💞نسیم هدایت💞

‍ 🌺 #الگوهای_نایاب
💌‌ #بیوگرافی_پیامبران

📄قسـمت پنجــاه و نهم

🔮 #سیدنا_ابراهیم_علیه_السلام 7

✍🏼قوم ابراهـیم گفتند تنـها سوزاندنِ زنده زنده‌ی ابراهـیم می‌تواند #کیفر کـاری که با خدایان ما کرده را بدهــد...

📖قَالُـوا حَرِّقُوهُ وَانصُـرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُـمْ فَاعِلِينَ
📖گفتـند او را بسوزانید و خـدایان خود را یاری کنـید اگر کاری از شما ساخـته است.

◽️الانبـــیاء_68

⛩برای سـوزاندن ابراهیم تصمـیم گرفتند در بیـرون شهر بنایی بزرگ بسازند، ساخـت این بنا چند ماه طــول کشید و هرچـی چوب در آن اطراف بــود جمع کردند.

📖قَالُــوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَــانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِــيمِ
📖 آنها گفتـند بنایی مرتفعی بــرای او بسازید و او را در #جهنمی_از_آتش بیفکـنید!

◽️الصافــات_97

😔مردم آن زمـان اینقدر حاقد و #کینه به دل بودنـد از ابراهیم که پیر و جـوان بزرگ و کوچک همگـی در ساختن بنا و جـمع کردن چوب کمک می‌کـردند حتی زنهایی بودند کـه #نذر می‌کردند و می‌گفــتند که بعد از سوزاندن ابراهــیم جای آن خانه ای بنا می‌کنیـم و آن را #وقف_خیر می‌کـنیم...!

🔥 آتــش اینقدر بزرگ و سـوزاننده بود که هیچکـس نمی‌توانست نزدیک آن بشود تا چـند روز طول کشید تا آتش کاملا داغ و ســوزان شود و حتـی اگر پرنده‌ای بر سر آن #پرواز می‌کرد #ذوب می‌شد...

💭🤔نشـستند و فکـــر کردند گفتـند با این حال که نمی‌توانیـم به آتش نزدیک بشیم چطــوری ابراهیم را در آتـش بندازیــم؟

🏗 تا ایـنکه مَنْجنیقی درســت کردند تا ابراهیم را در آتــش پرتاب کند... برای اینکه مطمئــن شوند که ابراهــیم دقیقا می‌افته #وسط_آتش یک تنه درخت را به اندازه و وزن سیــدنا ابراهیم آوردن و پرت کردن تا نقـطه‌ی وسط را پیدا کـــنند صد در صد ابراهــیم وسط آتش بیافــته!

👥مردم شــهر همه با دست زدن و ســوت کشیدن و داد و فریاد شادی سر دادن منتـظر بودند که ابراهیـم را پرتاب کنند و در ایــن وقت حساس ملائکــه‌ها به #تکاپو و گــریه افتاده بودند همــگی دست به #دعا شده بودند بــرای ابراهیم و نمی‌توانســتند نزدیک بشــوند...

😈چــون شیطان به آنان گــفته بود که باید زن و مرد و دختــران و پسران جوان قاطــی شوند تا ملائــکه‌ها نتوانند نزدیــک آنجا شوند...

⛔️چــون عادتا هر مکانی کــه در آن #گناه اختلاط نامحرمان انجــام گیرد ملائکه های رحــمت وارد آنجــا نخواهند شد...

🌧ملائکــه‌ی باران نزد پروردگــارش رفت و عرض کرد ای پروردگــار اذنم بده تا #بـــــارانی ببارانـم و آتش را تبدیل به خاکـستر کنم...

✖️اما پروردگـــار فرمود شماهـــا تداخل نکنید بنــده‌ی خودم است و خـــودم حفظش می‌کنــم!

⛓دســـت و پای سیدنا ابراهـــیم را با #زنجیرِ بزرگ بســته بودند و او را داخــل منجنیق گذاشــتند و آماده‌ی پرتاب بود که ســیدنا جبرئیل علیه السلام رئیــس و بزرگ همه‌ی ملائکه‌ها آمد نزد ابراهیــم و عرض کــرد درخواســتی داری که برایت انجـام دهم؟

♥️جــواب سیدنا ابراهیــم را ببینید که #عطر_توحید و معــنی واقعیه #توکل به ذات پــاک الله را می‌دهــد...فرمـــودند:

☝️🏼ح‍َسْـــــبِیَ اللّٰه وَ نِعْـــمَ الوَکِـــــیلْ
☝️🏼الله برایم #کافی اســـت و او وکیل خودم قرار می‌دهـــم

👇🏼سپــــــــــــس فرمـــــــــودند:

❓عِلْــمُهُ بِحَالیِ مَا یُغْــنِی عَنْ سُــئوٰلی؟
❓وقتــی به حالم آگــاه است دیگـر نیازی نیست از شــما چیزی بخــواهم

✨سبــحان الله ببینید چه ثمــره‌ی #شیرینی دارد توکـــل! ابراهیم 16 ســـاله حتی کمک جبرئـــیل را که اگر فقط یـک بالش را باز کنــد مشرق و مغرب را می‌پوشــاند را رد کرد و دوسـت داشت که تنها #الله پشتیــبان و حامی او باشــد و دلگرم به #غیر_از_الله نبــاشد...

🖊ادامــــه دارد ان شــــا ءالله...


̤⃝꯭⃭݊✿⃭ ۪۪۪۪ٖ⃔⃝᜴به کانالـ‌ ما بپیوندید👇

┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈
🆔 @javanan_movahed
┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈

.

روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت:"امروز می خواهیم بازی کنیم!"
سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود.
خانمی داوطلب این کار شد.استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.
آن خانم اسامی اعضای خانواده,بستگان,دوستان,
هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.
سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.
زن,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.
سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.
زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;
نام مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش...
کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود.چون حالا همه
می دانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.
استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.
کار بسیار دشواری برای آن خانم بود.او با بی میلی تمام,نام پدر و مادرش را پاک کرد.
استاد گفت:"لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"
زن مضطرب و نگران شده بود.با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد.و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست....
استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"
والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا اوردید.شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!!
دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.
همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.
زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد:"روزی والدینم از دنیا خواهند رفت.پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری,ترکم خواهد کرد"
پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند ,همسرم است!!!

همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای انکه زن,حقیقت زندگی را با آنان در میان گذتشته بود برایش کف زدند.

با همسر به از آن باش,که با خلق جهانی

┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈
🆔 @javanan_movahed
┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈

🍁

💥ِ جوانی با قصد مزاحمت به یک دختر پیام داد:
♻ممکن هست خودرامعرفي کنید؟ دختر گفــت بله چراممڪن نیست:
من حواء هستم ڪه با تو از یڪ خاک آفریده شدم تا اذيّتم نکنی و فراموش نکنی قطعه ای ازوجودتم!

من هدیه الهی هستم که به تو ارزانی شد تا بعد ازخروج از بهشت تنهاوافسرده نباشی.

وقتی دنبال همدم بودی مونس تنهائی تو شدم،
من مـــادر ،
خـــواهر ، دختـــر ، همـــسر و دوشيـــزه شـــدم تا پاسدار ڪيان خانواده ات باشم!
من سوره نساء ، مجادله ، نور ، طلاق ، مریم ، هستم!

من همـــانم ڪه وقــتی مادر شدم بهشت در زير پايم قرارمیگيرد من همانی هستم ڪه نصف میراث ات را برایم تعیین ڪرده اند
نه بابت ڪسرشأنم بلڪــه،

برای اینڪه مسؤليت تمام هزینه و امورمالي ام را تو عــهده دارهستــي! ♻

من همــانی هستم ڪه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
💐شما راسفارش میڪنم به زنان نیکی کنــید؛

💥حال جناب محترم شما که هستيد؟

👌جوان پاســـخ داد
من توبه ڪننده بسوی اللّه هــستم

👌آفرین به مــادری ڪه تو را تربیت داد.

┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈
🆔 @javanan_movahed
┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈

🌿🌺🌿
🌺🌿
🌿
صبر برای ما واژه ی غریبی است
همیشه درگیر زود قضاوت کردن هایی هستیم که بهترین رابطه ها را خراب میکنند
صبر کردن را باید آموخت
صبر کردن را باید تمرین کرد
وقتی میخواهی چایی ات را بنوشی برای سرد شدنش عجله نکن , بگذار به آرامی سرد شود , از نفسهایت لذت ببر
پشت چراغ قرمز ایستاده ای عجله نکن , دیر یا زود به مقصد میرسی

مهم این است یاد بگیری که صبر کنی
صبر کردن دوای خیلی از دردهاست

فاصبر صبراً جمیلا 🤍
🌿
🌺🌿

‍ 🌺 #الگوهای_نایاب
💌‌ #بیوگرافی_پیامبران

📄قسـمت پنجــاه و هشتم

🔮 #سیدنا_ابراهیم_علیه_السلام 6

✍🏼بعــد از اینکه ابراهیـم #با_شجاعت_تمام یک تنه و علنی نقشه‌ای که در ســر داشت را به همه گفت که قـرآن هم بزرگترین شاهد بر آن اســت از فرصتی که گیــر او آمده بود استـفاده کرد و همه بتها رو بجز بزرگشان قطعه قطعه کرد و منتـظر شد تا نزد او بیایــد...

📖قَالُــوا مَن فَعَلَ هَٰــذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِــنَ الظَّالِمِينَ
📖گفتـند هر کی با خدایـان ما چنین کرده قطــعا از #ستمگران اســت (و باید کیفر ببیـند)

◽️الانبـــیاء_59

📖قَالُــوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُــرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيــمُ
📖گروهی گفتـــند: #شنیدیم که جــوانی از (مخالفــت با) بتها سخن می‌گـفت که او را ابراهــم می‌گفتند.

◽️الانبــیاء_60

👆🏼در ایــن آیه آشکار می‌شــود که علنی ابراهیم قبـلا گفته بود که با ایــن بتها #مخالف اســت و می‌خواهــد آنها را بشکند...

✍🏼در ادامــه‌ی آیات آمده که بزرگــان قوم گفــتند: ما این #اهانت و بی‌احترامی بــزرگی که انجام شده را قبــول نمی‌کنیم زود ابراهـیم را بیاوریــد تا مردم نیز شــاهد باشند...

📓بعضــی علما می‌گوینــد که ابراهیم در آن مرحــله از عمرش 12 ساله بودنـد و بعضی هم می‌فرمـایند 16 ساله بودند...
به هر حــال ابراهیم را آوردنــد و گفتند: تو ایــن کار را با خدایان ما کــردی؟

✔️براهیــم چند ساله دنبال ایــن #موقعیت بود که عمــلا عقل آنها را بیدار کنــد و عملا درک کنند که چقـــدر در #گمراهی و تاریـــکی هستـــند...

👈🏼 فرمــود: بروید از #بت_بزرگ بپـرسید اگر می‌توانـد حرف بزند ببینید او سالم مانده و تبــر هم گردن اوسـت...

📖فَرَجَعُــوا إِلَىٰ أَنفُسِهِمْ فَقَــالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِــمُونَ
📖آنها بـه وجدان و نفس خود بازگشتــند و (به خود) گفتــند که حقا که ستمــگرید...

◽️الانبـــیاء_64

💡در اینجـا کاملا وجدان آنــها بیدار شد و دانستند که واقعا این مجســـمه‌های بی جان و تحرک حتی نمی‌توانند از خودشـــان #دفاع کنند!

🖤ولـــی بخاطر #غرور و #تعصب و ستیزه‌جـــویی بیداری خودشـــان را آشکار نکـردند و حقیقت را فهمــیدند اما زیاد طول نکـشید و دوباره برگــشتند سر #لجبازی و سرسختی خودشــان...!

📖ثُمَّ نُكِـسُوا عَلَىٰ رُءُوسِهِمْ لَقَـدْ عَلِمْتَ مَا هَٰؤُلَاءِ يَنطِـقُونَ
📖سپـس با #شرمساری بر سرسختی‌ خودشــان بازگشــتند( #حکم_وجدان را به کـلی فراموش کردند و گفــتند:) تو میدانـی که اینها سخــن نمی‌گویـند!

◽️الانبـــیاء_65

📖قَالَ أَفَتَعْــبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَــا لَا يَنفَعُكُــمْ شَيْئًا وَلَا يَضُــرُّكُمْ
📖(براهیـم) گفت آیا جـز خدا چیزی را می‌پرستیـدند که نه کمترین #سودی به شما دارد و نه #زیانی می‌رســـانند(که به سودشان چشــم دوخته باشیـــد یا از ضررشان بترســـید)

◽️الانبـــیاء_66

📖أُفٍّ لَّكُـــمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِـــن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِـــلُونَ
📖اف بر شــما بر آنچه #غیر_از_الله پرستش می‌کنــید، آیا اندیشه نمی‌کــنید(عقل ندارید؟)

◽️الانبـــیاء_67

⚡️ایــن #شکست پر از شرمساری و محکومیت آشکار بزرگــان و دیگر مردم را #خشمگین کـــرده بود و هیـــــــــچ جوابی در قـــبال سخنان ابراهیم نداشتــید تا اینکه ابراهیــم را تا چند مــاه #زندانی کردند و تا فـکر کنند که چطــوری آن را با بدتــرین و سخت‌ترین شیوه #کیفر دهــند...

🖊ادامــــه دارد ان شــــا ءالله...


̤⃝꯭⃭݊✿⃭ ۪۪۪۪ٖ⃔⃝᜴به کانالـ‌ مابپیوندید👇

┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈
🆔 @javanan_movahed
┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈

💕
✍دلنوشته ای برای محبوبم

محبوبم!
💔گاهی که دنیا دلتنگم میکند
و آنگاه که مردم با نگاه ها و حرفهایشان بر تمام وجودم زخم میزنند
من در گوشه ای از زندگی ام توقف میکنم
و آنوقت به تو و رنج ها و زخم هایی فکر میکنم که بر روح و قلب مبارکت زدند

▫️با خود میگویم مگر میشود تو در این دنیا رنج بکشی و عذابت دهند و من انتظار آسایش و راحتی گاهی ایمانم را متزلزل کند

میگویم مگر میشود برای شوق دیدارت دست و پا بزنم اما در راه احیای سنت زیبایت و پرچم توحیدت قدم هایم را با تردید و ترس بردارم

اصلا مگر میشود ادعای حب تو را فریاد بزنم اما اثری از تو و از اخلاق والایت در من دیده نشود

💦گاهی که در خلوتهایم اشک میریزم،قطره های اشکم را تقسیم میکنم
اشکی برای شوق دیدار آن چهره ی سراسر آرامشت میگذارم
و اشکی بر حال قلبم که دنیا و آرزوهای دورش گاهی چنان سختش میکند که حس میکنم دنیا بر سرم آوار شده است

اکنون در میان شوق رسیدن و ترس نرسیدن قرار گرفته ام
و نمیدانم قلبم و گناهانم مرا به سوی کجا سوق میدهند
اما من دلخوش به همین اشکهایی هستم که گاهی در میان انبوهی از ترس ها و شرمندگی ها قلبم را مملؤ از محبت تو و امید به بخشش پروردگارم میکند

♥️یا رسول اللهﷺ‌
اشتیاق دیدار الله و ملاقات تو زیباترین نسیمی است که در میان حرارت دنیا و شکستن هایش بر قلب و جانم میوزد

┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈
🆔 @javanan_movahed
┈┉┅━❀💞❀━┅┉┈