🍃🍃
جامعهی امن آری، پلیسی و امنیتی هرگز!
🖌جامعهی امن جایی است که مردم در آن احساس امنیت کنند، جایی است که بتوانند بدون ترس زندگی کنند، حرف بزنند، انتقاد کنند، کار کنند و با هراس مداوم دست و پنجه نرم نکنند. امنیت یعنی وقتی شب از خانه بیرون میروی، خیالت راحت باشد که کسی مزاحمت نمیشود، یعنی وقتی به ادارهای میروی، حقوقت رعایت شود، یعنی وقتی اعتراضی داری، بتوانی صدایت را بلند کنی بدون اینکه نگران عواقبش باشی. اما جامعهای که تبدیل به یک فضای پلیسی شده باشد، دیگر امنیت ندارد، فقط کنترل دارد، ترس دارد، فشار دارد. وقتی در خیابان راه میروی و به هر طرف مأمورانی را میبینی که مراقب مردم هستند، نه برای حفاظتشان، بلکه برای زیر نظر گرفتنشان، آنجا دیگر امنیت نیست، آنجا دیگر آرامش نیست. امنیت واقعی از دل آزادی، عدالت و اعتماد بیرون میآید، نه از سرکوب، دوربینهای مداربسته و حضور دائمی نیروهای امنیتی. مردم امنیت میخواهند، نه سایه سنگین نگاههای مراقب و تهدیدهای همیشگی. امنیت یعنی مردمی که به آیندهشان امیدوارند، نه مردمی که از حرف زدن میترسند.وقتی فقر در جامعه ریشه میدواند، جرم و جنایت هم درست کنار آن رشد میکند. کسی که شکمش گرسنه است، کسی که آیندهای برای خودش نمیبیند، کسی که از شدت ناچاری به آخر خط رسیده، ممکن است به دزدی و خشونت روی بیاورد. وقتی فاصله طبقاتی عمیق میشود، وقتی عدهای در رفاه مطلق هستند و عدهای حتی توان خرید نان را ندارند، ناامنی خودش را نشان میدهد. قتل دانشجوی ایرانی در اثر سرقت فقط یک حادثه تلخ نیست، بلکه نتیجه یک ساختار معیوب است. جامعهای که در آن فرصتهای برابر وجود نداشته باشد، جامعهای که فقر را ببیند اما راهحلی برایش نداشته باشد، جامعهای که به جای حل مشکلات اقتصادی، فقط به افزایش نیروهای امنیتی فکر کند، طبیعی است که چنین فجایعی را تجربه کند. پلیس و سرکوب راهحل نیست؛ امنیت واقعی از شکمهای سیر، کار برای همه، امید به آینده و عدالت اجتماعی میآید. کسی که آینده دارد، کسی که میتواند شرافتمندانه زندگی کند، دلیلی برای دزدی و جنایت ندارد. اما در چنین اقتصاد بیماری نتیجهاش این میشود که یک دانشجوی بیگناه قربانی چاقویی کسانی شود که حاضرند برای یک لپتاپ یا گوشی تلفن یک انسان دیگر را به قتل برسانند.
اتحاد بازنشستگان
@etehad_bazn
جامعهی امن آری، پلیسی و امنیتی هرگز!
🖌جامعهی امن جایی است که مردم در آن احساس امنیت کنند، جایی است که بتوانند بدون ترس زندگی کنند، حرف بزنند، انتقاد کنند، کار کنند و با هراس مداوم دست و پنجه نرم نکنند. امنیت یعنی وقتی شب از خانه بیرون میروی، خیالت راحت باشد که کسی مزاحمت نمیشود، یعنی وقتی به ادارهای میروی، حقوقت رعایت شود، یعنی وقتی اعتراضی داری، بتوانی صدایت را بلند کنی بدون اینکه نگران عواقبش باشی. اما جامعهای که تبدیل به یک فضای پلیسی شده باشد، دیگر امنیت ندارد، فقط کنترل دارد، ترس دارد، فشار دارد. وقتی در خیابان راه میروی و به هر طرف مأمورانی را میبینی که مراقب مردم هستند، نه برای حفاظتشان، بلکه برای زیر نظر گرفتنشان، آنجا دیگر امنیت نیست، آنجا دیگر آرامش نیست. امنیت واقعی از دل آزادی، عدالت و اعتماد بیرون میآید، نه از سرکوب، دوربینهای مداربسته و حضور دائمی نیروهای امنیتی. مردم امنیت میخواهند، نه سایه سنگین نگاههای مراقب و تهدیدهای همیشگی. امنیت یعنی مردمی که به آیندهشان امیدوارند، نه مردمی که از حرف زدن میترسند.وقتی فقر در جامعه ریشه میدواند، جرم و جنایت هم درست کنار آن رشد میکند. کسی که شکمش گرسنه است، کسی که آیندهای برای خودش نمیبیند، کسی که از شدت ناچاری به آخر خط رسیده، ممکن است به دزدی و خشونت روی بیاورد. وقتی فاصله طبقاتی عمیق میشود، وقتی عدهای در رفاه مطلق هستند و عدهای حتی توان خرید نان را ندارند، ناامنی خودش را نشان میدهد. قتل دانشجوی ایرانی در اثر سرقت فقط یک حادثه تلخ نیست، بلکه نتیجه یک ساختار معیوب است. جامعهای که در آن فرصتهای برابر وجود نداشته باشد، جامعهای که فقر را ببیند اما راهحلی برایش نداشته باشد، جامعهای که به جای حل مشکلات اقتصادی، فقط به افزایش نیروهای امنیتی فکر کند، طبیعی است که چنین فجایعی را تجربه کند. پلیس و سرکوب راهحل نیست؛ امنیت واقعی از شکمهای سیر، کار برای همه، امید به آینده و عدالت اجتماعی میآید. کسی که آینده دارد، کسی که میتواند شرافتمندانه زندگی کند، دلیلی برای دزدی و جنایت ندارد. اما در چنین اقتصاد بیماری نتیجهاش این میشود که یک دانشجوی بیگناه قربانی چاقویی کسانی شود که حاضرند برای یک لپتاپ یا گوشی تلفن یک انسان دیگر را به قتل برسانند.
اتحاد بازنشستگان
@etehad_bazn