مارکس در دستنوشتههای پاریس از هگل تجلیل میکند که ذات کار را در فلسفهٔ خود بیان کرده است. در پدیدارشناسی روح «کار» و بیلدونگ افسار «میل»اند. بحث هگل دربارهٔ کار ذیل فصل «قائمیّت بالذّات و عدم قائمیّت بالذّات خودآگاهی، خدایگانی و بندگی» بحثی در نسبت آگاهی/آزادی با طبیعت در توضیح پدیدارشناسیِ «خودآگاهی» است و همچون رابطهٔ بین خدایگانی و بندگی که نزد هگل توضیح نسبتی درون «خودآگاهی» است، بحثی ذیل «فلسفهٔ روح» است و هنوز بیان «فلسفهٔ عملی» خود را پیدا نکرده است. نخست در «فلسفهٔ حق» این بحث وارد توضیح حوزهٔ عملی میشود. در فلسفهٔ حق کار ذیل فصل «جامعهٔ مدنی» توضیح داده میشود.
هگل در پاراگراف ۱۹۰ فلسفهٔ حق ذیل «نوع نیازها و ارضاء» مینویسد:
حیوان دایرهٔ محدودی از وسایل و روشهای ارضاء نیازهای ایضاً محدودش دارد. انسان در این وابستگی، همزمان فراتر رفتناش از این وابستگی و «عمومیّت»اش را اثبات میکند. نخست بواسطهٔ تکثیر نیازها و وسایل، سپس بواسطه تجزیه و تمییز نیازهای انضمامی در بخشها و وجوه منفردی که تبدیل به نیازهای متفاوت «جزئی» و انتزاعی میشود.
در حقوق موضوع شخص است، در موضع اخلاقی سوژه، در خانواده عضو خانواده، و در جامعهٔ مدنی شهروند (به عنوان بورژوا) - و اینجا در موضع نیازها (مقایسه شود با توضیحات بند ۱۲۳) انضمامِ تصوّری است که انسان نامیده میشود*، نخست اینجا و اساساً فقط اینجا صحبت از انسان در این معنا است.
*Konkretum der Vorstellung, das man Mensch nennt.
هگل در پاراگراف ۱۹۰ فلسفهٔ حق ذیل «نوع نیازها و ارضاء» مینویسد:
حیوان دایرهٔ محدودی از وسایل و روشهای ارضاء نیازهای ایضاً محدودش دارد. انسان در این وابستگی، همزمان فراتر رفتناش از این وابستگی و «عمومیّت»اش را اثبات میکند. نخست بواسطهٔ تکثیر نیازها و وسایل، سپس بواسطه تجزیه و تمییز نیازهای انضمامی در بخشها و وجوه منفردی که تبدیل به نیازهای متفاوت «جزئی» و انتزاعی میشود.
در حقوق موضوع شخص است، در موضع اخلاقی سوژه، در خانواده عضو خانواده، و در جامعهٔ مدنی شهروند (به عنوان بورژوا) - و اینجا در موضع نیازها (مقایسه شود با توضیحات بند ۱۲۳) انضمامِ تصوّری است که انسان نامیده میشود*، نخست اینجا و اساساً فقط اینجا صحبت از انسان در این معنا است.
*Konkretum der Vorstellung, das man Mensch nennt.