خواندنی👇
مرحوم حاج حسین آقا ملک، سمعک داشت. در آن روزگار، هنوز باطری سمعک همه جا گیر نشده بود و کم بود و از خارج میآوردند. در مجلس مردم به حرف زدن میافتادند، او آهسته ماسوره سمعک خود را میبست. گله میکردند که حاجی به حرف ما اعتنا نمیکند. میگفت: آخر حرفی که شما میزنید برایتان مفت تمام میشود، پولی که بابت آن نمیدهید! اما باطری سمعک من که تمام میشود، باید لیرهای چهارده تومان بخرم و بفرستم تا بعد از یک ماه، یک دانه از آن برایم بیاورند. گفتن برای شما ارزان تمام میشود، ولی شنیدن برای من گران تمام میشود.حاجی فقط صدای آن خوانندە را گوش می کرد.
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، نون جو دوغ گَو، (چاپ اول، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲)، صفحه ۳۳.
🆔 @Iran5History
مرحوم حاج حسین آقا ملک، سمعک داشت. در آن روزگار، هنوز باطری سمعک همه جا گیر نشده بود و کم بود و از خارج میآوردند. در مجلس مردم به حرف زدن میافتادند، او آهسته ماسوره سمعک خود را میبست. گله میکردند که حاجی به حرف ما اعتنا نمیکند. میگفت: آخر حرفی که شما میزنید برایتان مفت تمام میشود، پولی که بابت آن نمیدهید! اما باطری سمعک من که تمام میشود، باید لیرهای چهارده تومان بخرم و بفرستم تا بعد از یک ماه، یک دانه از آن برایم بیاورند. گفتن برای شما ارزان تمام میشود، ولی شنیدن برای من گران تمام میشود.حاجی فقط صدای آن خوانندە را گوش می کرد.
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، نون جو دوغ گَو، (چاپ اول، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲)، صفحه ۳۳.
🆔 @Iran5History