کرد و آینده سوریه؛ آیا در سایه سیاه سایکسپیکو آیندهای هم هست؟(بخش دوم)
✍اسماعیل شمس
🔺در پی اتحاد نامقدس فرانسه و انگلیس و مهر تٲیید روسیه و امریکا بر آن خاورمیانه جدید پس از ۱۹۲۰ شکل گرفت و دولتهای برساخته استعمارگران میراثدار قلمرو عثمانی شدند. معیار اصلی در ایجاد این نظم نو نه دموکراسی و حقوق بشر مورد ادعای غرب و نه واقعیت جغرافیایی، زبانی و مذهبی مردم منطقه؛ بلکه تنها و تنها منافع غرب بود. با پایان عصر استعمار مستقیم و نظامی،استعمارگران همه توان خود را در خدمت سایکسپیکوی مقدس قرار دادند و با حمایت از سلطنتهای دستنشانده سلطه غیرمستقیم خود بر منطقه را تثبیت کردند. رهبران وابسته حاکم نیز تحت تٲثیر شرایط آن روز جهان با توسل به زور و تحریک احساسات ملی مردم در صدد تحکیم موقعیت خود برآمدند و بخشی از نخبگان کرد را هم جذب خود نمودند.
🔺با وجود این، روند وقایع به دلخواه برندگان سایکس پیکو پیش نرفت و از همان روزهای نخست، خاورمیانه آبستن اعتراض و مبارزه بازندگان این نظم تحمیلی و تلاش برای تغییر آن شد. این مبارزه در دو سطح دولتها و ملتها صورت گرفت. دولتهای ناراضی از سایکس پیکو سه کشور ترکیه، عربستان و مصر بودند. ترکیه که خود را میراثدار سلطنت عثمانی میدانست و بازنده اصلی جنگ جهانی اول و نظم سایکسپیکویی بود با وجود امتیازات زیادی که در معاهده لوزان دریافت کرد، هرگز زیر بار نظم نوین نرفت و در حال حاضر هم در زیر علم نوعثمانیگری در صدد تصاحب قلمرو از دسترفته است. خاندان شریف مکه و ناسیونالیستهای عرب نیز که در دوره جنگ جهانی اول فریفته وعده انگلیس برای احیای خلافت عربی شده بودند و به جنگ خلافت ترکی رفتند، از دیگر بازندگان سایکسپیکو بودند. تشکیل اتحادیه عرب توسط نزدیکان شریف مکه و بعدها آل سعود در چارچوب این هدف و به امید ایجاد نظم عربی جدید بود. مصر هم که روزگاری مرکز خلافت عباسی بود از دیگر مدعیان رهبری خاورمیانه و احیای نظم عربی محسوب میشد. این وضعیت تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت. در نتیجه این جنگ انگلیس و فرانسه به حاشیه رفتند و شوروی و امریکا جای آنها را گرفتند. جهان هم بر اساس ایدئولوژی و منافع آنان به دو قطب شرق کمونیستی و غرب امپریالیستی تقسیم شد. نسلی از رهبران جدید خاورمیانه هم که عمدتاً نظامی بودند با شعار مبارزه با استعمار و حمایت شوروی ظهور کردند و از راه انقلاب و کودتا سلطنتهای وابسته به غرب را برانداختند و جمهوریهای سوسیالیستی ایجاد کردند. با وجود این تحولات عظیم، نظم مقدس سایکسپیکویی همچنان باقی ماند و تغییری در مرزهای برآمده از آن رخ نداد. راهبرد غرب برای مقابله با جمهوریهای چپگرا و دستکم تعدیل آنها گسترش نظامهای پادشاهی از طریق اعطای استقلال به شیخنشینهای خلیج فارس بود و به این ترتیب چند دولت پادشاهی جدید کوچک در منطقه به وجود آمدند که امروز به مدعیان جدید قدرت در حوزه سایکسپیکو تبدیل شدهاند.در همین زمان اسرائیل نیز باحمایت غرب پا به صحنه نهاد و آماده رویارویی با جمهوریهای مادامالعمر سوسیالیست-ناسیونالیست عرب شد.
🔺در سوی دیگر این معادله مردم قرار داشتند. نخستین جریان مردمی که علم مخالفت با نظم دولت-محور سایکس پیکویی را برافراشت، جریان اتحاد اسلام بود که با شعار احیای خلافت اسلامی و در ذیل نهضت فراگیر اخوان المسلمین سازمان یافت. هدف این جریان حذف مرزهای مبتنی بر دولت- ملت و تٲسیس دوباره امت اسلامی بود. هرچند بعدها هسته اصلی اخوان تسلیم اندیشه دولت ملی شد، اما گرایشهای انشعابی آن و برخی نحلههای افراطیتر اسلام سیاسی در قالب جهاد اسلامی، القاعده، داعش و غیره همچنان نظم ملی را به چالش کشیدند و اندیشه امت محور خلافت اسلامی را زنده نگه داشتند.
دومین جریانی که در مرحله نهضت و قیام مدعی انترناسیونالیسم و نفی مرزهای سرزمینی و ملی برآمده از سایکسپیکو شد، حرکت چپ بود. چنانکه گفته شد رهبران این جریان هم پس از کسب قدرت همانند اسلامگرایان شعارهای انترناسیونالیستی را رها کردند و به سوسیالیسم سرزمینی و مبتنی بر نظام دولت- ملت پیوستند.
سومین جریان مردمی خاورمیانه حرکت ملی و دموکراتیک بود که کم رمقتر از آن بود که منشٲ تٲثیر جدی در منطقه گردد.
🔺با هر معیاری که سراغ سایکسپیکو برویم قطعاً ساکنان کرد قلمرو عثمانی بازنده اصلی آن بودند. هرچند در واپسین سالهای خلافت عثمانی یک جریان ملی و اصیل کردی ظهور کرده و در کنفرانس ورسای هم طرح تٲسیس دولت کرد را در مردهریگ عثمانی مطرح کرده بود، اما با ظهور اسلام سیاسی و چپ در پایتخت دولتهای سایکسپیکویی این جریان در حاشیه قرار گرفت و بیشتر جوانان دانشگاهی کرد به اسلام سیاسی و چپ پیوستند. این جوانان بعدها شاخه منطقهای احزاب اسلامی و چپ مرکزنشین را در کردستان تشکیل دادند و همزمان در برابر یکدیگر و نیز حامیان کُرد دولت مرکزی و ملیگرایان کرد قرار گرفتند.
@kurdistanname
✍اسماعیل شمس
🔺در پی اتحاد نامقدس فرانسه و انگلیس و مهر تٲیید روسیه و امریکا بر آن خاورمیانه جدید پس از ۱۹۲۰ شکل گرفت و دولتهای برساخته استعمارگران میراثدار قلمرو عثمانی شدند. معیار اصلی در ایجاد این نظم نو نه دموکراسی و حقوق بشر مورد ادعای غرب و نه واقعیت جغرافیایی، زبانی و مذهبی مردم منطقه؛ بلکه تنها و تنها منافع غرب بود. با پایان عصر استعمار مستقیم و نظامی،استعمارگران همه توان خود را در خدمت سایکسپیکوی مقدس قرار دادند و با حمایت از سلطنتهای دستنشانده سلطه غیرمستقیم خود بر منطقه را تثبیت کردند. رهبران وابسته حاکم نیز تحت تٲثیر شرایط آن روز جهان با توسل به زور و تحریک احساسات ملی مردم در صدد تحکیم موقعیت خود برآمدند و بخشی از نخبگان کرد را هم جذب خود نمودند.
🔺با وجود این، روند وقایع به دلخواه برندگان سایکس پیکو پیش نرفت و از همان روزهای نخست، خاورمیانه آبستن اعتراض و مبارزه بازندگان این نظم تحمیلی و تلاش برای تغییر آن شد. این مبارزه در دو سطح دولتها و ملتها صورت گرفت. دولتهای ناراضی از سایکس پیکو سه کشور ترکیه، عربستان و مصر بودند. ترکیه که خود را میراثدار سلطنت عثمانی میدانست و بازنده اصلی جنگ جهانی اول و نظم سایکسپیکویی بود با وجود امتیازات زیادی که در معاهده لوزان دریافت کرد، هرگز زیر بار نظم نوین نرفت و در حال حاضر هم در زیر علم نوعثمانیگری در صدد تصاحب قلمرو از دسترفته است. خاندان شریف مکه و ناسیونالیستهای عرب نیز که در دوره جنگ جهانی اول فریفته وعده انگلیس برای احیای خلافت عربی شده بودند و به جنگ خلافت ترکی رفتند، از دیگر بازندگان سایکسپیکو بودند. تشکیل اتحادیه عرب توسط نزدیکان شریف مکه و بعدها آل سعود در چارچوب این هدف و به امید ایجاد نظم عربی جدید بود. مصر هم که روزگاری مرکز خلافت عباسی بود از دیگر مدعیان رهبری خاورمیانه و احیای نظم عربی محسوب میشد. این وضعیت تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت. در نتیجه این جنگ انگلیس و فرانسه به حاشیه رفتند و شوروی و امریکا جای آنها را گرفتند. جهان هم بر اساس ایدئولوژی و منافع آنان به دو قطب شرق کمونیستی و غرب امپریالیستی تقسیم شد. نسلی از رهبران جدید خاورمیانه هم که عمدتاً نظامی بودند با شعار مبارزه با استعمار و حمایت شوروی ظهور کردند و از راه انقلاب و کودتا سلطنتهای وابسته به غرب را برانداختند و جمهوریهای سوسیالیستی ایجاد کردند. با وجود این تحولات عظیم، نظم مقدس سایکسپیکویی همچنان باقی ماند و تغییری در مرزهای برآمده از آن رخ نداد. راهبرد غرب برای مقابله با جمهوریهای چپگرا و دستکم تعدیل آنها گسترش نظامهای پادشاهی از طریق اعطای استقلال به شیخنشینهای خلیج فارس بود و به این ترتیب چند دولت پادشاهی جدید کوچک در منطقه به وجود آمدند که امروز به مدعیان جدید قدرت در حوزه سایکسپیکو تبدیل شدهاند.در همین زمان اسرائیل نیز باحمایت غرب پا به صحنه نهاد و آماده رویارویی با جمهوریهای مادامالعمر سوسیالیست-ناسیونالیست عرب شد.
🔺در سوی دیگر این معادله مردم قرار داشتند. نخستین جریان مردمی که علم مخالفت با نظم دولت-محور سایکس پیکویی را برافراشت، جریان اتحاد اسلام بود که با شعار احیای خلافت اسلامی و در ذیل نهضت فراگیر اخوان المسلمین سازمان یافت. هدف این جریان حذف مرزهای مبتنی بر دولت- ملت و تٲسیس دوباره امت اسلامی بود. هرچند بعدها هسته اصلی اخوان تسلیم اندیشه دولت ملی شد، اما گرایشهای انشعابی آن و برخی نحلههای افراطیتر اسلام سیاسی در قالب جهاد اسلامی، القاعده، داعش و غیره همچنان نظم ملی را به چالش کشیدند و اندیشه امت محور خلافت اسلامی را زنده نگه داشتند.
دومین جریانی که در مرحله نهضت و قیام مدعی انترناسیونالیسم و نفی مرزهای سرزمینی و ملی برآمده از سایکسپیکو شد، حرکت چپ بود. چنانکه گفته شد رهبران این جریان هم پس از کسب قدرت همانند اسلامگرایان شعارهای انترناسیونالیستی را رها کردند و به سوسیالیسم سرزمینی و مبتنی بر نظام دولت- ملت پیوستند.
سومین جریان مردمی خاورمیانه حرکت ملی و دموکراتیک بود که کم رمقتر از آن بود که منشٲ تٲثیر جدی در منطقه گردد.
🔺با هر معیاری که سراغ سایکسپیکو برویم قطعاً ساکنان کرد قلمرو عثمانی بازنده اصلی آن بودند. هرچند در واپسین سالهای خلافت عثمانی یک جریان ملی و اصیل کردی ظهور کرده و در کنفرانس ورسای هم طرح تٲسیس دولت کرد را در مردهریگ عثمانی مطرح کرده بود، اما با ظهور اسلام سیاسی و چپ در پایتخت دولتهای سایکسپیکویی این جریان در حاشیه قرار گرفت و بیشتر جوانان دانشگاهی کرد به اسلام سیاسی و چپ پیوستند. این جوانان بعدها شاخه منطقهای احزاب اسلامی و چپ مرکزنشین را در کردستان تشکیل دادند و همزمان در برابر یکدیگر و نیز حامیان کُرد دولت مرکزی و ملیگرایان کرد قرار گرفتند.
@kurdistanname