تاج هرگز نمیمیرد !
یک دایرهٔ طلایی مرئی، مادّی و بیرونی وجود داشت که شاهزاده را با آن در مراسم تاجگذاری ملبس میکردند و میآراستند. از سوی دیگر، تاجی نامرئی و غیرمادّی وجود داشت – شامل تمام حقوق و امتیازات سلطنتی که برای حکمرانی پیکرهٔ سیاسی ضروری مینمود – که جاودانه بود و مستقیماً از خدا یا از طریق حقّ وراثت دودمانی نازل میشد. و در مورد این تاج نامرئی بهخوبی می توان گفت: تاج هرگز نمیمیرد.
[Corona non moritur]
بالدوس برای تأیید ابدیّت تاج نامرئی و تداوم بدون وقفهٔ جانشینی دودمانی، برهان حقوق خصوصی را در توافق با رویهٔ عرفی حقوقدانان در حوزهٔ حقوق عمومی به کار برد. او از قانون وراثت در متن نهادینههای ژوستینین یکم نقلقول کرد: «و بلافاصله پس از فوت پدر، بهاصطلاح، مالکیّت، ادامه مییابد.» قطعهای که حاشیهنویسی آکورسیوس به آن پرداخته است: «پدر و پسر طبق روایت قانون یکی هستند.» «یگانگی» پدر و پسر و در نتیجه ایدهٔ بسیار پیچیدهٔ هویّت سلف و جانشین، ریشه در قانون وراثت نیز داشت: پادشاه در حال مرگ و پادشاه جدید با توجّه به تاج نامرئی و جاودان که نمایانگر جوهر وراثت بود یکی شدند. مطمئناً این مفهومی بود که از لحاظ فنّی به یکیانگاری دودمان با یک «نهاد بهواسطهٔ جانشینی» نزدیک میشد که در آن جانشین و سلف همچون یک شخص یکسان از نظر مقام یا منزلت شخصی ظاهر میشدند. با این حال، از سوی دیگر، این مسئله یک خصیصهٔ مفهومی قدیمی در اندیشهٔ فقهی به شمار میرفت که وراثت را تجسّم بخشید: یعنی رفتار کردن با ماترک که از موصی به ورثه رسیده است بهعنوان یک شخص. از این رو، از نظر حقوقی چندین احتمال برای تجسّم تاج غیردنیوی و نامرئی وجود داشت، بهویژه اگر جاودانگی آن به سلطنت موروثی، به تداوم سلسلهٔ بدون گسست یا انقطاع و، بهنوعی، بدون تغییر شخص – با وجود تغییر در افراد فانی حاکم – مرتبط بود.
بهزودی در شمارهی نهم
فصلنامه ایران بزرگ فرهنگی
یک دایرهٔ طلایی مرئی، مادّی و بیرونی وجود داشت که شاهزاده را با آن در مراسم تاجگذاری ملبس میکردند و میآراستند. از سوی دیگر، تاجی نامرئی و غیرمادّی وجود داشت – شامل تمام حقوق و امتیازات سلطنتی که برای حکمرانی پیکرهٔ سیاسی ضروری مینمود – که جاودانه بود و مستقیماً از خدا یا از طریق حقّ وراثت دودمانی نازل میشد. و در مورد این تاج نامرئی بهخوبی می توان گفت: تاج هرگز نمیمیرد.
[Corona non moritur]
بالدوس برای تأیید ابدیّت تاج نامرئی و تداوم بدون وقفهٔ جانشینی دودمانی، برهان حقوق خصوصی را در توافق با رویهٔ عرفی حقوقدانان در حوزهٔ حقوق عمومی به کار برد. او از قانون وراثت در متن نهادینههای ژوستینین یکم نقلقول کرد: «و بلافاصله پس از فوت پدر، بهاصطلاح، مالکیّت، ادامه مییابد.» قطعهای که حاشیهنویسی آکورسیوس به آن پرداخته است: «پدر و پسر طبق روایت قانون یکی هستند.» «یگانگی» پدر و پسر و در نتیجه ایدهٔ بسیار پیچیدهٔ هویّت سلف و جانشین، ریشه در قانون وراثت نیز داشت: پادشاه در حال مرگ و پادشاه جدید با توجّه به تاج نامرئی و جاودان که نمایانگر جوهر وراثت بود یکی شدند. مطمئناً این مفهومی بود که از لحاظ فنّی به یکیانگاری دودمان با یک «نهاد بهواسطهٔ جانشینی» نزدیک میشد که در آن جانشین و سلف همچون یک شخص یکسان از نظر مقام یا منزلت شخصی ظاهر میشدند. با این حال، از سوی دیگر، این مسئله یک خصیصهٔ مفهومی قدیمی در اندیشهٔ فقهی به شمار میرفت که وراثت را تجسّم بخشید: یعنی رفتار کردن با ماترک که از موصی به ورثه رسیده است بهعنوان یک شخص. از این رو، از نظر حقوقی چندین احتمال برای تجسّم تاج غیردنیوی و نامرئی وجود داشت، بهویژه اگر جاودانگی آن به سلطنت موروثی، به تداوم سلسلهٔ بدون گسست یا انقطاع و، بهنوعی، بدون تغییر شخص – با وجود تغییر در افراد فانی حاکم – مرتبط بود.
بهزودی در شمارهی نهم
فصلنامه ایران بزرگ فرهنگی