این روایت پُراستعاره، همچنین آکنده از شخصیتهای قالبی ـ نه به معنای منفی کلمه ـ روایت ادبی و سینمائی آمریکائی است که بیشتر از آنکه حاصل تمایل فون تریه به اختراع چیزها از نو باشد، ظاهر شدهاند یا اشباحشان احضار شدهاند تا در پرتو نوری دیگر دیده شوند.
این نور دیگر همان است که در داگویل بارها بدان اشاره میشود ـ از جمله از قول بن گازارای نابینا ـ و تکاندهندهترین تغییر بصری در چشمانداز مقتصدانهٔ فیلم هم تغییرات کوچک نوری است که دنیای بیرون و بهطوری استعاری خالق آسمانی را به یاد میآورد و داگویل را تغییر شکل میدهند: مثل جائیکه گریس با تابیدن نور مهتاب به قول راوی تمام نابهنجاریها و زشتیهای شهر را یکباره میبیند و تصمیم به قتل عام مردم میگیرد. این ساختار انتزاعی، ضمناً بدون یکی از هوشمندانه، ادیبانه، کنایهآمیز و ـ با صدای فوقالعادهٔ جان هرت ـ شنیدنیترین متنهای روایت روی تصویرِ تمام سینما، قابل تصور نیست. داگویل اسارت مکانی شهری در انتهای یک بنبست کوهستانی و اسارت مردمش را در بند اخلاقیات ریاکارانه و محافظهکارانهای که بهتدریج در برخورد با گریس، پوشالی بودنشان به تلخی برملا میشود، بینیاز از دنیای واقعیِ بیرون از صحنه، با قدرت تمام منتقل میکند. در ابتدا تماشاگر گمان نمیبرد که این میزانسنِ فقیرانهٔ بازیِ تجسم را بتواند مدت زیادی تاب بیاورد، ولی داگویل نزدیک به سه ساعت است و دست از ذهن تماشاگرش نمیکشد. مصیبت گریس در دستان مردمی که آموزههای مسیحی را وارونه اجرا میکنند و نیکی را با پلیدی پاسخ میدهند.
داگویل ـ با یک مقدمه و نُه بخش ـ همگام با شکیبائی و بخشندگی مسیحی گریس به پیش میرود تا به پایانی مخوف یعنی انتقام فجیع او ـ که یادآور حکایت عهد عتیق است ـ از مردم ناسپاس شهر میرسد. تمام بازیگران در پرتو آن نور دیگر میدرخشند اما کیدمن کاری کارستان در زمینهٔ باور تمامعیار فضا و نقش میکند. دوربین روی دست و قطعهای بیمقدمه فون تریر حس پیچیدهای از فضای تیاتری فیلم خلق میکنند و استفاده از موسیقی کلاسیک ـ به ویژه باخ ـ نبوغآمیز و از یاد نرفتنی است. داگویل این ظن عدهای را که وون تریر دستخوش نفرتی کتمانناپذیر از آمریکاست تقویت کرد (پس از تصویری که رقصنده در تاریکی از زندگ مهاجران در آمریکا به دست داد) و واکنشهای تند و تیزی از بعضی منتقدان آمریکائی دریافت کرد. اما خود فون تریر گفته که هنگام ساخت فیلم قوانین دستوپاگیر جدید دانمارک برای مهاجران ذهنش را مشغول کرده بود! شاید در اینجا دغدغهٔ محدودیت، تخیل نامحدود کودک وحشتناک را به بلندترین پروازش واداشته است، چون گرچه فیلمهای قبلی فون تریر با معیارهای ما برای تماشای فیلمها چالش میکردند، داگویل فیلمی است که از تمام موانع میگذرد و ... شاهکار میشود.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
این نور دیگر همان است که در داگویل بارها بدان اشاره میشود ـ از جمله از قول بن گازارای نابینا ـ و تکاندهندهترین تغییر بصری در چشمانداز مقتصدانهٔ فیلم هم تغییرات کوچک نوری است که دنیای بیرون و بهطوری استعاری خالق آسمانی را به یاد میآورد و داگویل را تغییر شکل میدهند: مثل جائیکه گریس با تابیدن نور مهتاب به قول راوی تمام نابهنجاریها و زشتیهای شهر را یکباره میبیند و تصمیم به قتل عام مردم میگیرد. این ساختار انتزاعی، ضمناً بدون یکی از هوشمندانه، ادیبانه، کنایهآمیز و ـ با صدای فوقالعادهٔ جان هرت ـ شنیدنیترین متنهای روایت روی تصویرِ تمام سینما، قابل تصور نیست. داگویل اسارت مکانی شهری در انتهای یک بنبست کوهستانی و اسارت مردمش را در بند اخلاقیات ریاکارانه و محافظهکارانهای که بهتدریج در برخورد با گریس، پوشالی بودنشان به تلخی برملا میشود، بینیاز از دنیای واقعیِ بیرون از صحنه، با قدرت تمام منتقل میکند. در ابتدا تماشاگر گمان نمیبرد که این میزانسنِ فقیرانهٔ بازیِ تجسم را بتواند مدت زیادی تاب بیاورد، ولی داگویل نزدیک به سه ساعت است و دست از ذهن تماشاگرش نمیکشد. مصیبت گریس در دستان مردمی که آموزههای مسیحی را وارونه اجرا میکنند و نیکی را با پلیدی پاسخ میدهند.
داگویل ـ با یک مقدمه و نُه بخش ـ همگام با شکیبائی و بخشندگی مسیحی گریس به پیش میرود تا به پایانی مخوف یعنی انتقام فجیع او ـ که یادآور حکایت عهد عتیق است ـ از مردم ناسپاس شهر میرسد. تمام بازیگران در پرتو آن نور دیگر میدرخشند اما کیدمن کاری کارستان در زمینهٔ باور تمامعیار فضا و نقش میکند. دوربین روی دست و قطعهای بیمقدمه فون تریر حس پیچیدهای از فضای تیاتری فیلم خلق میکنند و استفاده از موسیقی کلاسیک ـ به ویژه باخ ـ نبوغآمیز و از یاد نرفتنی است. داگویل این ظن عدهای را که وون تریر دستخوش نفرتی کتمانناپذیر از آمریکاست تقویت کرد (پس از تصویری که رقصنده در تاریکی از زندگ مهاجران در آمریکا به دست داد) و واکنشهای تند و تیزی از بعضی منتقدان آمریکائی دریافت کرد. اما خود فون تریر گفته که هنگام ساخت فیلم قوانین دستوپاگیر جدید دانمارک برای مهاجران ذهنش را مشغول کرده بود! شاید در اینجا دغدغهٔ محدودیت، تخیل نامحدود کودک وحشتناک را به بلندترین پروازش واداشته است، چون گرچه فیلمهای قبلی فون تریر با معیارهای ما برای تماشای فیلمها چالش میکردند، داگویل فیلمی است که از تمام موانع میگذرد و ... شاهکار میشود.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran