پدر و مادر حرفهای بچهی باعرضه بار میآورند نه شاگرد اول.
برایشان مهم است بچه راحت بتواند زیپ کاپشنش را بالا بکشد و بند کفشش را ببندد. وقتی سر جلسه امتحان، خودكارش ننوشت اشكش در نیاید و راهی پیدا کند. میوههایی كه مادر برایش میگذارد، توی كیفش نگندد.
وقتی معلمش یا ناظمش دنبال داوطلبی میگردند زیر میز قایم نشود. غذا خوردنش كه تمام شد دل آدم به هم نخورد از دیدن ظرف غذایش. وقتی بزرگتری خواست از او سوالهای اضافی بپرسد راحت بپیچاندش. تا به خاطر نیم نمره امتحانی جلوی میز معلم عجز و التماس نكند.
برایشان مهم است بچه راحت بتواند زیپ کاپشنش را بالا بکشد و بند کفشش را ببندد. وقتی سر جلسه امتحان، خودكارش ننوشت اشكش در نیاید و راهی پیدا کند. میوههایی كه مادر برایش میگذارد، توی كیفش نگندد.
وقتی معلمش یا ناظمش دنبال داوطلبی میگردند زیر میز قایم نشود. غذا خوردنش كه تمام شد دل آدم به هم نخورد از دیدن ظرف غذایش. وقتی بزرگتری خواست از او سوالهای اضافی بپرسد راحت بپیچاندش. تا به خاطر نیم نمره امتحانی جلوی میز معلم عجز و التماس نكند.