اينجا در انتهاى خيابان رفاقت پيرمردى با سايه اش سيگار ميكشد، باهم قرار پارك فردايشان را ميگذارند. تا پايين خيابان پياده روى ميكنند و گاهى باهم شوخى هاى كودكانه ميكنند.
-گل هاى نرگس رو ببين!
-براى روى ميزت يكى بگير، من بايد زودتر برم، هوا داره سرد ميشه.
-بريم، فردا همين موقع همين جا، سيگار با تو قهوه به حساب من!
-گل هاى نرگس رو ببين!
-براى روى ميزت يكى بگير، من بايد زودتر برم، هوا داره سرد ميشه.
-بريم، فردا همين موقع همين جا، سيگار با تو قهوه به حساب من!