برایت هررررچه گفتم، باز حالم را نفهمیدی!
جوابت حاضر است، اما سوالم را نفهمیدی!
برای آنکه منظورم برای تو شود روشن
زدم چندین مثال، اما مثالم را نفهمیدی!
تو هم مثل روانکاوم فقط می‌پرسی، اما باز -
دلیل و ریشه‌های اختلالم را نفهمیدی!
مرا برداشتی، بردی و بستی زخم بالم را!
ولی اصلاً دلیل زخم بال‌ام را نفهمیدی!
گرفتی قلب من را مثل گوی شیشه‌ای در دست؛
ولی یک ذره از روح زلال‌ام را نفهمیدی!
همه که چشمشان مثل نگاه تو سخنگو نیست!
چرا یک بار حرف چشم لال‌ام را نفهمیدی؟!
زمان فال من «داد از غم تنهایی» آماده‌ست!
تو یعنی باز هم منظور فالم را نفهمیدی؟؛
-«شمال» است آنکه یک روزی تو را از «غرب» خواهد بُرد!-
دلیل نفرت از نام «شمال»ام را نفهمیدی؟!
سوالم ساده بود، اما نمی‌دانم حواس‌ات کو؟!
جوابم را نده! وقتی سؤالم را نفهمیدی!
تو فهمیدی محال‌اند آرزوهایم، ولی اصلاً -
دلیل آرزوهای محال‌ام را نفهمیدی!
همیشه «سر تکان دادن» نشان از «درک مطلب» نیست!
من از چشم تو می‌فهمم که حالم را نفهمیدی!
اصغر عظیمی‌مهر
بهمن ۱۴۰۳
کرمانشاه
#اصغر_عظیمی_مهر
#نفهمیدی
@azimimehr2020
جوابت حاضر است، اما سوالم را نفهمیدی!
برای آنکه منظورم برای تو شود روشن
زدم چندین مثال، اما مثالم را نفهمیدی!
تو هم مثل روانکاوم فقط می‌پرسی، اما باز -
دلیل و ریشه‌های اختلالم را نفهمیدی!
مرا برداشتی، بردی و بستی زخم بالم را!
ولی اصلاً دلیل زخم بال‌ام را نفهمیدی!
گرفتی قلب من را مثل گوی شیشه‌ای در دست؛
ولی یک ذره از روح زلال‌ام را نفهمیدی!
همه که چشمشان مثل نگاه تو سخنگو نیست!
چرا یک بار حرف چشم لال‌ام را نفهمیدی؟!
زمان فال من «داد از غم تنهایی» آماده‌ست!
تو یعنی باز هم منظور فالم را نفهمیدی؟؛
-«شمال» است آنکه یک روزی تو را از «غرب» خواهد بُرد!-
دلیل نفرت از نام «شمال»ام را نفهمیدی؟!
سوالم ساده بود، اما نمی‌دانم حواس‌ات کو؟!
جوابم را نده! وقتی سؤالم را نفهمیدی!
تو فهمیدی محال‌اند آرزوهایم، ولی اصلاً -
دلیل آرزوهای محال‌ام را نفهمیدی!
همیشه «سر تکان دادن» نشان از «درک مطلب» نیست!
من از چشم تو می‌فهمم که حالم را نفهمیدی!
اصغر عظیمی‌مهر
بهمن ۱۴۰۳
کرمانشاه
#اصغر_عظیمی_مهر
#نفهمیدی
@azimimehr2020