سلام
اینقد ادم از زندگیم رفتن که الان برام دردی نداره که هیچ ب قدرت و زمان وقت گذاشتن برا خودم اضافه میکنه
خوشحالم که ادمی نمونده برام که بخام برا رفتنش اشک بریزم
منم اوش حالم بد بود
من اینقد وابسته بودم ک کارم ب تیمارستان رسید
الان برام کاملا عادی شده بس ک این عادتو یکی یکی ادما دارن تکرارش میکنن
پس نا امید نشو،من از تو بدتر بودم،الان هیچی تخمم نی جز پول
فقط مادرم برام مهمه و غرور اقام
ولاغیر...
میگذره و توهم مث من منطقی میشی
مافیه صبر کنی
اندازه ده سال بد بختی کشیدم تو این یه سال و همه چی تجربه کردم
با اکثر ترسام علی الخصوص ترک شدن مواجه شدم
از بزرگترین حماقتم(خودکشی )فمیدم هیچی ارزش یه نیم نگاهتم نداره،چ برسه کشتن نفست،
ادمی که بخاطرش از جونم گذشتم و خودمو کشتم از ترس ابرو وقتی کما بودم بلاکم کرد و گذشت ازم و حتی حالی ازم نپرسید
رفیقامم ازم ترسیدن ک نکنه روانیم همه صیک شونو زدن اولش هیلی ناراحت بودم و افسرده شدم
اما اع یه جایی ب بعد برام عادی شد
رازشم اینه تک تک خاطرات بدتونو ریز ب ریز نبودیسید تو دفتر و هر روز بخونید
اینقد گریه کنید و عر روز بخونید که براتون غمه تکراری میشه و همه چی عادی میشه
هنو جعبه قرصایی که همه رو یجا خوردمو دارم و با نگا کردنشون حس قدرت و اینکه تونستم از اون غم و باتلاق خودمو بکشم بیرون تورگام جاری میشه
پیش بسوی فردایی بدون وابستگی
فقط کافیه صبر کنی...
ممنون از حاجی که اینو گذاشت تا شماها از تجربم امید کافیو بگیرید
حاجی 👳🏻♂️ :
حرفاش جالب بود برا کسایی ک راست چپ میگن میخوام خودکشی کنم گذاشتم بخونن
「
@Etra_f ●
ارسال اعتراف 」