اتاق آینده / شیرعلی‌نیا


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


ضعف فرماندهی کل

صیاد شیرازی پس از شکست عملیات قادر ناراحت بود: «به‌شدت بدبین شده بود و درست یا غلط گمان می‌کرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد.» (در کمین گل سرخ، ص ۳۴۵)
همدلی سپاه و ارتش در پیروزی‌های بزرگ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت، اما به‌تدریج با شکست‌ها، اختلاف‌ها نیز تشدید شد.
صیاد به ضرورت یک فرمانده واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضایی می‌گوید: «بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و نشست و گفت آره اگر شما نپذیرید که وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود، ما ول می‌کنیم و می‌رویم… ما گفتیم اصلاً این حرف، حرف بی‌خودی و بی‌ربطی است.» (گفت‌وگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص ۵۷)
اختلاف که بیشتر شد، هاشمی برای عملیات بدر (اسفند ۶۳) فرماندهی عملیات را به رضایی داد: «مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکند. منتها قرار شد که هیچ‌کسی این را نفهمد.» (سطرهای ناخوانده، ص ۷۷) بدر به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت.
هاشمی این‌بار (سال ۶۴) از طرح‌های صیاد استقبال کرد. رضایی می‌گوید صیاد گفت ۵ روزه جنگ را تمام می‌کند و هاشمی «ارتش را مسئول جنگ کرد. ما هم که شاهد این وضع بودیم، گفتیم حرفی نیست… ما یک نفر را معرفی می‌کنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی که گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام می‌کنم، عمل کند.» رضایی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر می‌گوید: «برادران ارتش علاوه بر مشکلات بالا وقت زیادی را هم تلف کردند.» (گفت‌وگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص ۴۴ تا ۴۶)
حالا از طرفی صیاد به تنها گذاشته شدنش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او می‌دانستند. گویا بدبینی‌ها به بدنه نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید، از فرماندهان ارتش، در خاطراتش به یک گردهمایی دوروزه در پاییز ۶۴ با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی مشکلات ارتش در جنگ اشاره کرده است. از نتایج این گردهمایی این بود که در ارتش «پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف، مأموریت و تهیه طرح و اجرا» وجود دارد. (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص ۱۵۹)
وقتی بدنه دچار ابهام باشد و اختلاف‌ها ریشه‌دار، توصیه‌های اخلاقی مشکلی را حل نمی‌کند.
هاشمی در خاطراتش مشکل جنگ را نظرات دوگانه ارتش و سپاه معرفی می‌کند، هرچند می‌گوید هر دو طرف حسن‌نیت دارند و آماده شهادت‌اند؛ اما مفید معتقد است او نمی‌خواهد واقعیت را بیان کند و «مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قواست که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست.» و هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل نمی‌توانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه می‌شود، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند. (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص ۱۵۲)
فرماندهان ارتش سعی کردند روسای دو قوه دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیس‌جمهور خامنه‌ای در آذر ۶۴ برگزار شد، برخی مشکلات مطرح شد. آن‌ها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که خامنه‌ای گفت: «اینجا جای این حرف‌ها نیست. همه هستند. بهتر است در جلسه خصوصی‌تری عنوان کنید.» فردای آن روز موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضاییه، به سمینار آمد و واکنشش این بود که: «معلم تقصیر را به گردن شاگرد می‌اندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید.» (همان، ص ۱۶۲)
مسئولان باید زودتر درمی‌یافتند با حجم فراوان مشکلات و اختلاف زیاد در بالاترین سطح نظامی، جنگ از راه نظامی به نتیجه نخواهد رسید.
در این شرایط اصرار بر ادامه جنگ تنها به اختلافات بیشتر دامن می‌زند و حتی تغییر در رأس نیروها مشکلی را حل نمی‌کند؛ همان‌گونه که با استعفا و رفتن صیاد در سال ۶۵ اختلاف‌ها حل نشد.
فرمانده سپاه گمان می‌کرد با امکانات ارتش می‌تواند به پیروزی‌های بزرگ برسد. هاشمی در ۱۴ اردیبهشت ۶۶ نوشته است: «آقای محسن رضایی بعد از ملاقات امام آمد… پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجه امیری ارتش بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همه‌چیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشی‌ها برخورد کند.» (دفاع و سیاست، ص ۹۴) اما فرمانده سپاه در آخرین ماه‌های جنگ به برآورد واقعی‌تری رسید و نامه‌ای نوشت که در آن درخواست‌هایی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود بلکه در مقدورات کشور نیز نبود.
حقیقت این بود که ضعف ها و کمبودها از قبل مشخص بود. به تعبیر هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای که با او داشتم؛«بعضی‌ها بودند که نمی‌خواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من می‌گفتند که نیازهای زیادی داریم و نمی‌توانیم بجنگیم، اما به امام که می‌رسیدند، می‌گفتند: عاشورایی می‌جنگیم.»

آیا با استفاده از تجربه جنگ هشت‌ساله نمی‌توانستیم امروز در نقطه بهتری باشیم؟

https://t.me/jafarshiralinia


نقدی بر سخنان رهبر
یقه‌گیری از آقای خامنه‌ای در جبهه
(این یادداشت ۶ سال قبل برای اولین بار منتشر شده است)

بسیاری از رزمنده‌هایی که سال‌ها با سختی و کمبود امکانات در جبهه جنگیده و به شعارهای عدم سازش و ادامه‌ی جنگ دل داده بودند، از پذیرش ناگهانی قطعنامه عصبانی شدند. عراق نیز چندروز پس از پذیرش قطعنامه حمله‌هایی انجام داد و اسیر زیادی گرفت. اوضاع جبهه‌ی ایران سخت‌تر شد. آقای خامنه‌ای همین روزها به جبهه‌ی جنوب رفته بود و می‌گوید در بازدید از یکی از بیمارستان‌های منطقه: « برادری آن‌جا توی بیمارستان یقه‌ی من را گرفته که چرا شما دوسال پیش نیامدید؟ آقا حالا که آمدیم برادر، حالا کوتاه بیا... همان‌وقت که ما با هم صحبت می‌کردیم دشمن بمباران کرد که هشداری بود به بنده و ایشان، که حالا این‌جا یقه‌ی هم را نگیریم.»
آقای خامنه‌ای، چند روز بعد(10مرداد67) این ماجرا را در جمع فرماندهان لشکر27 سپاه تعریف کرد و گفت که پس از ریاست‌جمهوری(مهر60) امام اجازه نمی‌داده در مناطق جنگی و حتی استان‌های جنگی حضور پیدا کند و نگران او بوده. گفت که دلیل نیامدن ترس یا ضعف نبوده و پیش از ریاست‌جمهوری در مناطق جنگی حاضر می‌شده؛ «بنده بلند شوم بیایم جبهه تا شما از من راضی بشوید، به خاطر آمدن جبهه، امام ناراضی بشود؟»
فرماندهان در آن جلسه از مشکلات و مسایل جنگ سوال‌هایی پرسیدند اما از رئیس شورای‌عالی‌دفاع نکات عجیبی شنیدند. از جمله این‌که شورای‌عالی‌دفاع کمترین نقش را در طراحی مسایل جنگ دارد. آقای خامنه‌ای گفت: «جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم که از سال 62 به این طرف بنده هیچ‌گونه مسئولیتی در جنگ ندارم... چه سوال شما وارد باشد، چه وارد نباشد، طرف سوال من نیستم.» از او درباره‌ی سیاست دولت پرسیدند و جواب شنیدند: «خب این مسئولیتش با دولت است نه من. ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظر رئیس‌جمهور نیست؟ نه، جوابش نه است.» و بعد درباره‌ی اختلاف میان رییس‌جمهور و نخست‌وزیر و سایر وزرا توضیح داد.(اسرار مکتوم،ص77 تا 94 )
مرور تاریخ جنگ نشان می‌دهد مشکلات و ضعف‌ها، مربوط به آخر جنگ نبود اما تا فروردین 67 مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و فضای رسانه‌ای ایران، همه از اوج قدرت ایران و ضعف دشمن حکایت می‌کرد. 25 فروردین67 آقای خامنه‌ای در سخنرانی‌اش گفت هدفِ جنگ ازبین‌بردن انقلاب و بعد «کشاندن جمهوری اسلامی به مذاکره با دشمن بود که... بالاترین ذلت برای یک نظام نوپاست و قبول چنین شرایطی ماهیت نظام ضداستکباری ما را زیر سوال خواهد برد. ما صلح را زمانی می‌پذیریم که متجاوز تنبیه شود.» و تاکید کرد حمله‌های موشکی دشمن به‌خاطر ناتوانی او در میدان نبرد است و «هر روز پیروزی‌های جدیدی در جبهه‌ها نصیب ملت ایران می‌شود.» (روزشمار جنگ، جلد54، ص908 و 909، انتشارات مرکز اسناد دفاع مقدس)
اما سه روز بعد، میدان نبرد تحولات دیگری به خود دید، 28فروردین ارتش بعث در عملیاتی غافلگیرانه و برق‌آسا فاو را پس گرفت و بعد شکست‌های پی‌در‌پی ایران در میدان نبرد شروع شد. با عملیات‌های موفق ارتش صدام، ایران در وضعیتی آشفته گرفتار شد و برای جلوگیری از خسارت‌های بزرگ‌تر با نامه‌ی رئیس‌جمهور به دبیرکل سازمان ملل در 27تير67 قطعنامه‌ی598 را پذیرفت.
این روزها آن‌چه بیشتر موردتوجه است روایت حماسی از جنگ است. چند روز پيش( 4مهر97) آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم شب خاطره‌ی دفاع مقدس گفت: «جنگ را شما روایت کنید که خودتان در جنگ بوده‌اید؛ اگر شما جنگ را روایت نکردید؛ دشمن شما جنگ را روایت خواهد کرد، آن‌طور که دلش می‌خواهد. از یک ضعف‌هایی هم استفاده می‌کنند.» رهبری درباره‌ی ویژگی روایتی که باید انجام شود گفت آن‌چیزی که باید منعکس شود: «روح ایمان است، روح ایثار است، روح دلدادگی است، روح مجاهدت است، پیام شکست‌ناپذیری ملتی است که...»
درباره‌ی جنگ به ادبیات حماسی هم نیاز داریم اما نباید روایت ضعف‌ها و درس‌ها و تجربه‌هایی که در دل شکست‌ها نهفته است به بیرون از مرزها واگذار شود. نمی‌توان از ضعف‌ها و نقص‌ها چشم پوشید و اگر امروز چشم بپوشیم یقینا به‌تدریج روایت خواهد شد و مردم یقه‌ی ما را بابت برخی روایت‌های ناقص و چشم‌پوشی از ضعف‌ها و شکست‌ها خواهند گرفت. در آن روز حتی حماسه‌ها‌ی حقیقی نیز با بی‌اعتمادی مخاطب روبه‌رو می‌شود.
چه زمانی بناست در کنار این نگاه حماسی به ضعف‌ها بپردازیم و تحقیق کنیم که چرا رییس‌جمهور که رییس شورای‌عالی‌دفاع و امام‌جمعه‌ی پایتخت نیز بود، نسبتش با وقایع جبهه این‌گونه بوده است؟
جنگ مجموعه‌ای از تلخی‌ها، شیرینی‌ها، پیروزی، شکست، ضعف و قوت است و پرداختن بیش از حد به برخی ابعاد و غفلت از ابعاد دیگر، روایت ما را کاریکاتوری خواهد کرد.

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://t.me/jafarshiralinia


بازیِ خونین جنگ
جنگ، رقابت‌های نظامی و تحریم راهی مطمئن برای انحراف منابع یک کشور ثروتمند و پراستعداد

پروفسور برنارد رایش در مقاله‌ی اسراییل و جنگ ایران و عراق می‌نویسد: «بهره‌ی اصلیِ اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقه‌ای که هر دو دشمن اسراییل محسوب می‌شدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.» او معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی‌کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبهه‌ی متحدی علیه اسراییل شد» (درس‌هایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص147 و 148)
گویا سیاست آمریکا هم ادامه‌ی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برنده‌ای نداشته باشد. الکواری نماینده‌ی وقتِ قطر در سازمان ملل، درباره‌ی موضع آمریکا و شوروی در جنگ می‌نویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچ‌یک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت می‌کردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص 201)
تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران می‌کردند، قدرت‌های جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. آنها سال هفتم تصمیم گرفتند جنگ را پایان دهند.
تحلیلگران ایرانی موفقیت نسبی کربلای 5(زمستان 65) را در تصمیم ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ موثر می‌دانند اما اغلب تحلیلگرانِ غیرایرانی ناامن شدن خلیج فارس در جنگ دریایی و افشای ماجرای مک فارلین را مهمترین دلیل تصمیم آمریکا برای پایان دادن به جنگ می‌دانند.
افشای پر سر و صدای ماجرای مک‌فارلین در آبان 65، که در جهان به ماجرای کمک آمریکا و اسراییل به ایران معروف شد، کار را برای بازی دوگانه‌ی آمریکایی‌ها سخت کرد و آمریکا تحت فشار شدیدی قرار گرفت و به تعبیر کدی و گازیوروسکی آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که: «باید به‌گونه‌ای مستقیم برای پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق مداخله نمایند.» (نظام دوقطبی و جنگ ایران و عراق، ص414)
تیر66 قطعنامه‌ی 598 برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولین‌بار تمام 5 عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل در جلسه‌ای که مهر66 او با 5 عضو دایم شورای امنیت برگزار کرد؛ شولتز وزیرخارجه‌ی آمریکا در جمع‌بندی نظر 5 کشور گفت: «همه‌ی ما پایان جنگ را می‌خواهیم. همه‌ی ما از قطعنامه‌ی 598 حمایت می‌کنیم» (به سوی صلح، ص255)
دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش درباره‌ی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ می‌نویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: (1) عراقی‌ها باید به‌خوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. (2) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانی‌ها رنج‌آور شود. (3) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنا‌مه‌ی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و (4) فشار بین‌المللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.»(به سوی صلح، ص267)
بسیاری دریافتند که جنگ ماه‌های پایانی خود را سپری می‌کند. محمدجواد ظریف از دیپلمات‌های ایران در سازمان ملل به خاطر دارد که حدود دی‌ماه 66: «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکته‌ای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از این‌که شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچ‌وقت این از ذهنم بیرون نمی‌رود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه 598، ص249) چندماه بعد سخن نماینده‌ی آلمان در سازمان ملل به واقعیت پیوست و در بهار 67 ایران شکست‌های پی‌در‌پی و سختی را در جبهه‌های جنگ تجربه کرد. فاو، شلمچه، جزایر مجنون را که در عملیات‌های سخت و طولانی‌مدت در چند سال گرفته بود در عملیات‌های سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد و با سخت شدن و زجرآور شدن جنگ، قطعنامه‌ی 598 را پذیرفت.
سودهای سرشار بسیاری از کشورها و شرکت‌های بین‌المللیِ فروش سلاح و منافع بسیاری که در حاشیه‌ی جنگ‌ها وجود دارد، تا چه حد در ادامه‌ی جنگ تاثیر داشت؟ عجیب آن که در ایران نیز نگاهی مسلط وجود داشت که تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ را تلاشی خائنانه تفسیر می‌کرد. آیا ممکن است گاه بازی خورده باشیم و در زمین ابرقدرت‌ها بازی کرده باشیم؟

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)

https://t.me/jafarshiralinia


دوستان عزیز

این کانال تبلیغ منتشر نمی‌کند

برخی از مخاطبان درباره‌ی تبلیغاتی که گاهی در کانال مشاهده می‌شود پرسیده‌اند.

این کانال تنها برای انتشار یادداشت‌ها و همچنین اطلاع‌رسانی درباره‌ی فعالیت‌ها، پروژه‌ها و موضوعات مرتبط با کارهای خود من ایجاد شده است و هیچ‌گونه تبلیغاتی در این‌جا منتشر نمی‌شود.

اگر تبلیغی در کانال مشاهده می‌کنید، این تبلیغات از سوی خود تلگرام یا سیستم‌های وابسته به آن نمایش داده می‌شود و محتوای آن هیچ ارتباطی به من ندارد.

اگر روزی بنای تبلیغ داشتم حتما با شما در میان خواهم گذاشت.

جعفر شیرعلی‌نیا

https://t.me/jafarshiralinia


شگفت زدگی بانوی هلندی از کالیگرافی ایرانی

دوستان عزیزم

در این روزهای ملتهب جنگی، من و دوستانم با آثاری از زنان نقاش ایرانی به زبان هنر با مردم جهان سخن می‌گوییم.

امروز را در ونیز هستم و در صفحه‌ی اینستاگرام به آدرس زیر استوری‌هایی از بی‌ینال ونیز منتشر می‌کنم.

https://www.instagram.com/painting.road?igsh=NW4zaGV2ZDhiMDF3

از ۳۱ اکتبر هم در غرفه‌ای از آرت‌فر فرانکفورت آثار زنان نقاش ایران را به نمایش و فروش می‌گذاریم.

دیروز نیز در آخرین روز از نمایشگاه Iranian Art, Women Spirit در پاریس، یک خانم هلندی که از آخرین بازدیدکنندگان نمایشگاه بود، مجذوب آثار کالیگرافی بانوی ایرانی در نمایشگاه شد.

می‌گفت تا‌کنون مشابه چنین آثار زیبایی را ندیده است.
حس اولیه‌ی او بسیار هیجان‌انگیز بود و می‌گفت این نقاشی‌ها اشکش را جاری می‌کند.

پس از آن صحبت‌های اولیه از او خواستیم یک بار دیگر درباره‌ی تابلوها مقابل دوربین ما سخن بگوید؛ پذیرفت.

فیلم این گفتگو را در آخرین پست صفحه ای که معرفی کردم ببینید.


دوستان عزیزم

یادداشتی با عنوان
«پیش‌بینی‌های دکتر !!! محسن رضایی در جریان جنگ ۱۳۸۲ عراق با آمریکا

✍️ جعفر شیر علی نیا»

به صورت وسیع منتشر شده است. دوستان زیادی پیام می‌دهند و می‌گویند این یادداشت را در کانال تلگرامی‌ام ندیده‌اند.
این یادداشت از من نیست.

یادداشت‌های مرا تنها در همین کانال تلگرام @jafarshiralinia

و صفحه‌ی اینستاگرام من به آدرس زیر بخوانید.
https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v

جعفر شیرعلی‌نیا


ضعف در مدیریت کلان جنگ

چند سال قبل یکی از فرزندان هاشمی رفسنجانی گفت که پدرش فرمانده‌ی جنگ نبود، فرمانده‌ی صلح بود!

اگر بناست بگوییم افتخار هاشمی پایان دادن به جنگ بود، نمی‌توان به سادگی از كنار این سوال گذشت كه اگر هاشمی تواناییِ پایان دادن به جنگ را داشت، چرا این توانایی را بسیار دیر و در شرایط ضعف و شكست ایران به‌كار گرفت؟ و چرا زودتر و در حالی كه ایران موقعیت برتر را داشت به جنگ پایان نداد؟

وقتی از بزرگیِ افراد سخن می‌گوییم به همان نسبت مسئولیت آن‌ها نیز بزرگ‌تر می‌شود و آن‌ها که مقام و مسئولیت بالاتری دارند باید در معرض سوالات جدی‌تری قرار گیرند.

در چهار ویدئوی کوتاه بالا اشاره‌ای به ضعف‌های مدیریت کلان جنگ دارم.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
انتقاد ممنوعه

در يادداشت روز ۲۱ فروردین ۶۶ هاشمی رفسنجانی می‌خوانیم: «عصر با دکتر روحانی مدتی در محل سپاه قدم زدیم و درباره جنگ و مشکلات ادامه آن و نداشتن راهی برای ختم جنگ بحث کردیم. ایشان تقریبا معتقد است جنگ را باید از موضع قدرت خاتمه بدهیم و منتظر فتح سرنوشت‌ساز نمانیم. ولی چون برخلاف نظر امام است صراحت ندارد.»

وقتی حسن روحانی در قدم زدن دونفره با هاشمی از صراحتش کم می‌کند، مسئولین در حضور آیت‌الله خمینی چگونه سخن می‌گفته‌اند؟

در ویدئوی کوتاه پیوست، توضیحی درباره‌ی شرایط آن روزها داده‌ام؛ روزهایی که گویی  انتقاد از ادامه‌ی جنگ موضوعی ممنوعه بود.

https://t.me/jafarshiralinia


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
باید نشانه‌ها را شناخت

کتاب «برخیز و اول تو بکش» که منتشر شد،
به دوستان گفتم روش ترور و عملیات‌های اسرائیل به‌کلی دگرگون شده است…

توضیح بیشتر را در ویدئوی کوتاه پیوست ببینید.

نام این کتاب برگرفته از متن تلمود است که معروف به تورات شفاهی است.


منتشر شد؛
«جنگ روایت‌ها و آغاز جنگ ایران و عراق»

از تلاش دوستان اکوایران برای انتشار تقریبا کامل سخنانم ممنونم.

بر اساس فایل صوتی خودم، کمتر از دو دقیقه از مصاحبه در فایل تدوین شده نیست.
متن این دو مورد را اینجا منتشر می‌کنم؛

از دقیقه ۵ و ۳۷ جمله‌های زیر را گفته‌ام که کمتر از یک دقیقه بوده و در فیلم نیست:
«مسائل رو اغلب از دریچه‌ی نظامی دیدیم، ولی من احساس می‌کنم اگر می‌خواهیم درسی بگیریم از ماجرا و تجربه رو بررسی بکنیم، باید بیاییم از رده‌های بالاتر سوال بپرسیم و بحث کنیم و گفتگو کنیم و درس‌ها رو و تجربه‌ها رو استخراج کنیم. خب به هرحال کشور یک ساختاری داشته است که آقای خمینی در راس این ساختار بوده و رهبر بوده و تصمیم‌گیری با ایشون بوده در خیلی از مسائل و قدرت کامل کشور بودند. یعنی از این رده‌ها شروع می‌کنیم و بعد می‌رسیم به این‌که رئیس‌جمهور داریم، رئیس کل قوا داریم و مجلس داریم. بحث این‌گونه است.»

از دقیقه ۴۳ و ۱۵، حدود ۴۰ ثانیه در فیلم نیست که در آن جمله‌های زیر را گفته بودم؛
«اسناد باید منتشر شود اما وقتی شما بالاسر تحقیقات، سردار و تیمسار و مکان‌هایی مشخص می‌کنید که برای ورود به آن‌جا یک محقق باید کلی خان را رد کند تا مثلا به یک سند دسترسی پیدا کند و هرکسی هم نتواند دسترسی پیدا کند، معلوم است که بسیاری از جنبه‌ها مغفول می‌ماند. وقتی ستاد کل را قرار می‌دهید معلوم است می‌آید آن آئین‌نامه را می‌نویسد که این ویژگی‌ها باید در آثار باشد و انگار نتیجه‌ی تحقیق را از قبل مشخص کرده‌اند و تحقیقی که از قبل نتيجه‌اش مشخص باشد یک تحقیق مرده است و اصلا تحقیق نیست.»

لینک فیلم و صوت کامل مصاحبه که فقط جمله‌های بالا را ندارد 👇

https://t.me/ecoiran_webtv/32705


دوستان عزیزم

در کانالی تلگرامی با نام «تاریخ معاصر ایران» یادداشتی با این عنوان و جملات ابتدایی منتشر شده است:

* جنگ خائنین و خادمین ..

یادداشتی از جعفر شیرعلی‌نیا ( مورخ)

سال ۱۳۶۶ بود. بحث جنگ بود، و پیرمرد دهاتی با لبخندی تلخ گفت:
"هی می‌گن خونواده‌های شهدا خواستار ادامه‌ی جنگند!… *

این یادداشت از من نیست و از نام من سواستفاده کرده‌اند و امیدوارم اصلاح کنند.

یادداشت‌های مرا تنها در همین کانال تلگرام @jafarshiralinia

و صفحه‌ی اینستاگرام من به آدرس زیر بخوانید.
https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v

جعفر شیرعلی‌نیا


عددها و عمق فاجعه

یک سال از ماجرای هفتم اکتبر گذشت و دیروز در خبرها آمده بود: «شمار شهدای غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و همزمان با آغاز عملیات طوفان‌الاقصی تاکنون به ۴۱ هزار و ۹۶۵ نفر و شمار مجروحان به ۹۷ هزار و ۵۹۰ نفر» رسیده است.

۴۱ هزار نفر، عدد آشنایی بود که مرا به سال ۱۳۶۵ برد. بر اساس آمار رسمی بنیاد شهید از جنگ تحمیلی، در این سال ۴۱۰۵۰ ایرانی شهید شده‌اند‌.

صهیونیست‌های جنایتکار حدود یک سال است که غزه را شخم زده‌اند و خیلی عجیب است که آمار شهدای غزه با آمار شهدای ما در سال ۶۵ در یک محدوده قرار دارد. و این در حالی است که ایران در این سال اغلب در حال تهاجم بوده. آمار شهدای حمله‌ی هوایی به شهرها نیز در این سال حدود ۲۰۰۰ نفر است و این همان سالی است که عملیات کربلای چهار و پنج در آن انجام شده است.

اگر تحلیل‌گران سپاه عملیات کربلای پنج را یک عملیات موفق و بزرگ می‌دانند، در تحلیل‌شان تا چه حد میزان شهدا و مجروحین را دخالت می‌دهند؟ در تحلیل‌های منتشرشده چنین بررسی‌هایی را نمی‌بینیم.

با این‌که پس از عملیات کربلای پنج، فاصله‌ی زیادی تا بصره باقی مانده بود، می‌توان پرسید حتی اگر در این عملیات بصره‌ی عراق را نیز تصرف می‌کردیم، در چه صورتی و با چه میزان تلفات انسانی نمی‌توانستیم این عملیات را یک پیروزی محسوب کنیم؟ برای مثال آیا تصرف بصره با ۲۰۰ هزار شهید یک پیروزی محسوب می‌شد یا یک شکست؟

تاثیر تصمیم‌ها‌ی کلانِ سیاسی-نظامی بر زندگی مردم بسیار مهم است و باید در محاسبه‌ها، زندگی‌های ازهم‌پاشیده و آسیب‌های اجتماعی را نیز در نظر گرفت. باید دید برای چیزهایی که به‌دست می‌آوریم چه چیزهایی را از دست می‌دهیم.

به راستی چگونه می‌توان در عملیات‌های یک سال که اغلب تهاجمی است، به اندازه‌ی یک سال ویرانگری و جنایت در غزه شهید داد؟

نکته‌ی آخر این‌که همه‌ی طرف‌های درگیر یک جنگ بازنده‌اند؛ اسرائیلی‌ها نیز بازنده خواهند بود. اما ما نیز باید محاسبه کنیم چه چیزهایی را در این جنگ از دست می‌دهیم.
به نظر می‌رسد در جهان تفکری وجود دارد که برای همه‌ی طرفین این جنگ آرزوی موفقیت می‌کند و طرفدار ایده‌ی نابودی اسرائیل و ویرانی ایران است.

اما آیا این معادله حتی به قیمت نابودی اسرائیل برای ما به‌صرفه است؟
صهیونیست‌ها یک شبکه‌ی جهانی دارند که حضوری قدرتمند در اقتصاد، رسانه، فرهنگ و هنر و سیاست دارد.
اسرائیل بخش نمایان و گمراه‌کننده‌ی این شبکه است و حتی اگر این بخشِ نمایان‌شده نابود شود، شاید آن شبکه‌ی قدرتمند آسیب چندانی نبیند و با مظلوم‌نمایی تازه، تاریخ جدیدی را رقم بزند.

نباید فراموش کرد که آن‌ها با تکیه بر مظلوم‌نمایی و از دل ویرانه‌های جنگ جهانی، روزگاری جدید را رقم زده‌اند و شبکه‌ی جهانی‌شان را شکل داده‌اند.
برای تصمیم‌گیری‌های کلان باید چند مقصد جلوتر را هم بررسی کرد و بدترین احتمالات پیش رو را نیز از نظر دور نداشت.

https://t.me/jafarshiralinia


Forward from: اکوایران
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
📹 جنگ روایت‌ها در ماجرای آغاز جنگ هشت‌ساله

▫️چه شد که ایران و عراق وارد جنگ شدند، مقصر که بود؟ آیا می‌توان با فراتر رفتن از گرایش‌های سیاسی و اکنون‌زدگی به فهم دقیق‌تری از دلایل به‌وجود‌آمدن یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های تاریخ معاصر جهان رسید؟

▫️در ویژه برنامه اکوایران، سیدحمید متقی پژوهشگر تاریخ ایران معاصر با جعفرشیرعلی‌نیا نویسنده و متخصص تاریخ جمهوری اسلامی ایران، در این باره گفت‌وگو کرده‌اند.

▫️کامل این برنامه را می‌توانید فردا شب در سایت و کانال یوتوب اکوایران ببینید.

📺 @ecoiran_webtv


آیا مردم موافق ادامه‌ی جنگ بودند؟
کفن پوشی یاسر هاشمی
(این یادداشت ۵ سال قبل نوشته شده است)

دهم خرداد 1364 رفسنجانی با اشاره به زمزمه‌هایی درباره‌ی خستگی‌ مردم از ادامه‌ی جنگ، گفت که در مشورت با نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور تصمیم گرفته‌اند «برای این‌که هم خودمان را بشناسیم، هم دیگران ما را بشناسند، اعلام می‌کنیم: آن‌هایی که در سراسر این کشور، زیر این آسمان، موافقند که جنگ تا پیروزی و رفع فتنه ادامه پیدا کند» در مراسمی شرکت کنند و «نظرات خودشان را با پلاکاردهایی که با خودشان می‌آورند به دنیا اعلام کنند.» (روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، 11 خرداد، ص8)
هاشمی نگفت مردمی که مخالف ادامه‌ی جنگ هستند چگونه نظرات خود را اعلام کنند.
در روزهای بعد قرار شد این مراسم، راهپیماییِ روز قدسِ 24 خرداد 64 باشد.
نهضت آزادی مخالف ادامه‌ی جنگ بود و بیانیه‌هایی در این‌باره داشت که در رسانه‌های خارجی منتشر می‌شدند. نهضت درباره‌ی این دعوت، بیانیه داد و نوشت: «با استفاده از نهادهای دولتی، تظاهرات پرشکوهی در تایید کودتای 28 مرداد و انقلاب سفید و تاجگذاری هم امکان‌پذیر بوده است. برای تشخیص اراده‌ی ملی باید به رفراندوم گردن گذاشت و یا به مخالفین اجازه‌ی راهپیمایی داد.»(نشریه‌ی جبهه‌ی ملیون ایران، ش 83)
با وجود تهدیدهای حکومت عراق برای بمباران بی‌سابقه در روز قدس، جمعه 24 خرداد 64 راهپیمایی روز قدس با شعارهايي در حمایت از ادامه‌ی جنگ برگزار شد. هاشمی نوشته است فرزندان او نیز در راهپیمایی شرکت کردند و یاسرشان کفن‌پوش آمده بود. او در مراسم سخنان پرشوری گفت: «هدف بزرگی که شما دنبال می‌کنید بهای گزافی دارد که باید بهای آن پرداخته شود.»(روزشمار جنگ سپاه، ج 37، ص 788)
آیا مردمی که در حمایت از ادامه‌ی جنگ به خیابان‌ها آمده بودند از بهایی که جنگ به کشور تحمیل می‌کرد باخبر بودند؟ آیا می‌توان نظر آن‌ها را نظر تمام مردم ایران دانست؟ معمولا در این مواقع آمارهای متناقضی از جمعیت ارائه می‌شود. هاشمی در خاطراتش نوشته که خبرنگاران داخلی مدعی‌اند 5 میلیون نفر در راهپیمایی تهران شرکت کرده‌اند.(امید و دلواپسی، ص114)
تبلیغات زیادی انجام شد که مردم موافق ادامه‌ی جنگ هستند و روزنامه‌ها از تظاهرات 5 میلیونی در تهران نوشتند. نهضت آزادی در یادداشتی نوشت اگر مسیر راهپیمایی را حداکثر 25 کیلومتر با متوسط عرض 15 متر در نظر بگیریم و تجمع نسبی دو نفر در متر مربع، تعداد کل جمعیت راهپیمایان 750 هزار نفر و حداکثر یک میلیون نفر تخمین زده می‌شود.(خط سازش، ص 435)
حال پس از سال‌ها در کتاب «بازخوانی جنگ تحمیلی» نوشته‌ی عبدالحسین مفید مدیر وقتِ اطلاعات نیروی زمینی ارتش یک آمار جالب منتشر شده است. در صفحه‌ی 143 کتاب می‌خوانیم كه با توجه به تهديدِ بمباران شهرها، از شب قبل از این راهپیمایی «تخلیه‌ی شهرها و خروج مردم شروع شد، به‌طوری‌که تا ساعت 22 مورخ 23 خرداد 64، در مجموع تعداد 1058500 خودرو از تهران خارج شدند؛ از محور کرج 450 هزار، از محور قم 7500، از محور هراز 500 هزار، از محور ساوه 44 هزار، از محور ورامین 27 هزار و از محور گرمسار 30 هزار خودرو»
آمار عجیبیست…
چند سال بعد در بهار 1367، بهایی که هاشمی می‌گفت مردم باید بپردازند چنان سنگین شده بود که غیرقابل‌پرداختن بود. هاشمی به نتیجه رسیده بود ادامه‌ی جنگ ممکن است ایران را به مرز نابودی بکشاند. این‌بار شاید دیگر نیازی به اعلام نظر مردم هم نبود. ایران روی دور شکست بود. ستادی تشکیل شد‌ تا راهپیماییِ بیعت با امام را در حمایت از جنگ برگزار کنند. اما این‌بار هاشمی در رایزنی با بیت امام لغوِ راهپیمایی را پیگیری کرد. لغو این راهپیمایی بازتاب زیادی داشت. رادیو بی‌بی‌سی در تفسیری تحلیل کرد که «هدف از این تظاهرات، ابراز موافقت با ادامه‌ی جنگ بود. البته ادامه‌ی جنگ، خط مشی جمهوری اسلامی است، اما اخیراً به نحوی روزافزون با این خط مشی، مقابله‌هایی صورت گرفته است‌. گزارش شده است که در اصفهان میان پاسداران و آوارگان جنگی درگیری‌های خشونت‌آمیزی روی داده است‌. گروه کوچک لیبرال به نام نهضت آزادی به رهبری مهندس مهدی بازرگان، نخست‌وزیر اسبق جمهوری اسلامی، بار دیگر خواستار صلح شده است. همچنین در میان بعضی از روحانیون طراز اول، نشانه‌های نارضایتی از ادامه‌ی جنگ آشکار شده است.»(پایان دفاع، آغاز بازسازی، ص 135 و 136)
بعد از لغو مراسم توسط امام، ستاد برگزاری نزد هاشمی آمدند؛ «آن‌ها را توجیه کردم که اقدام امام به‌جا بود، چون در اطلاعیه‌ها جنبه‌ی عمومی به راهپیمایی داده شده بود و تبلیغات لازم نشده بود‌. جمعیت زیادی شرکت نمی‌کرد و برداشت می‌شد که مردم خسته شده‌اند.»

به‌راستی نظر مردم درباره‌ی سیاست‌های کلان کشور را از چه طریقی می‌توان دریافت؟

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)

https://t.me/jafarshiralinia


شایعه‌ی بازداشت محسن رضایی در آشفته‌بازار پایان جنگ
(این یادداشت ۵ سال قبل نوشته شده است)

7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیت‌الله خمینی در پیامی نوشت: «سرنوشت جنگ در جبهه‌ها رقم می‌خورد نه در میدان مذاکره‌ها.» (صحیفه، ج21، ص53)
و دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه؛ «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول‌الله است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخ‌ترین جمله‌اش را نوشت: «از هر آن‌چه گفتم گذشتم.» (همان، ص95) او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخ‌ترین واژه‌ها آن را به زبان آورد.
این چرخش ناگهانی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهه‌های ایران بود. با آن‌که تا امروز در بسیاری از آثار سپاه غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخش‌هایی از خاک ایران نقد شده اما به نظر می‌رسد بررسی فروپاشی جبهه‌ی ایران در چند ماه پایانی جنگ در شرایطی كه دو نیروی ارتش و سپاه با تجربه‌ی هشت سال جنگ حضور داشتند بسیار قابل‌تامل است.
در سال ابتدایی جنگ آمار شهدا عدد 12345 را نشان می‌دهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. (گزیده‌های آماری منتشرشده توسط اداره‌کل آمار و اطلاعات بنیاد شهید،ص4) مقایسه‌ی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکان‌دهنده است. بر اساس کتاب تهیه‌شده در موسسه‌ی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر می‌رسد. این رقم وقتی شگفت‌انگیز‌تر می‌شود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
ارتش صدام زمین‌هایی را که با هزینه‌های بسیار گرفته بودیم یک‌به‌یک و به‌سرعت و باقدرت پس گرفت. اوضاع اقتصادی نیز بسیار نابسامان بود و ایران گزینه‌ی دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشت و احساس تلخ شکست، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برد. 29 تیر دو روز پس از پذیرش قطعنامه‌ی 598 هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آماده‌ی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبه‌ی تلویزیونی داشته باشد که شایعه‌ی بازداشت رد شود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص‌222)
اصرار عراق بر ادامه‌ی حمله‌ها و روند اسیرگرفتن و کشتن ایرانی‌ها اوضاع را آشفته‌تر کرد. دوم مرداد آیت‌الله خمینی حکمی خطاب به رییس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و «طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ‌یك از مقررات دست‌و‌پاگیر به جرایم متخلفان» رسیدگى کند و تاکید کرد: «هر عملى كه به تشخیص دادگاه موجب شكست جبهه‌ی اسلام و یا موجب خسارت جانى بوده و یا می‌باشد مجازات آن اعدام است. والسلام.» (صحیفه، ج21، ص102)
همین روز رفسنجانی فرمانده عالی جنگ حكمی برای خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب نوشت؛ «نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید.»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص232)
این حجم از آشفتگی موضوعی بسیار مهم است که بیش از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.
اوضاع آشفته‌ی ایران مسئولان ایرانی را ناچار کرد قطعنامه‌ای را بپذیرند که یک سال از تصویبش می‌گذشت. تیر 66 در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخش‌هایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جای‌پاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیم‌گیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نماینده‌های صدام آغاز شد. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکره‌کننده بود می‌گوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو در دست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که این‌ها چه می‌گویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب ای کاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید می‌گوید آن‌جا بود که فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقی‌ها، چقدر محکم می‌توانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص 279)

آیا ایرانی‌ها نمی‌توانستند نشانه‌های این فروپاشی را زودتر ببینند؟ پیش از شكست‌ها ایران می‌توانست با پذیرش قطعنامه چهره‌ای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که در محاصره‌ی بحران و شكست بود و چاره‌ی دیگری نداشت فرصت‌های مهمی را گرفت.

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)

https://t.me/jafarshiralinia


به کجا می‌رویم؟

یادداشت زیر را در فضای ملتهب دو سال قبل نوشتم؛ مهر ۱۴۰۱.
این نوشته در آن سال بازتاب زیادی پیدا کرد.
در روزهای آینده در یک فایل صوتی و تصویری نکاتی مهم درباره‌ی زمینه‌های نگارش این یادداشت منتشر خواهم کرد.


افکار عمومی جهان برای
چه هدفی آماده می‌شود؟
 
یک. حجم جهت‌دهی افکار عمومی جهان علیه جمهوری اسلامی با هیچ‌کدام از حوادث قبلی که در ایران روی‌داده قابل مقایسه نیست و نظیر ندارد؛ در هیچ پرونده‌ای، در هیچ مقطعی. از ماجرای سفارت آمریکا گرفته تا وقایعی مانند قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به کوی دانشگاه، هولوکاست به روایت احمدی‌نژاد، وقایع سال‌ ۸۸ و...

دو. در دنیای امروز بسیاری از طراحان تحولات بزرگ تا هنگامی که مطمئن نشوند اکثریت افکار عمومی (حدود ۸۰ درصد) با یک تصمیم همراه هستند، آن تصمیم را اجرایی نخواهد کرد.

سه. جهت‌دهی به افکار عمومی در چنین سطحی بسیار پرهزینه است و سخت بتوان پذیرفت که این هزینه‌ها، برنامه‌ی دیگری را از پی نداشته باشد.

چهار. حجم فراوان فعالیت‌های رسانه‌ای برای جهت‌دهی به افکار عمومی چنان قوی و پرشدت است که به‌ نظر می‌رسد هر تصمیمی برای ایران می‌تواند با تایید اکثریت افکار عمومی در جهان همراه شود؛ هر تصمیمی.

پنج. مطالعه‌ی موارد مشابه مانند حمله به عراق و افغانستان، گزینه‌ی حمله‌ی نظامی را به ذهن نزدیک می‌کند اما به نظر می‌رسد، منطقه و جهان آمادگی یک جنگ دیگر را ندارد. از سوی دیگر شاید جنگ داخلی و تجزیه نیز با سیاست غرب در این مقطع همخوانی نداشته باشد؛ شرق را نمی‌دانم.

شش. شاید شاهد نوع تازه‌ای از یک برنامه و دخالت خارجی، برای ایجاد تغییرات بنیادین در ایران باشیم، این تغییر بنیادی ممکن است حتی با حفظ کلیت جمهوری اسلامی انجام شود.

هفت. هر برنامه‌ی خارجی علاوه بر همراهی اکثریت افکار عمومی در خارج از مرزها، نیازمند همراهی افکار عمومی اکثریت در داخل کشور نیز هست. اگر در کشور سیاست رسانه‌ای و میدانی صحیحی وجود داشته باشد، شاید بتوان مانع جهت‌دهی به افکار عمومی داخل ایران شد، اما شواهد نشان می‌دهد چنین سیاستی در داخل وجود ندارد.
حتی هنوز جنس جدید رسانه‌ای و نمادین ماجرا تا حد زیادی درک نشده و هنوز ارزیابی‌ها بر اساس مدل‌های قدیمی است و عده‌ای هنوز خیابان را مهم‌تر از رسانه می‌بینند.

هشت. همیشه ممکن است برخی اتفاقات طراحی‌ها را بر هم بزند، اتفاقاتی مانند از کنترل خارج شدن درگیری‌های داخلی یا حتی یک درگیری و جنگ مرزی کوچک که به تدریج ابعاد بزرگی پیدا کند. در این صورت ممکن است اوضاع خطرناک، غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل کنترل شود.

نه. نتیجه‌ی بندهای بالا این نیست که از ترس دخالت دشمن مردم معترض به سکوت دعوت شوند. اعتراض و انتقاد از ویژگی‌های یک جامعه‌ی زنده است و سرکوب اعتراض و نشنیدن انتقاد، وضعیت جوامع را به چنین شرایطی می‌کشاند. اگر مردم اعتراض کنند، ‌هزینه بدهند، اما هیچ دستاوردی نداشته باشند، اوضاع هر بار خطرناک‌تر خواهد شد.
اگر بناست گرهی گشوده شود، انتظار از مسئولان است. کاش اصلاحات بنیادی، بر اساس خواست مردم در داخل کشور کلید بخورد پیش از آن‌که از روی اجبار و دیر به تغییرات بنیادی تن دهند.
سال‌هاست مردم را از دشمن ترسانده‌اید و خوب است این ‌بار چشمان خودتان را باز کنید تا مبادا در مسیر دشمن گام بردارید. امید که مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهید.

ده. روزهای تلخ و سختی را سپری می‌کنیم اما شاید، رویدادهای ماه‌های آینده غافلگیرکننده‌تر باشد.
 
جعفر شیرعلی‌نیا
پاییز ۱۴۰۱



https://t.me/jafarshiralinia


Amar.pdf
1.6Mb
آمارهایی تکان‌دهنده از جنگ ایران و عراق


جمله‌ی معروفی منسوب به استالین هست که می‌گوید: «مرگ یک نفر یک تراژدی و مرگ میلیون‌ها نفر آمار است.»
این بدترین نوع نگاه به عددهایی است که به‌عنوان آمار پیشِ روی ما قرار می‌گیرد به‌ویژه آن‌جا که عددها و رقم‌ها با جان انسان‌ها سر و کار دارد.
عددها به شما نشان می‌دهد 91918 نفر از شهدای ایران نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ وقتی به تک‌تک نوجوان‌های این آمار و زندگی‌ها و خانواده‌های پشت سرِ هر کدام نگاه کنید، تن و بدنتان می‌لرزد.
اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل می‌دهند. یعنی از هر سه نفر ایرانی که در صحنه‌ی جنگ ایران و عراق در خون خود می‌غلطد، دو نفر کمتر از 25 سال دارند.
از کتابچه‌ای با عنوان گزیده‌های آماری بنیاد شهید که سال 1380 منتشر شده آمارهایی در فایل پی‌دی‌افِ این پست قرار داده‌ام که می‌تواند زمینه‌ی تامل‌ها و تحقیقات فراوانی باشد.
جعفر شیرعلی نیا


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#تیزر

⬅️به مناسبت هفته دفاع مقدس

✅نبرد عقل و عقیده در جنگ!
👥 مناظره آقایان جواد منصوری و جعفر شیر علی نیا!

🔹منصوری
جنگ خیلی قبل از شهریور ۵۹ آغاز شد./ قذافی صدام را صهیونیست ميدانست./ در شورای انقلاب؛ بنی صدر میگفت جنگ نمی‌شود./ در باب ادامه جنگ؛ بین افراد اختلاف نظر وجود داشت و این طبیعی است./ بی تجربگی فرماندهان را نباید دست کم گرفت./ هیچ جنگی غیر ایدئولوژیک نیست./ عدم‌پذیرش صلح از سوی حماس؛ غیر عقلانی است؟

🔸شیرعلی نیا
در دوران جنگ؛ صلح کلمه ای منفور بود./ امام در سال ۶۷ گفت من از هر آنچه گفتم گذشتم و کار به یقه گیری از رئیس جمهور وقت آقای خامنه ای رسید./ نسل قدیم همچنان در مناصب است؛ و رها نمیکند؛ برای نسل های بعدی فقط پرسش مانده است./ ستاد کل آیین نامه ای نوشته که نتیجه اش نابودی تحقیق می شود./ مقدس نمایی مانند هاله ای باعث شد برخی واقعیت را نبینند./ رضایی بعد از فاو؛ ۱۸۰ درجه تغییر کرد.

📆 چهارشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۳

◀️ برای مشاهده فیلم کامل مناظره از طریق لینک زیر اقدام کنید.

یوتیوب

آپارات

#حرف_نو

✅🆔 t.me/new_harf
✅🆔 eitaa.com/new_harf
✅🆔 www.aparat.com/new_harf
✅🆔http://youtube.com/@new_harf1


آیا تحقیق درباره‌ی جنگ در خطر مرگ قرار دارد؟

(این یادداشت را ۵ سال قبل نوشتم و سال گذشته به بهانه توقیف کتاب «نکته های تاریخی» بازنشر کردم؛ و چون در هنوز بر همان پاشنه می چرخد دوباره منتشرش می کنم)

«عدم تشکیک در ضرورت ادامه‌ی دفاع مقدس در زمان‌های خاص (مثل ادامه‌ی جنگ بعدِ آزادسازی خرمشهر و ...» از معیارهای صدور مجوز برای انتشار آثار مربوط به تاریخ جنگ اعلام شده است. یعنی کافی است در این‌باره تشکیک شود تا کتاب یا هر اثر دیگری مجوز نگیرد!
23 دی‌ماه 1397، در روزنامه‌ی رسمی کشور «آیین‌نامه‌ی نظارت بر تولید و نشر آثار ادبی و تاریخی دفاع مقدس» منتشر شد که امضای بالاترین مقام نظامی کشور، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر باقری پای آن آمده است.
مرگ تحقیق و پژوهش زمانی فرا می‌رسد که نتیجه‌ی تحقیق را از قبل مشخص کرده باشند یا بگویند نتایج تحقیقات شما حتما باید با این دیدگاه تطبیق داشته و یا مغایرت نداشته باشد.
در آیین‌نامه‌ای که اشاره کردم در بخش «معیارها و ضوابط خاص چاپ و نشرِ آثار ادبی و تاریخی دفاع مقدس و مقاومت» موارد عجیبی وجود دارد مانند این معیار: «عدم ارائه‌ی چهره‌ای خشن از رزمندگان در برخورد با دشمن و گروه‌های معاند و ضدانقلاب» يعنی برخوردهای خشن چه انجام شده باشد یا نه، روایت چهره‌ی خشن می‌تواند مانع انتشار اثر شما شود. یکی دیگر از معیارها چنین آمده: «عدم زیر سؤال بردن پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس.»
این‌که ادامه‌ی جنگ در مقاطع مختلف ضرورت داشته یا نه و یا این‌كه ایران پیروز جنگ بوده یا نه، در هر برهه از زمان با اطلاعات و اسناد جدید باید تحقیق شود و شاید هر بار به نتیجه‌ای جدید برسیم. چطور است که عزیزان خود را داننده‌ی نتایج تمام تحقیقات حال و آینده فرض می‌کنند و این‌طور دستور می‌دهند؟
از این موارد در این آیین‌نامه کم نیست. به‌عنوان نمونه در یک بخش گفته شده که آثار باید با چه چیزهایی منطبق باشند و یا مغایرت نداشته باشند از جمله «با بیانات و رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی)»؛ همچنین «با رویکردهای دفاع مقدس در جنگ تحمیلی.» انطباق و عدم مغایرت با «مضامین قرآن و عترت»،«با مفاهیم و ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت (ایثار، جهاد، شهادت و...»، «با آموزه‌های دینی در موضوع جهاد و دفاع.»
نگاه ستاد کل نیروهای مسلح به مقوله‌ی تحقیق چگونه است؟ آیا مورخان وظیفه‌ی دفاع از عملکرد نیروهای نظامی در جنگ را به عهده دارند؟
در آیین‌نامه تاکید شده که مخصوص کتاب نیست و آثار صوتی، تصویری و چندرسانه‌ای را هم دربر می‌گیرد و: «آثار ادبی، تاریخی و متون آموزشی دفاع مقدس و مقاومت که قبل از ابلاغ این آیین‌نامه منتشر شده‌اند، برای چاپ مجدد باید مجوز چاپ دریافت نمایند.»
در آیین‌نامه، ترکیب شورای نظارت غالبا افراد نظامی یا نماینده‌ی نهادهای نظامی‌اند. بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس متولی اجرای این آیین‌نامه است. بنیادی که رئیس آن در همین هفته‌ها گفته است: «هرکس دفاع مقدس را تحریف کند مجرم شناخته می‌شود و‌ برابر مقررات با فرد متخلف برخورد خواهد شد.»، «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌‌های دفاع مقدس به‌عنوان مدعی‌العموم دفاع مقدس در برابر تحریف‌کنندگان دفاع مقدس می‌ایستد.»، «شان دفاع مقدس شان حضرت سیدالشهداست.»
این سخنان چه نسبتی با فضای علمی، تحقیقی و تاریخی دارد؟ با این ادبیات آیا می‌توان انتظار داشت دانشگاهیان و اندیشمندان در تحقیقات جنگ، حضور پیدا کنند؟ آیندگان چه قضاوتی درباره‌ی این روزهای ما خواهند كرد؟ آیا این روشْ اعتباری برای آثار تولید‌شده در این فضا، در حال و آینده باقی می‌گذارد و آیا آثار تاریخی پیرامون تاریخ جنگ را در معرض اتهام تاریخ‌نویسی فرمایشی قرار نمی‌دهد؟
چرا با وجود گذشت 30 سال از پایان جنگ این آیین‌نامه امروز تدوین و چنین سخنانی مطرح می‌شود؟ چرا نهادی که باید درباره‌ی عملکرد خودش، بودجه‌ای که گرفته و وظایفی که دارد پاسخگو باشد، مدعی‌العموم شده و از اعلام جرم حرف می‌زند؟
آیا بودجه و ساختمان‌های بزرگ می‌تواند شان علمی بیاورد؟ «دایره‌المعارف دفاع مقدس» در چه وضعیتی قرار دارد؟ ای کاش بنیاد حفظ آثار جلسات نقدی برای «دایره‌المعارف دفاع مقدس» و سایر آثارشان برگزار کند تا شان علمی و جایگاه تخصصی‌اش آشکار شود.
در تمام دنیا پژوهشگرانِ مستقل و مردم نگران تحریف تاریخ و روایت‌ یکسویه‌ی آن از سوی نهادهای قدرت هستند و سوال اصلی این‌جاست که نگرانی از تحریف در جایی كه قدرت و امکانات فراوان وجود دارد بیشتر است یا در بخش‌های مستقل و مردمی؟ و باید اندیشید این آیین‌نامه و این سخنان به جلوگیری از تحریف کمک می‌کند یا ممکن است زمینه‌ساز تحریف شود؟
(«نکته های تاریخی» را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.).

https://t.me/jafarshiralinia


درگذشت آیت‌الله طالقانی، خوش‌موقع یا بدموقع؟
روایتی عجیب از برکات یک مرگ!

(بازنشر به مناسبت ۴۵ مین سالگشت درگذشت آیت الله طالقانی)

آقای بهشتی وقتی خبر درگذشت طالقانی را شنید بسیار غمگین شد و به روایت بادامچیان چند دقیقه‌ای نتوانست سخن بگوید و بعد گفت: «عجب! عجب! خیلی بد شد! کارهایی به عهده‌ی ایشان بود که فعلا کس دیگری نمی‌تواند آن‌ها را برای انقلاب انجام دهد.» اما برخی نیز درگذشت آیت‌الله طالقانی را بسیار خوش موقع تفسیر می‌کردند.
مرحوم سيد منیرالدین حسینی از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیت‌الله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگ‌مرد، برکاتی به همراه داشت.»
19 شهریور 58 آیت‌الله طالقانی درگذشت و 21 شهریور اصل 5 یکی از چالشي‌ترین اصل‌های قانون اساسی پیرامون ولایت فقیه در جلسه‌ي پانزدهم مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب شد.
در خاطرات سيد منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی به‌ویژه در بحث‌های مربوط به ولایت فقیه بود به مخالفت‌های کسانی مانند حجتی کرمانی، بنی‌صدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روايت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو می‌خواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین مي‌گويد: «از دیگر مخالفان صاحب‌نام می‌توان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیت‌الله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحث‌های آن؛ «در قید حیات بودند، شاید به سختی می‌شد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه کار آیت‌الله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی می‌کرد هیجان‌هاي مجلس را وارد جامعه کند و به سطح توده‌ي مردم بکشاند.»
در ادامه به سخنانی از آیت‌الله طالقانی علیه مجلس خبرگان در آخرین خطبه نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیت‌الله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازنده‌ی قد و قامت خودشان باشد.» البته این جمله در خطبه‌ی آخر آيت‌الله طالقانی نیست و احتمالا منيرالدين در جای دیگري این جمله را شنیده است.
آيت‌الله طالقاني بر فعاليت شورايي و حضور مردم در قدرت تاكيد داشت و در آخرين خطبه‌اش در ١٦ شهريور ٥٨ نيز روي همين موضوع دست گذاشت:
«صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسی‌ترین مسئله[مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت می‌گوید با این مردم مشورت کن، به این‌ها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه این‌که نکردند، می‌دانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث می‌کنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا این‌که می‌توانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان... شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح می‌کنید؟ بیائید در مجلس خبرگان! می‌گویم بین موکلین شما من مطرح می‌کنم، این‌ها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشه‌ها، بدبختی‌ها، ناراحتی‌ها، عقب‌ماندگی‌های این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجات‌بخش و حیات‌بخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروه‌خواهی، فرصت‌طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده‌ي دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج‌کشیده‌ها، با محروم‌ها هم‌صدا بشویم.»
منیرالدین نگران بود كه طالقاني ساير بحث‌ها را نيز به ميان مردم بكشد و پس از اشاره به حمله‌ي طالقاني به مجلس خبرگان در آخرين خطبه او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته حیات ایشان نمی‌گسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه می‌کشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی می‌شوراند.»


- خاطرات سيد منيرالدين حسيني شيرازي توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است.
https://t.me/jafarshiralinia

20 last posts shown.