اتفاقی که امروز شاهدش بودم من رو عمیقا به فکر فرو برد
هیچ وقت از این دید به یک فروشنده سوپر مارکت نگاه نکرده بودم امروز احساس کردم دید من به دنیا همانند دید یک پروانه در پیله نسبت به دنیا بوده فروشنده ها معمولا حتی در اوج فشار سخت زندگی بازیگران خوبی هستند جوری با خوشحالی و آرامش به تو خیره می شوند که گویا هیچ مشکلی ندارند ولی داستان فروشگاه نزدیک خانه مان کامل متفاوت است از روزی که این فروشگاه شروع به کار کرده چندین بار صاحبانش تغییر یافته به دلیل اینکه هر کدام از آن ها زیر بار سخت پرداخت کرایه فروشگاه کمرشان خم شده بود اخیرا یک صاحب دیگر به این فروشگاه آمده چشمان او سرشار از امید و نیازمند یک مشتری که از او خرید کند ولی فضای فروشگاه برخلاف چیزی بود که صاحب فروشگاه تقلید میکرد فضا پر از استرس ، ترس ، نگرانی ، تقلا و ....
فروشگاهی که همیشه پر از خوراکی هایی بود که آرزوی خریدشان را داشتم دیگر اکنون خالی خالی بود حتی کالاهای اساسی را هم نداشت ولی آن فروشنده لبخندی پر از استرس بر چهره داشت و این ماجرا سخت من رو به فکر فرو برد
هیچ وقت از این دید به یک فروشنده سوپر مارکت نگاه نکرده بودم امروز احساس کردم دید من به دنیا همانند دید یک پروانه در پیله نسبت به دنیا بوده فروشنده ها معمولا حتی در اوج فشار سخت زندگی بازیگران خوبی هستند جوری با خوشحالی و آرامش به تو خیره می شوند که گویا هیچ مشکلی ندارند ولی داستان فروشگاه نزدیک خانه مان کامل متفاوت است از روزی که این فروشگاه شروع به کار کرده چندین بار صاحبانش تغییر یافته به دلیل اینکه هر کدام از آن ها زیر بار سخت پرداخت کرایه فروشگاه کمرشان خم شده بود اخیرا یک صاحب دیگر به این فروشگاه آمده چشمان او سرشار از امید و نیازمند یک مشتری که از او خرید کند ولی فضای فروشگاه برخلاف چیزی بود که صاحب فروشگاه تقلید میکرد فضا پر از استرس ، ترس ، نگرانی ، تقلا و ....
فروشگاهی که همیشه پر از خوراکی هایی بود که آرزوی خریدشان را داشتم دیگر اکنون خالی خالی بود حتی کالاهای اساسی را هم نداشت ولی آن فروشنده لبخندی پر از استرس بر چهره داشت و این ماجرا سخت من رو به فکر فرو برد