جونگ کوک قفل اتاق رو باز کرد درحالی که دیگه ساعت ده شب رو نشون میداد، کلافه جیمین رو صدا زد.
+ جیمین، به نفعته هر گورستونی خودت رو قایم کردی بیای اینجا تا من ببینم امروز چه مرگت بود.》
جونگ کوک تلاش کرد تا مودب و آروم باشه ولی شکست خورد.
+ جیمین!》
نیروی خالص صداش رو بالاتر برد و اخم روی صورتش بیشتر از همیشه نمایان بود.
+ مگه با تو نیستم؟》
و صداش نامهربون تر از قبل شد.
#Preview
#Mirror_sign
•• @jikook_fic ••
+ جیمین، به نفعته هر گورستونی خودت رو قایم کردی بیای اینجا تا من ببینم امروز چه مرگت بود.》
جونگ کوک تلاش کرد تا مودب و آروم باشه ولی شکست خورد.
+ جیمین!》
نیروی خالص صداش رو بالاتر برد و اخم روی صورتش بیشتر از همیشه نمایان بود.
+ مگه با تو نیستم؟》
و صداش نامهربون تر از قبل شد.
#Preview
#Mirror_sign
•• @jikook_fic ••