🔻
پایتختِ دورانِ تحولکار را که کرد؟🔹 شب اختتامیه عمار بود و صندلیهای سالن سینما فلسطین خالی نداشت. راهروهای اطراف صندلیها هم کیپ تا کیپ آدم ایستاده بود. تا داخل محوطه لابی سینما پر بود از آدم معمولیها. بالای جایگاه هم ردیفی از مادران شهدا با قاب عکسهای شهدا ایستاده بودند. بچههای اتاق فرمان دنبال قطعهای از موسیقیهای هنس زیمر یا مجید انتظامی و ... بودند برای پخش که یکهو هادی، میثم مطیعی گذاشت برای لحظه تقدیر از حاج داوود میرباقری:
ابالفضل طلایه دار عالمینی پناه خیمه حسینی ... و کاشی حرم علمدار بین دستان مادران شهدا دست بدست رسید به میرباقری.
آمد پشت میکروفون و در لحظه اوج اختتامیه وقتی ردیف عکاسان خبرگزاریها عکس میگرفتند گفت که باور کنید امشب خستگی دو دهه کار طاقت فرسای تاریخی از تنم رفت!!
🔸 آن لحظه آقا وحید، بانی و همهکارهی سختگیرِ جشنواره، استاد خوب دیدن خالصیها و ناخالصیها، کسی که گلریز و قویدل و راغب و امرالله احمدجو و پروانه معصومی و سیروس مقدم و دهها هنرمندی که سالها روشنفکرها و اصولگراها ندیده بودند رو بخوبی دیده و تکریم کرده بود، مثل همیشهی اختتامیههای عمار بجای اینکه بالای جایگاه روبروی دوربینها با لبخند مدیر طور و چفیه بر دوش ایستاده باشه، یک گوشه اون طبقه بالکن سینما فلسطین، عینکِ همیشه ناتمیزش رو بالا زده بود و داشت چشمهای پر از اشکش رو پاک میکرد.
🔹 چند روز بعدش هم وقتی احتمالا با گرفتاریهای زیاد گردان تازه نفسهای سینمای انقلاب رو جمع کرد و برد دیدار علمدار انقلاب، وقتی حضرت آقا آمدند و همه نشستند و صندلی کنار رهبری هنوز خالی مونده بود و آقا وحید گوشههای مجلس دنبال نقطه کوری از دوربینها بود یکهو حاج نادر با لحن بلندتر از معمول صدا زد: آقای جلیلی! جای شما اینجاست (صندلی کنار رهبری). این تقوای شما بجا نیست!!
🔸 حالا هم یحتمل شب بعد از آخرین قسمت پایتخت وقتی فرهیختگانِ نوقلم و فیلم امروزیهای پیر قلم در کشاکش فاکتور کردن پایتخت به نام هر چیزی غیر از تیم تحول صداوسیما در تحلیلها و یادداشتهایشان اشارهای نداشتند که چطور پایتخت در دوران تحول بجای افول اوج گرفت و چطور فیلمنمهی تنابندهنوشت پشتِ «پدر ایرانی» درآمد و چند سیلی آبدار نصیب لیلا و برادرانش کرد!! و و و....
🔹 وحید جلیلی بیتوجه به تسویه حسابها، شاید داشت آوینی تورق میکرد:
دوست من، میدانم كه چه میكشی. خوب میدانم. اما تو كه در دامنهی آتشفشان منزل گرفتهای بايد بدانی كه چگونه میتوان زير فوران آتش زيست. ما را خداوند برای زيستنی چنين به زمين آورده است. چرا كه مرغ عشق ققنوس است كه در آتش میزيد....
✍️
سیدمحمد محمدیسرشت@EnghelabX