یه خاطره بگم پشماتون فر بخوره ...
اومدع بودم خونه داییم اینا اونا رفتن منو پسر داییم یه هفته تنها بودیم بعد پسر داییم دوس دختر داره یه شب بیرون بودیم اوردش خونه اونا رفتن تو اتاق منم تو حال ساعت ۱ اینا بود اومد اب خورد پسر داییم بعدش رفت درو نبست .. گذاشتم ساعت ۲ اینا خواب خواب بودن اروم اروم رفتم داخل اتاقه این در خارکصع خیلی جیر جیر میکرد بزور هرجوری تونستم رفتم دیدم جوراب مچی گل گلی رو میز گذاشته پاهاشم از زیر پتو با لاک مشکی هیچوقت یادم نمیره اروم نشستم بو کردم با لیس کوچیک زدم با زبونم شور مانند بود بعدشم جفت جورابارو برداشتم ولی خیلی بو تندی میداد نمیشد خیلی بو کرد حال کردم بعدشم گذاشتم سرجاش خیسش نکردم شک کنن
اومدع بودم خونه داییم اینا اونا رفتن منو پسر داییم یه هفته تنها بودیم بعد پسر داییم دوس دختر داره یه شب بیرون بودیم اوردش خونه اونا رفتن تو اتاق منم تو حال ساعت ۱ اینا بود اومد اب خورد پسر داییم بعدش رفت درو نبست .. گذاشتم ساعت ۲ اینا خواب خواب بودن اروم اروم رفتم داخل اتاقه این در خارکصع خیلی جیر جیر میکرد بزور هرجوری تونستم رفتم دیدم جوراب مچی گل گلی رو میز گذاشته پاهاشم از زیر پتو با لاک مشکی هیچوقت یادم نمیره اروم نشستم بو کردم با لیس کوچیک زدم با زبونم شور مانند بود بعدشم جفت جورابارو برداشتم ولی خیلی بو تندی میداد نمیشد خیلی بو کرد حال کردم بعدشم گذاشتم سرجاش خیسش نکردم شک کنن