محله ای در پشت پمپ بنزینی که قرار بود این سرمایه سیاه و عظیم بر سر سفرهایتان نان و آب شود … وعده نان شیرمال دادند …
https://b2n.ir/s63958
خانه ویران شده از دود و پنهان از دید رهگذران …
نانوایی صف طولانی تشکیل شده ، صف خودروها برای خوراک سوخت ماشین هایشان خبر از اتفاقی میداد …
یک ساعت مانده به افطار ماه مبارک ؛ برای رفع جوع روزه داری شتابان به سوی خانه هایمان …
در این هنگامه پی کوچه گردی ها به خانه ای وارد شدیم.
در گوشه آشپزخانه مردی که باب منزل را بر ما گشود در کنار بساط خود با حضور ما ، گعده ای برای مصرف مواد مخدر با رفیق خود ترتیب داد … در روزگار تیره این مواد افیون در این محله در دسترس همگان یافت و توزیع می شود. خاله مسنِ خانه درچار سکته مغزی که از توان حرکت عاجز شده در گوشه حیاط بر تختی با مرگ عمیق وجدانِ آدمی، که همه جا سایه افکنده؛ به درد و دل و نداشتن خوراک و نان با ما می نشیند.
در گوشه ی دیگر دختر نوجوان تنها در گوشه ای در اتاق سه دیوار، گویا منتظرمان بود !! رخسار تو با صورتی کشیده، موهایی مشکی، با مردمکی پر از رنج و ملتمسانه، التهاب و سنگینی هوای حاکم را می رساند . چهره ای کاملا برافروخته از خجالت و ناگزیری، با چشمانی که از تمام عشق و صفای دروغین آدم ها به تنگ آمده بود. تن رنجورت به زیست در اتاقی از خانه ای ویرانه که به دلیل نشت گاز سقف طبقه بالا بر زیر زمین آوار شده بود، محکوم بود و هر لحظه احتمال ویرانی و تعدی جسمی و روحی به سان به حاشیه رانده شدن تو و به واسطه افیون مواد مخدر در خانه ناامن در پی اثبات مردانگی، پیوندی مخوف و تیره می خورد.
تن رنجورت در اتاقی که شرم و حیا به تار و پود روح سبزت گره می خورد و آشیانه های عواطفت را ویران می کند، تنها سهم خویش از این زمین لرزه زشتی کردار ما، رنج ابدی روح توست!
ای کبوتر! رخسار تو را به یاد می آورم و به این فکر می افتم که این ویرانه آباد را چگونه به آشیانه ای به دور از ، قیامت تیره؛ که همه جا سایه افکنده، تا روح تو را برهانم .
ای وا پس ماندگان از کاروان ، بیدار شوید!!
کوچه گردان عاشق
#دلنوشته_یک_کوچه_گرد
#رمضان ۱۴۰۱
#کوچه_گردان_عاشق
#شهرری
📎برای حمایت از این طرح و سهیم شدن در تامین کیسههای ارزاق میتوانید از طریق:
لینک https://b2n.ir/g24369
و یا از شماره حساب ۶۹۷۴۰۵۸۶۴۱
و یا حتی با شمارهگیری #110*720* اقدام نمایید.
https://b2n.ir/s63958
خانه ویران شده از دود و پنهان از دید رهگذران …
نانوایی صف طولانی تشکیل شده ، صف خودروها برای خوراک سوخت ماشین هایشان خبر از اتفاقی میداد …
یک ساعت مانده به افطار ماه مبارک ؛ برای رفع جوع روزه داری شتابان به سوی خانه هایمان …
در این هنگامه پی کوچه گردی ها به خانه ای وارد شدیم.
در گوشه آشپزخانه مردی که باب منزل را بر ما گشود در کنار بساط خود با حضور ما ، گعده ای برای مصرف مواد مخدر با رفیق خود ترتیب داد … در روزگار تیره این مواد افیون در این محله در دسترس همگان یافت و توزیع می شود. خاله مسنِ خانه درچار سکته مغزی که از توان حرکت عاجز شده در گوشه حیاط بر تختی با مرگ عمیق وجدانِ آدمی، که همه جا سایه افکنده؛ به درد و دل و نداشتن خوراک و نان با ما می نشیند.
در گوشه ی دیگر دختر نوجوان تنها در گوشه ای در اتاق سه دیوار، گویا منتظرمان بود !! رخسار تو با صورتی کشیده، موهایی مشکی، با مردمکی پر از رنج و ملتمسانه، التهاب و سنگینی هوای حاکم را می رساند . چهره ای کاملا برافروخته از خجالت و ناگزیری، با چشمانی که از تمام عشق و صفای دروغین آدم ها به تنگ آمده بود. تن رنجورت به زیست در اتاقی از خانه ای ویرانه که به دلیل نشت گاز سقف طبقه بالا بر زیر زمین آوار شده بود، محکوم بود و هر لحظه احتمال ویرانی و تعدی جسمی و روحی به سان به حاشیه رانده شدن تو و به واسطه افیون مواد مخدر در خانه ناامن در پی اثبات مردانگی، پیوندی مخوف و تیره می خورد.
تن رنجورت در اتاقی که شرم و حیا به تار و پود روح سبزت گره می خورد و آشیانه های عواطفت را ویران می کند، تنها سهم خویش از این زمین لرزه زشتی کردار ما، رنج ابدی روح توست!
ای کبوتر! رخسار تو را به یاد می آورم و به این فکر می افتم که این ویرانه آباد را چگونه به آشیانه ای به دور از ، قیامت تیره؛ که همه جا سایه افکنده، تا روح تو را برهانم .
ای وا پس ماندگان از کاروان ، بیدار شوید!!
کوچه گردان عاشق
#دلنوشته_یک_کوچه_گرد
#رمضان ۱۴۰۱
#کوچه_گردان_عاشق
#شهرری
📎برای حمایت از این طرح و سهیم شدن در تامین کیسههای ارزاق میتوانید از طریق:
لینک https://b2n.ir/g24369
و یا از شماره حساب ۶۹۷۴۰۵۸۶۴۱
و یا حتی با شمارهگیری #110*720* اقدام نمایید.