سلام دخترم ۱۹ سالمه
اعتراف میکنم
که تو زندگیم یه روز خوش هم ندیدم از بچگی افسرده شدم فقط به خاطر بابای شیطان صفتم ازش متنفرم
زندگیمونو نابود کرد باعث خودکشی اجیم شد باعث گریه های شبانه روزه مادرم شد
مادرم میگه اگه من به دنیا نیومده بودم اون ول میکرد میرفت همشون از من متنفرن
خسته شدم از هر روز دعوا و کتک مگه من گنجایشم چقدره روانی شدم کاملا بی حس شدم الان یکی جلوم حتی آتیش بگیره هم خیلی عادی نگاش میکنم در روز حرفی نمیزنم اگه هم بزنم یه دعوا با کتکی پیش میاد
بابام نمیزاره درس بخونم بعد ازم انتظار نمره خوب داره حتی رشتم هم به انتخاب بابام بوده میگه من خدام میگه هرچی من میگم شما باید انجام بدین میگه من خدای دوم شما هستم یکی نی بش بگه زارتتتت
نمیدونم از چی بگم چون یه تومار میشه
فقط خسته شدم از خنده های الکی خسته شدم از قوی بودن وقتی بچه بودم مجبورم میکرد تو بارون با تیشرت و شلوارک تو حیاط بدوعم تا قوی بشم تعلیمم میداد ولی من نیاز داشتم ازم مراقبت بشه
دلم نمیخاد خودمو بکشم و اون دنیا هم زجر بکشم کاش خودش منو بکشه دیگه نمیکشم حتی دیگه نمیتونم گریه کنم :)))))
❤️@iBegae
اعتراف میکنم
که تو زندگیم یه روز خوش هم ندیدم از بچگی افسرده شدم فقط به خاطر بابای شیطان صفتم ازش متنفرم
زندگیمونو نابود کرد باعث خودکشی اجیم شد باعث گریه های شبانه روزه مادرم شد
مادرم میگه اگه من به دنیا نیومده بودم اون ول میکرد میرفت همشون از من متنفرن
خسته شدم از هر روز دعوا و کتک مگه من گنجایشم چقدره روانی شدم کاملا بی حس شدم الان یکی جلوم حتی آتیش بگیره هم خیلی عادی نگاش میکنم در روز حرفی نمیزنم اگه هم بزنم یه دعوا با کتکی پیش میاد
بابام نمیزاره درس بخونم بعد ازم انتظار نمره خوب داره حتی رشتم هم به انتخاب بابام بوده میگه من خدام میگه هرچی من میگم شما باید انجام بدین میگه من خدای دوم شما هستم یکی نی بش بگه زارتتتت
نمیدونم از چی بگم چون یه تومار میشه
فقط خسته شدم از خنده های الکی خسته شدم از قوی بودن وقتی بچه بودم مجبورم میکرد تو بارون با تیشرت و شلوارک تو حیاط بدوعم تا قوی بشم تعلیمم میداد ولی من نیاز داشتم ازم مراقبت بشه
دلم نمیخاد خودمو بکشم و اون دنیا هم زجر بکشم کاش خودش منو بکشه دیگه نمیکشم حتی دیگه نمیتونم گریه کنم :)))))
❤️@iBegae