خبر بازگشایی سفارتخانههای ایران و آمریکا بیشتر از همیشه رنگ واقعیت به خود گرفته است و این بهترین اتفاقی است که برای ایران با همه متعلقاتش اعم از ملت، دولت و سرزمین میتواند بیافتد.
اما مهمترین مانع در این مسیر، نه جریان انقلابی و نه براندازان که اصلاحطلبان به نمایندگی ظریف هستند که ترجیح میدهند دوباره ایران را وارد پیچ و خمهای مذاکرات پشت پرده پایانناپذیر کنند و برجام دیگری رقم بزنند که باز هم یک دهه از زمان و روان ایرانیان را بفرساید.
فرآیند بازگشایی سفارتخانهها دقیقا شبیه فرآیند بازگشایی سفارتخانههای ایران و عربستان است که همان موقع نوشتم میتواند الگوی بسیار خوبی برای عادیسازی روابط ایران و آمریکا باشد «اینجا» اما این بار پوتین و روسیه به جای جینپینگ و چین، واسطه خواهد بود.
(عادیسازی روابط عربستان و اسراییل هم در همین راستا و برای عدم کارشکنی آنها در عادیسازی روابط ایران و آمریکا اتفاق خواهد افتاد «اینجا»)
بازگشایی سفارتخانهها تمام دعواهای فیک و راهحلهای پوچ و دیپلماتهای دلال را محو میکند و اختلافات و اشتراکات واقعی را روی میز ایران و آمریکا قرار میدهد که هر اتفاقی بعد از آن، چه صلح چه جنگ، چه همکاری چه تحریم، چه دوستی چه دشمنی و هر دوگانه دیگری در ریل درست و واقعی و معقول قرار خواهد گرفت.
اما پرسش کلیدی اینکه فارغ از رفع خطرات امنیتی و تسهیل مراودات مردم دو کشور، آیا بازگشایی سفارتخانهها باعث گشایشهای اقتصادی هم خواهد شد؟
جواب این سوال همواره موضوع اصلی کانال کفشهای آهنی طی همه این سالها بوده است و آن اینکه اگر سیاست قیمتگذاری دستوری کنار گذاشته نشود، بازگشایی سفارتخانهها و هیچ اتفاق دیگری قطعا نمیتواند کوچکترین گشایش اقتصادی به همراه داشته باشد؛ اما…
اما اگر اقتصاد دستوری و تمام بوروکراتهای عامل آن طی این 4دهه کنار گذاشته شوند، بازگشایی سفارتخانهها، چنان تغییر شگرفی در اقتصاد ایران ایجاد میکند که ابعاد آن فرای تصور است (شرح جزییات و دلایل در پست بعدی)
هرچند کنار گذاشتن اقتصاد دستوری حتی بدون بازگشایی سفارتخانهها و حتی با تشدید تحریمها و وقوع جنک هم، وضع رفاهی مردم و اقتصاد ایران را بهبود خواهد داد.
اما مهمترین مانع در این مسیر، نه جریان انقلابی و نه براندازان که اصلاحطلبان به نمایندگی ظریف هستند که ترجیح میدهند دوباره ایران را وارد پیچ و خمهای مذاکرات پشت پرده پایانناپذیر کنند و برجام دیگری رقم بزنند که باز هم یک دهه از زمان و روان ایرانیان را بفرساید.
فرآیند بازگشایی سفارتخانهها دقیقا شبیه فرآیند بازگشایی سفارتخانههای ایران و عربستان است که همان موقع نوشتم میتواند الگوی بسیار خوبی برای عادیسازی روابط ایران و آمریکا باشد «اینجا» اما این بار پوتین و روسیه به جای جینپینگ و چین، واسطه خواهد بود.
(عادیسازی روابط عربستان و اسراییل هم در همین راستا و برای عدم کارشکنی آنها در عادیسازی روابط ایران و آمریکا اتفاق خواهد افتاد «اینجا»)
بازگشایی سفارتخانهها تمام دعواهای فیک و راهحلهای پوچ و دیپلماتهای دلال را محو میکند و اختلافات و اشتراکات واقعی را روی میز ایران و آمریکا قرار میدهد که هر اتفاقی بعد از آن، چه صلح چه جنگ، چه همکاری چه تحریم، چه دوستی چه دشمنی و هر دوگانه دیگری در ریل درست و واقعی و معقول قرار خواهد گرفت.
اما پرسش کلیدی اینکه فارغ از رفع خطرات امنیتی و تسهیل مراودات مردم دو کشور، آیا بازگشایی سفارتخانهها باعث گشایشهای اقتصادی هم خواهد شد؟
جواب این سوال همواره موضوع اصلی کانال کفشهای آهنی طی همه این سالها بوده است و آن اینکه اگر سیاست قیمتگذاری دستوری کنار گذاشته نشود، بازگشایی سفارتخانهها و هیچ اتفاق دیگری قطعا نمیتواند کوچکترین گشایش اقتصادی به همراه داشته باشد؛ اما…
اما اگر اقتصاد دستوری و تمام بوروکراتهای عامل آن طی این 4دهه کنار گذاشته شوند، بازگشایی سفارتخانهها، چنان تغییر شگرفی در اقتصاد ایران ایجاد میکند که ابعاد آن فرای تصور است (شرح جزییات و دلایل در پست بعدی)
هرچند کنار گذاشتن اقتصاد دستوری حتی بدون بازگشایی سفارتخانهها و حتی با تشدید تحریمها و وقوع جنک هم، وضع رفاهی مردم و اقتصاد ایران را بهبود خواهد داد.