکزگریز توسط دولتهای وثوقالدوله و مشیرالدوله سرکوب شده بودند.از قضا خود رضاخان فرماندهی حمله به میرزا کوچک خان را هم به عهده داشت. همچنین انتخابات مجلس چهارم هم در سراسر کشور برگزار شده و کمی تا افتتاح مجلس و بازگشت مشروطیت نمانده بود که کودتای نظامی رخ داد و رضاخانی که تا دو سال پیش سربازی گمنام در کردستان بود، یکشبه ره صدساله پیمود.
🔺جنگ جهانی اول روند مشروطیت در ایران را دگرگون کرد و به مسیر دیگری کشاند که پایانش کودتای نظامی و آغاز سلطنت اقتدارگرای پهلوی بود.در سطح جهانی نیز مهمترین واقعهای که بر تحولات ایران در اواخر جنگ تأثیر گذاشت،انقلاب روسیه به رهبری لنین در 7 نوامبر 1917/21 محرم 1336بود.چند ماه پس ازانقلاب، روسیه با آلمان صلح کرد و نیروهایش را از جبهههای جنگ عقب نشاند.این واقعه سبب پیدایش خلأ قدرت متفقین دربرابر عثمانی در غرب ایران شد.همزمان، لنین پرچم «استخلاص ملل مظلومۀ عالم» را برافراشت واز آزادی مسلمانان روسیه و مشرقزمین در ایجاد تشکیلات ملی و مدنی مستقل دفاع کرد. او با اعلام انقراض امپراتوری روسیه به ملتهای زیر مجموعۀ آن، حق داد که در صورت تمایل از روسیه جدا شوند. یکی از نتایج این وضعیت،اعلام استقلال آذربایجان به مرکزیت باکو توسط حزب مساوات در 28 مه 1918/ 17 شعبان 1336بود که خود سبب طرح مسألۀ تشکیل دولت بر پایه ملیت در ایران شد.
🔺موضوع بعدی که بر آیندۀ ایران تأثیر گذاشت، پیروزی انگلستان بر عثمانی و آلمان بود. در کنفرانس صلح ورسای که در 18 ژانویه 1919/ 15 ربیعالثانی 1337در پاریس آغاز شدبه پیشنهاد ویلسون، رئیس جمهور امریکا بر حق ملل تابعه عثمانی برای تعیین سرنوشت خود تأکید شد و بر اساس آن ارمنستان و مناطق عربی از عثمانی جدا شدند ومقرر شد ملیتهای دیگر نیز برای تعیین سرنوشت خود انتخابات برگزار نمایند. به دنبال آن متفقین در10اوت 1920/ 25ذیقعده 1338 معاهده سور را با عثمانی امضا کردند و بر اساس مواد 62 تا64 آن مقرر شد ظرف 6 ماه از تاریخ اجرای این پیمان مقدمات تأسیس حکومت خودمختار کردی در کردستان عثمانی فراهم شود و یک سال پس از آن، اگر مردم آن منطقه درخواست استقلال کنند و جامعه ملل آنان را شایسته استقلال بداند، عثمانی مکلف به پذیرش آن است.
🔺موضوع حق تعیین سرنوشت ملل که همزمان در شرق و غرب توسط لنین و ویلسون مطرح شد،افزون بر کردستان، آذربایجان و گیلان را هم تحتتأثیر قرار داد، بنابراین دولتمردان برای بررسی نحوۀ مواجهه با آن در صدد چارهاندیشی برآمدند.گروهی به لنین و بلشویسم او چشم دوخته و در اندیشۀ فدرالیسم و تشکیل دولت ایالتی بودند. جماعتی راه نجات را دولتی متمرکز با حمایت انگلیس میدانستند.گروهی هم دنبال تداوم وضع موجود و حفظ قاجاریه بودند.سرانجام طرفداران«مرکزیت و اقتدار» و «نیرومندی دولت»به رهبری وثوقالدوله در شوال 1336به قدرت رسیدند تا به قول کسروی«کشور را با دلیری و توانایی» اداره کنند. آنچه که روشنفکران و مشروطهخواهان سابق میخواستند با آمدن وثوقالدوله تحقق یافت و نمونه اعلای آن توسط والی او در کردستان یعنی شریفالدوله اجرا گردید. با مطالعه اسناد و مدارک این مقاله به خوبی روشن میشود هرکاری که رضاشاه انجام داد پیش از او توسط شریفالدوله در کردستان انجام شده بود و روی کار آمدن رضاخان نه به سبب ایجاد امنیت که ریشه در مسائل دیگری داشت که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
🔺لینک مقاله
https://tuhistory.tabrizu.ac.ir/article_18981.html
@kurdistanname
✍اسماعیل شمس
🔹 من در کتاب "رضاشاه" ... سعی کردهام نشان دهم که روح دولت انگلستان در لندن هم از انجام کودتا خبر نداشت، چه رسد به اینکه آنرا طراحی هم کرده باشد. بعلاوه نشان دادهام که هیچیک از اقدامات رضاشاه اساساً ارتباطی به منافع انگلستان درایران نداشت. کودتای سوم اسفند محصول شرایط آنروز ایران بود. بسیاری ازمناطق کشور، ازجمله کردستان، آذربایجان، گیلان، خوزستان، سیستان و بلوچستان وجنوب در اختیار قدرتهای گریز ازمرکز درآمده بود. رضاخان اگر بعد ازکودتا ظرف چهارسال بعدی توانست شخص اول مملکت و "رضاشاه" شود به واسطه طرحهای لندن نبود. بلکه او چکمه از پای در نیاورد تا مجدداً وحدت و یکپارچگی ایران را رقم زد.🔹
🔺این جملات توصیف دکتر صادق زیباکلام از کتابش است. او قدرت رضاشاه را ناشی از تلاش او برای برقراری وحدت و یکپارچگی ایران میداند. فارغ از اینکه ماهیت این تلاش چه بود که در مقاله به آن اشاره شده است، موضوع اصلی مقاله نگارنده نقد و رد چنین مدعایی است. برخلاف زیباکلام و همفکرانش که تاریخ را در خدمت منویات ایدئولوژیک خود قرار دادهاند، اسناد و مدارک معتبر همان روزگار نشان میدهند که از قضا پیش از کودتای ۱۲۹۹ حرکتهای میرزا کوچک خان جنگلی و شیخ محمد خیابانی و دیگر قدرتهای به اصطلاح مرکزگریز توسط دولتهای وثوقالدوله و مشیرالدوله سرکوب شده بودند.از قضا خود رضاخان فرماندهی حمله به میرزا کوچک خان را هم به عهده داشت. همچنین انتخابات مجلس چهارم هم در سراسر کشور برگزار شده و کمی تا افتتاح مجلس و بازگشت مشروطیت نمانده بود که کودتای نظامی رخ داد و رضاخانی که تا دو سال پیش سربازی گمنام در کردستان بود، یکشبه ره صدساله پیمود.
🔺جنگ جهانی اول روند مشروطیت در ایران را دگرگون کرد و به مسیر دیگری کشاند که پایانش کودتای نظامی و آغاز سلطنت اقتدارگرای پهلوی بود.در سطح جهانی نیز مهمترین واقعهای که بر تحولات ایران در اواخر جنگ تأثیر گذاشت،انقلاب روسیه به رهبری لنین در 7 نوامبر 1917/21 محرم 1336بود.چند ماه پس ازانقلاب، روسیه با آلمان صلح کرد و نیروهایش را از جبهههای جنگ عقب نشاند.این واقعه سبب پیدایش خلأ قدرت متفقین دربرابر عثمانی در غرب ایران شد.همزمان، لنین پرچم «استخلاص ملل مظلومۀ عالم» را برافراشت واز آزادی مسلمانان روسیه و مشرقزمین در ایجاد تشکیلات ملی و مدنی مستقل دفاع کرد. او با اعلام انقراض امپراتوری روسیه به ملتهای زیر مجموعۀ آن، حق داد که در صورت تمایل از روسیه جدا شوند. یکی از نتایج این وضعیت،اعلام استقلال آذربایجان به مرکزیت باکو توسط حزب مساوات در 28 مه 1918/ 17 شعبان 1336بود که خود سبب طرح مسألۀ تشکیل دولت بر پایه ملیت در ایران شد.
🔺موضوع بعدی که بر آیندۀ ایران تأثیر گذاشت، پیروزی انگلستان بر عثمانی و آلمان بود. در کنفرانس صلح ورسای که در 18 ژانویه 1919/ 15 ربیعالثانی 1337در پاریس آغاز شدبه پیشنهاد ویلسون، رئیس جمهور امریکا بر حق ملل تابعه عثمانی برای تعیین سرنوشت خود تأکید شد و بر اساس آن ارمنستان و مناطق عربی از عثمانی جدا شدند ومقرر شد ملیتهای دیگر نیز برای تعیین سرنوشت خود انتخابات برگزار نمایند. به دنبال آن متفقین در10اوت 1920/ 25ذیقعده 1338 معاهده سور را با عثمانی امضا کردند و بر اساس مواد 62 تا64 آن مقرر شد ظرف 6 ماه از تاریخ اجرای این پیمان مقدمات تأسیس حکومت خودمختار کردی در کردستان عثمانی فراهم شود و یک سال پس از آن، اگر مردم آن منطقه درخواست استقلال کنند و جامعه ملل آنان را شایسته استقلال بداند، عثمانی مکلف به پذیرش آن است.
🔺موضوع حق تعیین سرنوشت ملل که همزمان در شرق و غرب توسط لنین و ویلسون مطرح شد،افزون بر کردستان، آذربایجان و گیلان را هم تحتتأثیر قرار داد، بنابراین دولتمردان برای بررسی نحوۀ مواجهه با آن در صدد چارهاندیشی برآمدند.گروهی به لنین و بلشویسم او چشم دوخته و در اندیشۀ فدرالیسم و تشکیل دولت ایالتی بودند. جماعتی راه نجات را دولتی متمرکز با حمایت انگلیس میدانستند.گروهی هم دنبال تداوم وضع موجود و حفظ قاجاریه بودند.سرانجام طرفداران«مرکزیت و اقتدار» و «نیرومندی دولت»به رهبری وثوقالدوله در شوال 1336به قدرت رسیدند تا به قول کسروی«کشور را با دلیری و توانایی» اداره کنند. آنچه که روشنفکران و مشروطهخواهان سابق میخواستند با آمدن وثوقالدوله تحقق یافت و نمونه اعلای آن توسط والی او در کردستان یعنی شریفالدوله اجرا گردید. با مطالعه اسناد و مدارک این مقاله به خوبی روشن میشود هرکاری که رضاشاه انجام داد پیش از او توسط شریفالدوله در کردستان انجام شده بود و روی کار آمدن رضاخان نه به سبب ایجاد امنیت که ریشه در مسائل دیگری داشت که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
🔺لینک مقاله
https://tuhistory.tabrizu.ac.ir/article_18981.html
@kurdistanname