Forward from: استاد سیدعلی نجفی(ره)
#زوار_اربعین
آقا وقتی رسید به ارض کربلا و مطمئن شد اینجا کربلاست، فرمود: این زمینها صاحب دارد؟
گفتند: بله ، آقا. اینها زمینهایی است که مال این اطراف است، روستاییها مالک اینها هستند.
فرمود: مالکین این منطقه را بگویید بیایند.
چند نفری آمدند. آقا فرمود: این زمینها مال شماست؟
گفتند: بله آقا!
فرمود: این زمینها را میفروشید؟
گفتند: بله، آقا، به درد ما نمیخورد. میفروشیم.
فرمود: من این زمینها را شصت هزار درهم میخرم.
پولش را هم یک چا داد.
بعد که پول را گرفتند، فرمود: من که زمین را نمیخواهم. من همه اینها را به شما بخشیدم. فقط یک کاری برای من بکنید.
گفتند: آقا هر کاری بگویید میکنیم.
فرمود: زوار قبر من وقتی به این زمین آمدند، سه روز از آنها پذیرایی کنید، همین! بیشتر نه، سه روز.
چه در خاطر آقا بود؟
آیا غیر از این تداعی می شود برای شما که آقا یاد این زواری بود که اربعین بناست به کنار قبرش بیایند؟
زوار از هم پاشیده، والا زواری که از هم پاشیده نباشد خودش را اداره می کند.
آقا به یاد آن زواری بود که نمی توانستند خودشان را اداره کنند.
#استاد_سید_علی_نجفی
#زبور_اشک، ج۱، ص ۲۱۷
@msaliagha
آقا وقتی رسید به ارض کربلا و مطمئن شد اینجا کربلاست، فرمود: این زمینها صاحب دارد؟
گفتند: بله ، آقا. اینها زمینهایی است که مال این اطراف است، روستاییها مالک اینها هستند.
فرمود: مالکین این منطقه را بگویید بیایند.
چند نفری آمدند. آقا فرمود: این زمینها مال شماست؟
گفتند: بله آقا!
فرمود: این زمینها را میفروشید؟
گفتند: بله، آقا، به درد ما نمیخورد. میفروشیم.
فرمود: من این زمینها را شصت هزار درهم میخرم.
پولش را هم یک چا داد.
بعد که پول را گرفتند، فرمود: من که زمین را نمیخواهم. من همه اینها را به شما بخشیدم. فقط یک کاری برای من بکنید.
گفتند: آقا هر کاری بگویید میکنیم.
فرمود: زوار قبر من وقتی به این زمین آمدند، سه روز از آنها پذیرایی کنید، همین! بیشتر نه، سه روز.
چه در خاطر آقا بود؟
آیا غیر از این تداعی می شود برای شما که آقا یاد این زواری بود که اربعین بناست به کنار قبرش بیایند؟
زوار از هم پاشیده، والا زواری که از هم پاشیده نباشد خودش را اداره می کند.
آقا به یاد آن زواری بود که نمی توانستند خودشان را اداره کنند.
#استاد_سید_علی_نجفی
#زبور_اشک، ج۱، ص ۲۱۷
@msaliagha