ژوسکا


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


که گرچه رنج به جان می‌رسد، امید دواست.
مقاومت، زندگی است.

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter




هیچ چیز به اندازه دشمن مشترک انسانها را به هم نزدیک نمیکند










روز جالبیه🥲




پسرا وقتی عاشق میشن خیلی کیوت میشن




اونچه که به یاد میاریم با اونچه که تجربه می‌کنیم دو چیز متفاوتن.


Forward from: Shervinine
Video is unavailable for watching
Show in Telegram


بعضی چیزا اینجوری‌ان که تاریخ انقضا دارن
مثلا میخوای بری دنبال علاقه‌ت ولی میگی حالا بمونه فلان کارو تموم کنم بعد برم، بعد دیگه تو اون حس و حال رو نداری!
دیدی خیلی دلت میخواد یه فیلم و سریال رو ببینی یا کتابی رو بخونی و میگی میذارم بعد انجامش میدم؟ و ممکنه ماه‌ها و سالها بگذره و بعد بری سمتش و دیگه نسبت به اون چیز بی حس شده باشی؟!


نیچه حس میکرد که خلا حاصل از نابودی مسیحیت رو باید با فرهنگ پر کرد.
منظورش هنر، فلسفه، موسیقی و ادبیات بود. فرهنگ باید جانشین کتاب مقدس باشد.
با این وجود سخت به رویکرد فرهنگ زمانه‌ش تردید داشت.
معتقد بود که دانشگاه‌ها علوم انسانی رو با تبدیل به دروس خشک آکادمیک کشته‌اند. به جای آن که از آنها راهنمایی برای زندگی بسازن.


نیچه از مسیحیت و الکل متنفر بود، چون معتقد بود هر دوی اینها درد رو بی حس میکنن و اطمینان میدن که اوضاع همینطوری خوب است و اراده تغییر و بهبود رو میکشن.


یه داستانی پشتشه قطعا...


توی کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال نوشته شده که «یک رابطه‌ی کاملا عاشقانه و محبت آمیز، رابطه با یک نفر است نه با چهره‌های نامربوط موجود در گذشته و حال. پیش از آنکه رابطه‌ای اصیل با دیگری برقرار شود، ابتدا باید انتقال، تحریف‌های غیرمنطقی، انگیزه‌ها و اهداف پنهانی، همه و همه کنار زده شود».


یکی از چیزایی که توی افسردگی شمارو زمین گیر نگه میداره، جست‌وجوی بیچارگی خود در گذشته‌ست.


Forward from: تراس
هیچ‌وقت جواب قطعی را پیدا نخواهیم کرد.
هیچ‌وقت خیال‌مان کاملا راحت نخواهد شد.
به قول گوردون آلپورت «یقینی نصفه و نیمه و شهامتی تمام و کمال» برای زندگی کافی است.
خود را نباید معطل اطمینان کرد.
باید شک را در آغوش گرفت و شجاعانه زندگی کرد.

•شهریار برقعی


Forward from: تراس
حتی اگر در اوج قله‌ی زندگی هم وایساده باشی، باز هم گاه و بی‌گاه سردی حفره‌ای خالی توی قلبت تیر میکشه، بخاطر همه‌ی صمیمیت‌های رها شده، بخاطر همه‌ی دوستی‌هایی که برای خاطره‌شدن عجله داشتن، و برای تمامی خوشی‌هایی که اونقدر زود گذشتن که به راحتی میشه در حقیقتشون تردید کرد، ولی هر چقدر هم که از زندگی بگی و بخونی و بنویسی باز باید بهش برگردی، برای زندگی‌کردن فقط باید زندگی کرد، با بی‌وقفه دل‌نبریدن ‌از این‌همه فرداهای ممکن و بی‌تضمین، و هنوز خسته‌‌نشدن‌ از تمامی همین تحمل‌کرد‌ن‌های ممتد و مستمر، با واقعیت که نمیشه کشتی گرفت، یعنی میشه، اما همه‌ی مسابقه‌ها که داور ندارن

•سبیدو

20 last posts shown.