سلام دوستان
خاطرهای میخام بگم مال چند روز پیشه ینی ۲۳ مهر.اما قبلش بگم که هیچکدوم از حرفام دروغ نیست و فقطم برای این مینویسم که توی این کانال سهمی داشته باشم. خلاصه هم مینویسم که زیاده وقتتون رو نگیریم.
اهل سنندجم و ۲۳ سالمه از ۱۷ سالگی توی این کانال و اون کانال و اینستا و تلگرام خلاصه هرچی شما فک کنین دنبال یه دختر بودم پایه باشه واسه فوت فتیش.
همشونم بی نتیجه بودن تا همین چند روز پیش تو یکی از این ربات های چت ناشناس یه کاربر پیدا کردم برای اسم نوشته بود میس و سنم زده بود ۲۳ منم درخواست چت دادم جواب نداد بعدش پیام دادم که اسلیو حضوریم و یکمم قربون صدقه پاهاش رفتم😂
اینم بعد چند دقیقه سین و زد و پیام داد که آیدیتو بده خودم میام پیوی منم که زیاد رو این جور حرفها حساب باز نکردم چون زیاد شنیده بودم.هیچی دیگه اومد پیوی و یکم راجب به علایق باهم چت کردیم و گفت باشه قبوله حضوری میام منم هرچند از خدام بود ولی فکر میکردم میخاد اذیت کنه و با خودم میگفتم اینم مث بقیه بهش گفتم پس فردا بریم گفت نه فردا نمیتونم بندازش پس فردا ساعت ۱۰ بیا میدون اقبال
بیست و سه مهر ساعت نه و پنجاه و شش پیام داد که چیکار کردی؟ منم گفتم که راه افتادم گفت میخواستم بهت بگم من یکم دیرم شده ساعت یازده میام
منم موتور دارم اما به موتور که نمیشد.ماشین برده بودم اما چون ماشین خودم نبود استرس داشتم چون باید زود ماشینو پسمیدادم.
ساعت یازده و چهل بود که بازم پیام داد روبهروی بانک ملت وایسادم منم گفتم الان میام فقط چی پوشیدین؟ گفت مانتو سفید
آقا من اینو دیدم دیگه انگار روح از بدنم جدا شد😂😂 یه کفش سفید اسپورت پاش بود رنگ پوست سفید قد بلند نه لاغر و نه چاق
رفتم سوارش کردم و گفتم کجا بریم؟ گفت نمیدونم منم رفتم یه جای خلوت
چون تقریباً انسان درونگراییم جاهای خلوت شهرو خوب میشناسم
تو ماشین یکم حرف زدیم اما هر دوتامون خجالت میکشیدیم رفتم دم یه سوپری یکم خوراکی خریدم گفتم اول باره زشته دست خالی باشم.
رفتیم یه جای خلوت و گفتم اینجا شروع کنیم؟ گفت باشه آقا درجا پاشو از کفش درآورد گذاشت رو پاهام گفت خودت شروع کن ببینم برای اولین بار چطوری منم که چون میخواستم راضی باشه یه جوری پا و جواربشو میبوسیدم و لیس میزدم که تو زندگیم اینقدر تلاش نکردم😂😂.
جوراب سفید پاشون بود ولی وقتی درآوردن انتظار داشتم بو بدن آقا دریغ از یک ذره بو
بعدش بهش گفتم میشه جورابو دربیاورم گفت باشه من یخورده بوسیدم و اینا تا صندلی ماشینو خوابوندم تا پاشنهی پاشونو بخورم ایشونم یه پاش رو سینهم بود یه پاش تو دهنم خودش پاهاشو فشار میداد که بیشتر جا بگیره.
آقا اون موقع داشتم پاشنهی پاهاشو میخوردم چشمامو باز کردم سینه پاهاش جلو چشمم بود اصلا یه حس عجیبی میداد. حس میکردم دیگه بعد از این بمیرم اشکال نداره چون به آرزوم رسیدم😂😂😂
آقا من خلاصه نوشتم که زیاد وقتتون رو هدر نده وگرنه جزئیات زیاد داشت اما اون روز یکم تایمم کم بود زود کارمون تموم شد ولی بهش گفتم برای بعدنم پایه هستین گفت باشه حالا اگر شد بازم مینویسم براتون.
مخلص همتون✋
نظرات شما چیه؟؟💤🙂↔️﴾
لینک چنل 👇
https://t.me/footmov
خاطرهای میخام بگم مال چند روز پیشه ینی ۲۳ مهر.اما قبلش بگم که هیچکدوم از حرفام دروغ نیست و فقطم برای این مینویسم که توی این کانال سهمی داشته باشم. خلاصه هم مینویسم که زیاده وقتتون رو نگیریم.
اهل سنندجم و ۲۳ سالمه از ۱۷ سالگی توی این کانال و اون کانال و اینستا و تلگرام خلاصه هرچی شما فک کنین دنبال یه دختر بودم پایه باشه واسه فوت فتیش.
همشونم بی نتیجه بودن تا همین چند روز پیش تو یکی از این ربات های چت ناشناس یه کاربر پیدا کردم برای اسم نوشته بود میس و سنم زده بود ۲۳ منم درخواست چت دادم جواب نداد بعدش پیام دادم که اسلیو حضوریم و یکمم قربون صدقه پاهاش رفتم😂
اینم بعد چند دقیقه سین و زد و پیام داد که آیدیتو بده خودم میام پیوی منم که زیاد رو این جور حرفها حساب باز نکردم چون زیاد شنیده بودم.هیچی دیگه اومد پیوی و یکم راجب به علایق باهم چت کردیم و گفت باشه قبوله حضوری میام منم هرچند از خدام بود ولی فکر میکردم میخاد اذیت کنه و با خودم میگفتم اینم مث بقیه بهش گفتم پس فردا بریم گفت نه فردا نمیتونم بندازش پس فردا ساعت ۱۰ بیا میدون اقبال
بیست و سه مهر ساعت نه و پنجاه و شش پیام داد که چیکار کردی؟ منم گفتم که راه افتادم گفت میخواستم بهت بگم من یکم دیرم شده ساعت یازده میام
منم موتور دارم اما به موتور که نمیشد.ماشین برده بودم اما چون ماشین خودم نبود استرس داشتم چون باید زود ماشینو پسمیدادم.
ساعت یازده و چهل بود که بازم پیام داد روبهروی بانک ملت وایسادم منم گفتم الان میام فقط چی پوشیدین؟ گفت مانتو سفید
آقا من اینو دیدم دیگه انگار روح از بدنم جدا شد😂😂 یه کفش سفید اسپورت پاش بود رنگ پوست سفید قد بلند نه لاغر و نه چاق
رفتم سوارش کردم و گفتم کجا بریم؟ گفت نمیدونم منم رفتم یه جای خلوت
چون تقریباً انسان درونگراییم جاهای خلوت شهرو خوب میشناسم
تو ماشین یکم حرف زدیم اما هر دوتامون خجالت میکشیدیم رفتم دم یه سوپری یکم خوراکی خریدم گفتم اول باره زشته دست خالی باشم.
رفتیم یه جای خلوت و گفتم اینجا شروع کنیم؟ گفت باشه آقا درجا پاشو از کفش درآورد گذاشت رو پاهام گفت خودت شروع کن ببینم برای اولین بار چطوری منم که چون میخواستم راضی باشه یه جوری پا و جواربشو میبوسیدم و لیس میزدم که تو زندگیم اینقدر تلاش نکردم😂😂.
جوراب سفید پاشون بود ولی وقتی درآوردن انتظار داشتم بو بدن آقا دریغ از یک ذره بو
بعدش بهش گفتم میشه جورابو دربیاورم گفت باشه من یخورده بوسیدم و اینا تا صندلی ماشینو خوابوندم تا پاشنهی پاشونو بخورم ایشونم یه پاش رو سینهم بود یه پاش تو دهنم خودش پاهاشو فشار میداد که بیشتر جا بگیره.
آقا اون موقع داشتم پاشنهی پاهاشو میخوردم چشمامو باز کردم سینه پاهاش جلو چشمم بود اصلا یه حس عجیبی میداد. حس میکردم دیگه بعد از این بمیرم اشکال نداره چون به آرزوم رسیدم😂😂😂
آقا من خلاصه نوشتم که زیاد وقتتون رو هدر نده وگرنه جزئیات زیاد داشت اما اون روز یکم تایمم کم بود زود کارمون تموم شد ولی بهش گفتم برای بعدنم پایه هستین گفت باشه حالا اگر شد بازم مینویسم براتون.
مخلص همتون✋
نظرات شما چیه؟؟💤🙂↔️﴾
لینک چنل 👇
https://t.me/footmov