⚠️هشدار به مامانای گل و گلاب و باباهای عزیز🌱
داستان ترانه«72»
با دیدن رتبه ی خوبم
واسه چند لحظه از حال رفتم
وقتی رو صورتم اب زدن و بیدار شدم
یه خانم چادری مهربون
آبمیوه گرفت سمتم
گفت: دخترم اشکالی نداره
قبول نشدی
بازم فرصت هست.
آبمیوه رو خوردم و خندیدم و گفتم:
قبول شدم از خوشحالی بود😇
یکی از دخترایی که تو مدرسه مون بود پرسید:
چی قبول شدی؟
با افتخار گفتم:
پزشکی تهران👍😍
@kodaknojavan🌿🌷
داستان ترانه«72»
با دیدن رتبه ی خوبم
واسه چند لحظه از حال رفتم
وقتی رو صورتم اب زدن و بیدار شدم
یه خانم چادری مهربون
آبمیوه گرفت سمتم
گفت: دخترم اشکالی نداره
قبول نشدی
بازم فرصت هست.
آبمیوه رو خوردم و خندیدم و گفتم:
قبول شدم از خوشحالی بود😇
یکی از دخترایی که تو مدرسه مون بود پرسید:
چی قبول شدی؟
با افتخار گفتم:
پزشکی تهران👍😍
@kodaknojavan🌿🌷