Forward from: @attachbot
پارت دیشب😍👇👇👇
چک کن اگه دروغ گفتم لفت بده😋
دختر ندیده نبود ... اما نمیتوانست در مقابل این دختر خوددار باشد !
_ میگم یکی از بچه ها لواسون ویلا داره ، میخوای زنگ بزنم بهش هماهنگکنم بریم اونجا ؟
نفس با خشم چرخید و نگاهش کرد
_ که چی بشه ؟
اشکان هم با همان حالت تهاجمی جوابش را داد
_ که من درسته قورتت بدم !
همین حرف کافی بود تا نفس ضربان قلبش را حس نکند ... گویی زمان توقف کرده بود و گردش زمین دروغی بیش نبوده !
اشکان که سکوت نفس را دید ادامه داد
_ ندید بدید نیستم ... اما تو ... طوری خواستنی هستی که مقاومت منو میشکنی ... نابودم میکنی !
نفس به خودش آمد و نگاه دزدید ... به جاده خیره شد و به آرامی جواب داد
_ از مردهای شل خوشم نمیاد !
جمله اش باعث سخت شدن فک اشکان شد ... تا کنون دختری اینگونه تحقیرش نکرده بود
_ یادم باشه دیگه بهت ابراز محبت نکنم
نفس هم با اخم نگاهش کرد و پاسخ داد
_ این ابراز محبت نبود ... پیشنهاد بی شرمانه بود که من اهلش نیستم !
_ مگه چی گفتم ؟ یا چکار میخوایم بکنیم ؟ فوق فوقش یه بغل و دوتا بوس !
_ گفتی با مردهای دیگه فرق داری ... اما همه تون مثل همین !
_ من احساساتمو پنهان نمیکنم نفس !
_ مرد باید مردونگی داشته باشه ... حتی اگه دختره هم بخواد خودشو پیشکش کنه اون نپذیره !
_ مگه مغز خر خوردم ؟!
نفس تیز نگاهش کرد و اشکان به خنده افتاد
_ چیه ؟ چرا اینجوری نگاه میکنی ؟ مگه من یوسف پیامبرم که تو زلیخا بشی و جیکم در نیاد....
https://t.me/joinchat/AAAAAEGUFBjx90lZ_7iJ5w
#صحنه_های_فول_عاشقانه🤤🤤
#مثلث_عشقی♨️
#رابطه_ای_ممنوعه📛
#پسری_شیطون_دختری_لجباز💑
https://t.me/joinchat/AAAAAEGUFBjx90lZ_7iJ5w
این رمان فقط تا یک ساعت رایگانه
بعد از اون لینک باطل میشود❌
چک کن اگه دروغ گفتم لفت بده😋
دختر ندیده نبود ... اما نمیتوانست در مقابل این دختر خوددار باشد !
_ میگم یکی از بچه ها لواسون ویلا داره ، میخوای زنگ بزنم بهش هماهنگکنم بریم اونجا ؟
نفس با خشم چرخید و نگاهش کرد
_ که چی بشه ؟
اشکان هم با همان حالت تهاجمی جوابش را داد
_ که من درسته قورتت بدم !
همین حرف کافی بود تا نفس ضربان قلبش را حس نکند ... گویی زمان توقف کرده بود و گردش زمین دروغی بیش نبوده !
اشکان که سکوت نفس را دید ادامه داد
_ ندید بدید نیستم ... اما تو ... طوری خواستنی هستی که مقاومت منو میشکنی ... نابودم میکنی !
نفس به خودش آمد و نگاه دزدید ... به جاده خیره شد و به آرامی جواب داد
_ از مردهای شل خوشم نمیاد !
جمله اش باعث سخت شدن فک اشکان شد ... تا کنون دختری اینگونه تحقیرش نکرده بود
_ یادم باشه دیگه بهت ابراز محبت نکنم
نفس هم با اخم نگاهش کرد و پاسخ داد
_ این ابراز محبت نبود ... پیشنهاد بی شرمانه بود که من اهلش نیستم !
_ مگه چی گفتم ؟ یا چکار میخوایم بکنیم ؟ فوق فوقش یه بغل و دوتا بوس !
_ گفتی با مردهای دیگه فرق داری ... اما همه تون مثل همین !
_ من احساساتمو پنهان نمیکنم نفس !
_ مرد باید مردونگی داشته باشه ... حتی اگه دختره هم بخواد خودشو پیشکش کنه اون نپذیره !
_ مگه مغز خر خوردم ؟!
نفس تیز نگاهش کرد و اشکان به خنده افتاد
_ چیه ؟ چرا اینجوری نگاه میکنی ؟ مگه من یوسف پیامبرم که تو زلیخا بشی و جیکم در نیاد....
https://t.me/joinchat/AAAAAEGUFBjx90lZ_7iJ5w
#صحنه_های_فول_عاشقانه🤤🤤
#مثلث_عشقی♨️
#رابطه_ای_ممنوعه📛
#پسری_شیطون_دختری_لجباز💑
https://t.me/joinchat/AAAAAEGUFBjx90lZ_7iJ5w
این رمان فقط تا یک ساعت رایگانه
بعد از اون لینک باطل میشود❌