🔴حیلهای برای شفاعت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام
▫️آقای حاج میرزا عبدالله واعظ تهرانی در منبر از آقای آقا شیخ ابو تراب نهاوندی نقل کرد ما در خدمت مرحوم آقا شیخ طه عرب بودیم. آمدند خدمتشان عرض کردند که فلانکس از دنیا رفته میخواهند شما به جنازه او نماز بخوانید. آن مرحوم نظر بر این که آن شخص متوفی حُسن سابقه نداشت حاضر به نماز او نشد.
▫️حضرت این را که شنید به مأمورین فرمود رهایش کنید. پس رهایم کردند آنگاه حضرت به من فرمود : برو به این باغ ، این را به تو دادم.
من آمدم اینجا اکنون در اینجا راحتم.
▫️بعد آقا شیخ طه فرمود از این خواب فهمیدم که توجهی از بزرگان دین به وی شده این است که خواستم برای تدارک مافات ، نمازی بر قبر وی بخوانیم، پس در خدمت آن مرحوم آمده ، بر قبر وی نماز خواندیم. پس در خدمت آن مرحوم آمده بر قبر وی نماز خواندیم.
📚منبع: الکلام یجر الکلام - ج۲ ص ۲۱۱
@EMADISM
▫️آقای حاج میرزا عبدالله واعظ تهرانی در منبر از آقای آقا شیخ ابو تراب نهاوندی نقل کرد ما در خدمت مرحوم آقا شیخ طه عرب بودیم. آمدند خدمتشان عرض کردند که فلانکس از دنیا رفته میخواهند شما به جنازه او نماز بخوانید. آن مرحوم نظر بر این که آن شخص متوفی حُسن سابقه نداشت حاضر به نماز او نشد.
▫️ولی فردا دیدم که آن مرحوم ما را نیز با خود همراه کرد و بر قبر آن مرحوم نماز خواند. در حینی که عازم بود، ما از وی پرسیدیم که شما دیروز از نماز خواندن بر جنازه وی استنکاف کردید، ولی امروز تصمیم گرفتهاید که بر قبر او نماز بخوانید؟
▫️فرمود من دیشب همین مرد را در خواب دیدم که در باغ خوبی است. گفتم این باغ از کجا برای تو فراهم شده؟ گفت: مولا امیرالمؤمنین مرحمت فرمود. پرسیدم: به چه سبب؟ گفت: من مجرم بودم سه نفر مأمور گماشته بودند که مرا به طرف جماره (اسم محلی است) میبردند که در آنجا بر جرم من مجازات تعیین کنند.
▫️در راه دیدم سه نفر سواره نمایان شدند. یکی از مأمورین به من گفت این سوارهها را میشناسی؟ گفتم نه. گفت آن جلویی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است و آن دو نفر عقبی فرزندان او حسین بن علی و عباس بن علی علیهما السلام میباشند. بعد گفت اینها اگر کار تو را اصلاح کردند فبها و الّا سرانجام کار تو سخت خواهد شد.
▫️در این اثنا آنها به ما رسیدند. من عرض کردم: آقا... آقا جواب نداند و هر چه صدا کردم اعتنا نکردند و گذشتند. من عرض کردم آقا من عرضی به شما ندارم، نمیخواهم شفاعتی درباره من بکنید، عرضم این است که مرا به آن نقطه که میبرند دشمنان شما در آنجا زیاد است اگر آنها از من بپرسند که تو این قدر سنگ حضرت امیر را بر سینه میزدی چه از آن برای تو حاصل شد؟ یک جوابی به من یاد دهید تا به آنها بگویم...
▫️حضرت این را که شنید به مأمورین فرمود رهایش کنید. پس رهایم کردند آنگاه حضرت به من فرمود : برو به این باغ ، این را به تو دادم.
من آمدم اینجا اکنون در اینجا راحتم.
▫️بعد آقا شیخ طه فرمود از این خواب فهمیدم که توجهی از بزرگان دین به وی شده این است که خواستم برای تدارک مافات ، نمازی بر قبر وی بخوانیم، پس در خدمت آن مرحوم آمده ، بر قبر وی نماز خواندیم. پس در خدمت آن مرحوم آمده بر قبر وی نماز خواندیم.
📚منبع: الکلام یجر الکلام - ج۲ ص ۲۱۱
@EMADISM