#خدمتکار_پر_دردسر1213
عمه خانم سمتم برگشت و با تعجب گفت:
- ای بابا چه زحمتی و هم جای بچههای من انقدر با من غریبگی نکن گرسنتون شده؟
سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و لب زدم:
- واقعیت خیلی گشنمه اما از یه طرفم گشنم نیست اصلاً نمیدونم حالم چه جوریه یه مدلی امم عمه خانم.
اصلاً دلم نمیخواد زندگی کنم!
عمه خانوم اشارهای به تیام کرد و زیر لب گفت: ای مادر این چه حرفیه دنیا که هنوز به آخرش نرسیده
تو هنوز خیلی بچهای!
تک خندی زدم و گفتم: اره خیلی بچه ام اگه بچه نبودم که الان دخترم توی بغلم بود.
عمه با غصه نگاهی بهم انداخت و گفت:
- تو رو خدا از من ناراحت نشو منظورم اون نبود.
با گوشه انگشتم اشکی ریخته شده رو پاک کردم و لب زدم:
- نه عمه خانم از حرف شما ناراحت نشدم!
تیام کلافه به ما نگاهی انداخت و دستش رو به شکمش گذاشت و گفت:
-من گشنمه
عمه خانم سمتم برگشت و با تعجب گفت:
- ای بابا چه زحمتی و هم جای بچههای من انقدر با من غریبگی نکن گرسنتون شده؟
سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و لب زدم:
- واقعیت خیلی گشنمه اما از یه طرفم گشنم نیست اصلاً نمیدونم حالم چه جوریه یه مدلی امم عمه خانم.
اصلاً دلم نمیخواد زندگی کنم!
عمه خانوم اشارهای به تیام کرد و زیر لب گفت: ای مادر این چه حرفیه دنیا که هنوز به آخرش نرسیده
تو هنوز خیلی بچهای!
تک خندی زدم و گفتم: اره خیلی بچه ام اگه بچه نبودم که الان دخترم توی بغلم بود.
عمه با غصه نگاهی بهم انداخت و گفت:
- تو رو خدا از من ناراحت نشو منظورم اون نبود.
با گوشه انگشتم اشکی ریخته شده رو پاک کردم و لب زدم:
- نه عمه خانم از حرف شما ناراحت نشدم!
تیام کلافه به ما نگاهی انداخت و دستش رو به شکمش گذاشت و گفت:
-من گشنمه