#حکایات_علماء
💠 سختی های مرحوم آخوند خراسانی در راه تحصیل علم و فضیلت
🔹مرحوم آخوند خراسانى، صاحب کفایه که تشنه درس استادش شیخ مرتضى انصارى بود، روزى یگانه پیراهنش را شسته بود و منتظر بود تا خشک شود.
👈🏻 چون موقع درس فرا رسید و پیراهن هنوز خشک نشده بود، براى آنکه از درس استاد محروم نگردد، قباى خود را در بر کرد و مچهاى آستین را بست…
🔸و در حالی که عبا را به دور خود پیچیده بود وارد مجلس درس شیخ شد و در گوشه اى نشست و به سخنان استاد گوش فرا داد و پس از خاتمه درس به سرعت بسوى محلّ سکونت خود شتافت زیرا نمى خواست کسى متوجه آن وضع گردد.
🔹ظهر آن روز کسى درب حجره را کوفت. وقتى آخوند محمد کاظم در را باز کرد، شیخ مرتضى را دریافت! استاد به شاگرد خود سلام کرد و بقچه اى از زیر عباى خود بیرون آورد و آن را به دست او داد و با لحنى سرشار از محبّت گفت:
🔸از اینکه در این وقت مزاحم شده ام معذرت مى خواهم. من مى توانستم پیراهن نویى تهیّه کنم، امّا دلم مى خواهد پیراهن خود را به شما بدهم و امیدوارم با قبول آن مرا خوشحال کنید.
🔹شیخ آنگاه به سرعت از حجره شاگرد خود دور شد، به طورى که آخوند نتوانست از لطف استاد خود سپاسگزارى کند، وقتى باز کرد دید که شیخ دو دست از پیراهن هاى خود را براى او آورده است.
📎 منابع تمامی مطالب، در آرشیو مجموعه موجود میباشد.
📚 همراه با عالمان شیعه| حجره فقاهت
🆔 @hojre_feghahat
💠 سختی های مرحوم آخوند خراسانی در راه تحصیل علم و فضیلت
🔹مرحوم آخوند خراسانى، صاحب کفایه که تشنه درس استادش شیخ مرتضى انصارى بود، روزى یگانه پیراهنش را شسته بود و منتظر بود تا خشک شود.
👈🏻 چون موقع درس فرا رسید و پیراهن هنوز خشک نشده بود، براى آنکه از درس استاد محروم نگردد، قباى خود را در بر کرد و مچهاى آستین را بست…
🔸و در حالی که عبا را به دور خود پیچیده بود وارد مجلس درس شیخ شد و در گوشه اى نشست و به سخنان استاد گوش فرا داد و پس از خاتمه درس به سرعت بسوى محلّ سکونت خود شتافت زیرا نمى خواست کسى متوجه آن وضع گردد.
🔹ظهر آن روز کسى درب حجره را کوفت. وقتى آخوند محمد کاظم در را باز کرد، شیخ مرتضى را دریافت! استاد به شاگرد خود سلام کرد و بقچه اى از زیر عباى خود بیرون آورد و آن را به دست او داد و با لحنى سرشار از محبّت گفت:
🔸از اینکه در این وقت مزاحم شده ام معذرت مى خواهم. من مى توانستم پیراهن نویى تهیّه کنم، امّا دلم مى خواهد پیراهن خود را به شما بدهم و امیدوارم با قبول آن مرا خوشحال کنید.
🔹شیخ آنگاه به سرعت از حجره شاگرد خود دور شد، به طورى که آخوند نتوانست از لطف استاد خود سپاسگزارى کند، وقتى باز کرد دید که شیخ دو دست از پیراهن هاى خود را براى او آورده است.
📎 منابع تمامی مطالب، در آرشیو مجموعه موجود میباشد.
📚 همراه با عالمان شیعه| حجره فقاهت
🆔 @hojre_feghahat