از کیانوش سنجری؛ تا شاید تلنگری باشد...
«کسی جز جمهوری اسلامی مسئول کشته شدن کیانوش نیست.»
کیانوش ساعت ۱:۰۲ دقیقه بامداد ۲۳ آبان در توییتی نوشت: «اگر تا ساعت ۷ غروب امروز چهارشنبه ۲۳ آبان سال ۱۴۰۳ فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی، توماج صالحی و آرشام رضایی از زندان آزاد نشوند و خبر آزادیشان در سایت خبری قوه قضاییه منتشر نشود، من در اعتراض به دیکتاتوری خامنهای و شرکایش به زندگیام پایان خواهم داد. شاید تلنگری باشد. پاینده ایران.»
پس از آن، بلافاصله با کیانوش در تلگرام تماس گرفتم اما پاسخ نداد. بسیاری از دوستان هم تماس گرفته بودند ولی به کسی پاسخ نداده بود، ساعت ۱:۰۹ دقیقه با برادرش تماس گرفتم و ساعت ۱:۳۰ بامداد جواب داد و اظهار بیاطلاعی کرد و سپس گفت به خانه میرود. او گفت «مادر خانه است و کیانوش تنها نیست؛ من هم به خانه میروم. تا مطمئن شود کیانوش خوب است». ساعت ۲:۴۸ دقیقه بامداد، آقای جلیلیان وکیل مشترکم با کیانوش پیام داد و گفت نگران است. موضوع را به او گفتم و قرار شد صبح برویم و پیگیر شویم.
تا ساعت ۳ صبح با برادرش صحبت کردیم و تاکید کردم که اجازه خروج از خانه را به کیانوش ندهید، ساعت ۳:۰۱ دقیقه بامداد برادرش گفت: «خیالتون راحت من هستم». و مکالمه ما تمام شد.
تا ساعت ۵:۱۰ با دوستانی درگیر موضوع بودیم و پس از آن خوابیدم و صبح ساعت ۹:۵۷ دقیقه به برادر کیانوش پیام دادم اما پاسخی نداد، تلفنش نیز خاموش بود، پس از صحبت با وکیل مشترکم با کیانوش، آدرس را پیدا کردیم و ساعت ۱۲:۵۸ ظهر ۲۳ آبان به خانه کیانوش رسیدم، مادرش در را باز کرد جز این دو نفر کسی در خانه نبود. رفتم پیش کیانوش نشستم و حرف زدیم و... از نگرانی همه گفتم تا مسائلی که نیاز بود بازگو شود. فکر میکنم نیم ساعت بعد خانم عالیه مطلبزاده با آن حال جسمانی (که درگیر درمان سرطان هستند) آنجا آمدند. با کیانوش بودیم و صحبت کردیم تا ساعت ۱۴:۳۲ دقیقه از خانه خارج شدیم. به مادرش گفتیم که حواست باشد.
ساعت ۱۵:۰۹ دقیقه خانم رواندرمانگر کیانوش گفت که نزدیک است و میرسد، او که رسید کنار کیانوش بود و ما خیالمان راحتتر که یک شخص حرفهای آنجاست. ساعت ۱۹:۱۴ خانم روانشناس تماس گرفت و گفت که کیانوش او را پیچانده و رفته است، گفتم کجایید؟ گفت: «نزدیک چهارسو هستیم»، گفتم که من تا برسم طول میکشد؛ بدو بدو لباس پوشیدم و رفتم، در آن میان ساعت ۱۹:۲۰ کیانوش عکسی را در توییتر منتشر کرد و سپس نوشت: «الوعده وفا. هیچ کس نباید به خاطر بیان عقایدش زندانی شود. اعتراض حق هر شهروند ایرانیست. زندگی من پس از این توییت به پایان خواهد رسید اما فراموش نکنیم که ما برای عشق به زندگی جان داده و میدهیم، و نه مرگ. آرزومندم روزی ایرانیان بیدار و بر بردگی چیره شوند.
پاینده ایران».
ساعت ۱۹:۴۸ دقیقه خانم رواندرمانگر تماس گرفت و صدای فریاد و گریه میآمد. گفت: «تمام شد». ده دقیقه پس از آن دوستان گفتند باید اعلام کنیم، ساعت ۱۹:۵۸ در شرایطی سخت توییتی منتشر کردم که متن آن با دقت ننوشته شده بود. و بیان کردم که «کیانوش کشته شد.»
برخی مکالمات و رخدادها در این روایت درج نشده است.
@Hosseinronaghi
«کسی جز جمهوری اسلامی مسئول کشته شدن کیانوش نیست.»
کیانوش ساعت ۱:۰۲ دقیقه بامداد ۲۳ آبان در توییتی نوشت: «اگر تا ساعت ۷ غروب امروز چهارشنبه ۲۳ آبان سال ۱۴۰۳ فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی، توماج صالحی و آرشام رضایی از زندان آزاد نشوند و خبر آزادیشان در سایت خبری قوه قضاییه منتشر نشود، من در اعتراض به دیکتاتوری خامنهای و شرکایش به زندگیام پایان خواهم داد. شاید تلنگری باشد. پاینده ایران.»
پس از آن، بلافاصله با کیانوش در تلگرام تماس گرفتم اما پاسخ نداد. بسیاری از دوستان هم تماس گرفته بودند ولی به کسی پاسخ نداده بود، ساعت ۱:۰۹ دقیقه با برادرش تماس گرفتم و ساعت ۱:۳۰ بامداد جواب داد و اظهار بیاطلاعی کرد و سپس گفت به خانه میرود. او گفت «مادر خانه است و کیانوش تنها نیست؛ من هم به خانه میروم. تا مطمئن شود کیانوش خوب است». ساعت ۲:۴۸ دقیقه بامداد، آقای جلیلیان وکیل مشترکم با کیانوش پیام داد و گفت نگران است. موضوع را به او گفتم و قرار شد صبح برویم و پیگیر شویم.
تا ساعت ۳ صبح با برادرش صحبت کردیم و تاکید کردم که اجازه خروج از خانه را به کیانوش ندهید، ساعت ۳:۰۱ دقیقه بامداد برادرش گفت: «خیالتون راحت من هستم». و مکالمه ما تمام شد.
تا ساعت ۵:۱۰ با دوستانی درگیر موضوع بودیم و پس از آن خوابیدم و صبح ساعت ۹:۵۷ دقیقه به برادر کیانوش پیام دادم اما پاسخی نداد، تلفنش نیز خاموش بود، پس از صحبت با وکیل مشترکم با کیانوش، آدرس را پیدا کردیم و ساعت ۱۲:۵۸ ظهر ۲۳ آبان به خانه کیانوش رسیدم، مادرش در را باز کرد جز این دو نفر کسی در خانه نبود. رفتم پیش کیانوش نشستم و حرف زدیم و... از نگرانی همه گفتم تا مسائلی که نیاز بود بازگو شود. فکر میکنم نیم ساعت بعد خانم عالیه مطلبزاده با آن حال جسمانی (که درگیر درمان سرطان هستند) آنجا آمدند. با کیانوش بودیم و صحبت کردیم تا ساعت ۱۴:۳۲ دقیقه از خانه خارج شدیم. به مادرش گفتیم که حواست باشد.
ساعت ۱۵:۰۹ دقیقه خانم رواندرمانگر کیانوش گفت که نزدیک است و میرسد، او که رسید کنار کیانوش بود و ما خیالمان راحتتر که یک شخص حرفهای آنجاست. ساعت ۱۹:۱۴ خانم روانشناس تماس گرفت و گفت که کیانوش او را پیچانده و رفته است، گفتم کجایید؟ گفت: «نزدیک چهارسو هستیم»، گفتم که من تا برسم طول میکشد؛ بدو بدو لباس پوشیدم و رفتم، در آن میان ساعت ۱۹:۲۰ کیانوش عکسی را در توییتر منتشر کرد و سپس نوشت: «الوعده وفا. هیچ کس نباید به خاطر بیان عقایدش زندانی شود. اعتراض حق هر شهروند ایرانیست. زندگی من پس از این توییت به پایان خواهد رسید اما فراموش نکنیم که ما برای عشق به زندگی جان داده و میدهیم، و نه مرگ. آرزومندم روزی ایرانیان بیدار و بر بردگی چیره شوند.
پاینده ایران».
ساعت ۱۹:۴۸ دقیقه خانم رواندرمانگر تماس گرفت و صدای فریاد و گریه میآمد. گفت: «تمام شد». ده دقیقه پس از آن دوستان گفتند باید اعلام کنیم، ساعت ۱۹:۵۸ در شرایطی سخت توییتی منتشر کردم که متن آن با دقت ننوشته شده بود. و بیان کردم که «کیانوش کشته شد.»
برخی مکالمات و رخدادها در این روایت درج نشده است.
@Hosseinronaghi