✅ اقتصاد عثمانی چگونه فروپاشید؟
🗯مدرسه اقتصاد نهادگرا: برخورداری از بینش تاریخی در مقابل رویکرد بدون زمان تحلیل های مرسوم اقتصاد متعارف، یکی از ابزارهای مورد استفاده نهادگرایان بویژه نهادگرایان تاریخی در تبیین دیدگاه خود بوده است. در چارچوب این دیدگاه، نهادها، قیودی هستند که منطق توضیح دهنده آنها صرفنظر از کارآیی یا عدم کارایی در زمان حال، به تحولات گذشته بر میگردد، نهادها قیودی تاریخی هستند که عملکرد کنونی را تحت تاثیر قرار می دهند. در این بینش تاریخی، بررسی تاریخی یا نوعی تبارشناسی نهادها، تاثیر بسزایی در فهم مناسب وضعیت کنونی می یابد. در یادداشت زیر، بررسی تاریخی از مسیر تجارت امپراتوری عثمانی با غرب که با صنعت زدایی از این امپراتوری مشخص می شود، تکامل نهادی متفاوتی با پیش بینی های نظریه مزیت نسبی را نشان میدهد.
🔸 مطالعات جدید در تاریخ اقتصادی نشان میدهد که امپراتوری عثمانی در فاصله سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۱۳ بهدلیل تجارت رو به رشد با غرب، متوسط تعرفههای پایین و رشد بهرهوری در صنایع اروپا دچار صنعتیزدایی گستردهای شد. بر این مبنا فروپاشی اقتصادی عثمانی را میتوان نتیجه مواجهه ساختار تولید و نهادهای سنتی و ناکارآمد عثمانی با اقتصاد پویای غرب دانست.
🔸 در مقایسه با مصر، شام و هسته اصلی امپراتوری عثمانی، هند و بریتانیا بازیگران بزرگ و مهمتری در بازار جهانی منسوجات قرن هجدهم بودند. مناطق شرق مدیترانه بیشتر مسیر ترانزیت و تجارت کالاها و بهویژه منسوجات میان شرق و غرب بودند. در اواسط قرن نوزدهم، امپراتوری عثمانی بیشتر بازار صادراتی و بازار داخلی خود را بهخاطر تجارت رو به رشد با اروپا، کاهش موانع تعرفهای و رشد سریع بهرهوری در تولیدات اروپایی از دست داد. سایر صنایع محلی نیز دچار زوال شدند و در نتیجه این مناطق دستخوش صنعتیزدایی گستردهای شدند. از طرفی کاهش موانع طبیعی تجارت بهدلیل انقلابهای حملونقل نیز سهم قابل توجهی در این افول صنعتی داشت. بنابراین میتوان گفت همزمانی نیروهای رو به رشد اقتصاد جهانی و نیروهای رو به افول اقتصاد عثمانی موجبات سقوط و نابودی این امپراتوری را از سال۱۸۰۰ تا ۱۹۱۳ فراهم کردند.
🔸 منظور از اصطلاح صنعتیزدایی چیست؟ برای سادهتر کردن بحث، یک کشور را تنها تولیدکننده دو کالا فرض کنید - کالاهای کشاورزی و کالاهای صنعتی با سه عامل تولید - نیروی کار که بین دو بخش متحرک است، زمینی که فقط در کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد و سرمایه که فقط در تولید صنعتی استفاده میشود. علاوه بر این، فرض کنید که این کشور آنچه را که اقتصاددانان، فرض «کشور کوچک» مینامند، برآورده میکند و بنابراین شرایط تجارت خود را برونزا و دیکتهشده توسط بازارهای جهانی میداند. صنعتیزدایی را میتوان تحت آن مفروضات سادهسازی بهعنوان جابهجایی نیروی کار از تولید صنعتی و ورود به کشاورزی تعریف کرد.
🔸 یک کشور صنعتیزدایی میشود؛ زیرا مزیت نسبی آن در کشاورزی با افزایش بهرهوری در زمین یا افزایش باز بودن به روی تجارت جهانی یا بهدلیل هر دو مورد تقویت میشود. در این حالت تولید ناخالص داخلی در کوتاهمدت افزایش مییابد. در صورت افزایش بهرهوری زمین، اگر کشور همچنان «کوچک» فرض شود - فرضی که فکر میکنیم درباره امپراتوری عثمانی صدق میکند- آنگاه کشور با هیچ تغییری در شرایط تجارت خود مواجه نخواهد شد. در صورت افزایش درجه باز بودن به روی تجارت جهانی، این کشور از شرایط بهبود تجارت بدون ابهام برخوردار است؛ زیرا کاهش موانع تجارت جهانی باعث افزایش قیمتهای صادرات و کاهش قیمت واردات در بازار داخلی میشود.
📌 متن کامل یادداشت را از اینجا بخوانید
👈 با مدرسه اقتصاد نهادگرا همراه شوید.
🗯مدرسه اقتصاد نهادگرا: برخورداری از بینش تاریخی در مقابل رویکرد بدون زمان تحلیل های مرسوم اقتصاد متعارف، یکی از ابزارهای مورد استفاده نهادگرایان بویژه نهادگرایان تاریخی در تبیین دیدگاه خود بوده است. در چارچوب این دیدگاه، نهادها، قیودی هستند که منطق توضیح دهنده آنها صرفنظر از کارآیی یا عدم کارایی در زمان حال، به تحولات گذشته بر میگردد، نهادها قیودی تاریخی هستند که عملکرد کنونی را تحت تاثیر قرار می دهند. در این بینش تاریخی، بررسی تاریخی یا نوعی تبارشناسی نهادها، تاثیر بسزایی در فهم مناسب وضعیت کنونی می یابد. در یادداشت زیر، بررسی تاریخی از مسیر تجارت امپراتوری عثمانی با غرب که با صنعت زدایی از این امپراتوری مشخص می شود، تکامل نهادی متفاوتی با پیش بینی های نظریه مزیت نسبی را نشان میدهد.
🔸 مطالعات جدید در تاریخ اقتصادی نشان میدهد که امپراتوری عثمانی در فاصله سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۱۳ بهدلیل تجارت رو به رشد با غرب، متوسط تعرفههای پایین و رشد بهرهوری در صنایع اروپا دچار صنعتیزدایی گستردهای شد. بر این مبنا فروپاشی اقتصادی عثمانی را میتوان نتیجه مواجهه ساختار تولید و نهادهای سنتی و ناکارآمد عثمانی با اقتصاد پویای غرب دانست.
🔸 در مقایسه با مصر، شام و هسته اصلی امپراتوری عثمانی، هند و بریتانیا بازیگران بزرگ و مهمتری در بازار جهانی منسوجات قرن هجدهم بودند. مناطق شرق مدیترانه بیشتر مسیر ترانزیت و تجارت کالاها و بهویژه منسوجات میان شرق و غرب بودند. در اواسط قرن نوزدهم، امپراتوری عثمانی بیشتر بازار صادراتی و بازار داخلی خود را بهخاطر تجارت رو به رشد با اروپا، کاهش موانع تعرفهای و رشد سریع بهرهوری در تولیدات اروپایی از دست داد. سایر صنایع محلی نیز دچار زوال شدند و در نتیجه این مناطق دستخوش صنعتیزدایی گستردهای شدند. از طرفی کاهش موانع طبیعی تجارت بهدلیل انقلابهای حملونقل نیز سهم قابل توجهی در این افول صنعتی داشت. بنابراین میتوان گفت همزمانی نیروهای رو به رشد اقتصاد جهانی و نیروهای رو به افول اقتصاد عثمانی موجبات سقوط و نابودی این امپراتوری را از سال۱۸۰۰ تا ۱۹۱۳ فراهم کردند.
🔸 منظور از اصطلاح صنعتیزدایی چیست؟ برای سادهتر کردن بحث، یک کشور را تنها تولیدکننده دو کالا فرض کنید - کالاهای کشاورزی و کالاهای صنعتی با سه عامل تولید - نیروی کار که بین دو بخش متحرک است، زمینی که فقط در کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد و سرمایه که فقط در تولید صنعتی استفاده میشود. علاوه بر این، فرض کنید که این کشور آنچه را که اقتصاددانان، فرض «کشور کوچک» مینامند، برآورده میکند و بنابراین شرایط تجارت خود را برونزا و دیکتهشده توسط بازارهای جهانی میداند. صنعتیزدایی را میتوان تحت آن مفروضات سادهسازی بهعنوان جابهجایی نیروی کار از تولید صنعتی و ورود به کشاورزی تعریف کرد.
🔸 یک کشور صنعتیزدایی میشود؛ زیرا مزیت نسبی آن در کشاورزی با افزایش بهرهوری در زمین یا افزایش باز بودن به روی تجارت جهانی یا بهدلیل هر دو مورد تقویت میشود. در این حالت تولید ناخالص داخلی در کوتاهمدت افزایش مییابد. در صورت افزایش بهرهوری زمین، اگر کشور همچنان «کوچک» فرض شود - فرضی که فکر میکنیم درباره امپراتوری عثمانی صدق میکند- آنگاه کشور با هیچ تغییری در شرایط تجارت خود مواجه نخواهد شد. در صورت افزایش درجه باز بودن به روی تجارت جهانی، این کشور از شرایط بهبود تجارت بدون ابهام برخوردار است؛ زیرا کاهش موانع تجارت جهانی باعث افزایش قیمتهای صادرات و کاهش قیمت واردات در بازار داخلی میشود.
📌 متن کامل یادداشت را از اینجا بخوانید
👈 با مدرسه اقتصاد نهادگرا همراه شوید.