ابوالحسن ابتهاج، رئیس بانک ملی، در خاطراتش نوشته: «یک بار عبدالرضا پهلوی که یک میلیون تومان از بانک ملی وام گرفته و سپرده ثابت خود را در بانک به عنوان وثیقه گرو گذاشته بود به بانک مراجعه و اظهار کرد که من به این سپرده ثابت احتیاج دارم و حاضرم به جای آن خانهام را وثیقه قرار بدهم.
با این تقاضا موافقت شد. در سررسید وام گزارش دادند که موعد بازپرداخت وام شاهپور عبدالرضا رسیده است ولی هر چه به او نامه مینویسیم پاسخی نمیدهد. دستور دادم تا مدت معینی به او مهلت بدهید و اگر تا آن روز بدهی خود را نپرداخت اجرائیه صادر کنید.
یک روز شاه به من گفت اگر عبدالرضا پول بانک را پس ندهد چکار خواهید کرد؟ گفتم خانه ایشان را حراج خواهم کرد. شاه گفت مگر کسی کاخ عبدالرضا را میخرد؟ گفتم زمینش را قطعه قطعه میکنم و میفروشم. شاه گفت واقعاً این کار را خواهید کرد؟ گفتم البته اعلیحضرت.
بالاخره هم شاه شخصاً بدهی عبدالرضا را به بانک پرداخت کرد.
📚خاطرات ابوالحسن ابتهاج
🆔 @Iran5History
با این تقاضا موافقت شد. در سررسید وام گزارش دادند که موعد بازپرداخت وام شاهپور عبدالرضا رسیده است ولی هر چه به او نامه مینویسیم پاسخی نمیدهد. دستور دادم تا مدت معینی به او مهلت بدهید و اگر تا آن روز بدهی خود را نپرداخت اجرائیه صادر کنید.
یک روز شاه به من گفت اگر عبدالرضا پول بانک را پس ندهد چکار خواهید کرد؟ گفتم خانه ایشان را حراج خواهم کرد. شاه گفت مگر کسی کاخ عبدالرضا را میخرد؟ گفتم زمینش را قطعه قطعه میکنم و میفروشم. شاه گفت واقعاً این کار را خواهید کرد؟ گفتم البته اعلیحضرت.
بالاخره هم شاه شخصاً بدهی عبدالرضا را به بانک پرداخت کرد.
📚خاطرات ابوالحسن ابتهاج
🆔 @Iran5History