عشق، گاهی نقابی از ایثار بر چهره دارد، اما در عمق خود، خودخواهترین احساس جهان است.
ما عاشق میشویم، نه به خاطر دیگری، بلکه به خاطر آنچه در حضور او در خودمان میبینیم.
دستهایش را میگیریم، چون میخواهیم خلأ دستانمان پر شود.
نگاهش میکنیم، چون تصویری که از خودمان در انعکاس چشمانش میبینیم، زیباتر از آنی است که آینه نشان میدهد.
حتی در لحظههای فداکاری، چیزی در قلبمان زمزمه میکند که اگر او خوشحال باشد، ما هم آرام خواهیم شد.
عشق، سفری است از خود به خود، مسیری که از دیگری میگذرد اما به ما ختم میشود.
حسن محدثی در مقاله ای می گوید:
عشق، نوعی دگرخواهی است (یعنی توجه و خدمت به دیگری)، ولی در درونش خودخواهانه است. در هستهی عشق، نوعی خودخواهی نهفته است.
خوشحال میشم شما هم نظرتون رو بگین🥹
ما عاشق میشویم، نه به خاطر دیگری، بلکه به خاطر آنچه در حضور او در خودمان میبینیم.
دستهایش را میگیریم، چون میخواهیم خلأ دستانمان پر شود.
نگاهش میکنیم، چون تصویری که از خودمان در انعکاس چشمانش میبینیم، زیباتر از آنی است که آینه نشان میدهد.
حتی در لحظههای فداکاری، چیزی در قلبمان زمزمه میکند که اگر او خوشحال باشد، ما هم آرام خواهیم شد.
عشق، سفری است از خود به خود، مسیری که از دیگری میگذرد اما به ما ختم میشود.
حسن محدثی در مقاله ای می گوید:
عشق، نوعی دگرخواهی است (یعنی توجه و خدمت به دیگری)، ولی در درونش خودخواهانه است. در هستهی عشق، نوعی خودخواهی نهفته است.
خوشحال میشم شما هم نظرتون رو بگین🥹