Forward from: حرف حساب
#حرف_حساب_بخونید
☑️ مدت مطالعه ۱۲۰ ثانیه:
تابستان سال ۲۰۰۱ میلادی شب بود و در محله ی هاروارد بودم. جایی با تابلوی دانشگاه هاروارد روبه رو نشدم اما کافه هایی دیدم به اسم هاروارد بوتیک هایی به اسم هاروارد. ساعت از ده شب گذشته بود اما خیابانها همچنان شلوغ بود. مملو از جوانهایی که دور میزهای کافه های خیابانی نشسته بودند و گپ میزدند. دانشجوهایی که کف پیاده رو ولو شده بودند و زیر نور چراغ خیابان تکالیفشان را می نوشتند. عاقبت دل به دریا زدم و از جوانی که از کافه ای بیرون می آمد پرسیدم، این دانشگاه هاروارد کجاست؟ خندید و گفت همین جا که ایستاده ای طبقه ی بالای کافه را نشان داد؛ آپارتمانی که چراغ هایش روشن بود. گفت این کلاس فلسفه ی پروفسور مک آرتور است که با رضایت استاد و دانش جو این ساعتِ شب برگزار می شود آن در را نگاه کن کنار سالن بیلیارد آن دفتر دانشکده ی منطق است طبقه ی بالای آن رستوران دانشکدهی جامعه شناسی است. پروفسور فلانی در این خانه زنده گی میکند پروفسور بهمانی که حتماً اسمش را
شنیده ای همسایه ی من است....
چرا هاروارد این گونه است؟ مگر برای این جماعت با آن رفاه اقتصادی کاری داشت که یک شهردار با سبیل هیتلری بگذارند در شهرداری بوستون که دور تا دور هاروارد را سیخ سیخ نرده بزند طوری که حتا یک گربه هم نتواند از بین نردهها رد شود؟ مگر کاری داشت که یک حراست بعثی بگذارند دم دروازه ی دانشگاه تا بدون کارت حتی رییس جمهور را هم راه ندهد؟ هاروارد میخواست که به دانش جو بیاموزد که تو بایستی زنده گی کنی برای همین کلاس پروفسور مک آرتور طبقه ی بالای یک کافه تشکیل می شود...
***
حتی این محله پلیس هم دارد هاروارد پلیس... در همه ی دانشگاههای آمریکا، پلیس دانشگاه با پلیس شهری نامی متفاوت دارد. تجهیزات پلیس دانشگاه اسلحه و اتومبیلش تفاوت ظاهری چندانی با پلیس شهری ندارد، اما پلیس شهری حق دخالت در مسائل مربوط به دانشگاه را ندارد. به پلیس دانشگاه آموزش داده انـد کـه بـا شـورش دانش جویی - که در همه جای دنیا چیزی مرسوم است - چه گونه تا کند. به او آموخته اند که در شورش دانشجویی حتی المقدور حق استفاده از اسلحه را ندارد جالب این جاست که پلیسهای دانشگاه اگر چه یونیفرمهای پلیس شهری را میپوشند و همان تجهیزات را دارند ، معمولاً مسنتر و معتدل ترند و آن قیافه ی میرغضبی را به خود نمی گیرند. مقایسه اش کنید با مسأله ی حادثه ی کوی دانشگاه خودمان در سال ۱۳۷۸ اولین گروه نیروی انتظامی که وارد صحنه شد کلانتری یوسف آباد بود که تخصصش دیدن کارت ماشین و بو کردن دهان شهروندان بود. فتأمل!
📌کتاب "نشت نشا"
➕نویسنده: رضا امیرخانی| ۱۰۴ صفحه
🔖 لینک خرید از ایران کتاب
👁🗨اگه شما هم حرف حسابی خوندید از لینک ناشناس بفرستید که تو کانال قرار بدیم.
✔️ اینستا کانون | 🔖 عضویت خبرنامه
🔘 @yeharfehesaab
☑️ مدت مطالعه ۱۲۰ ثانیه:
تابستان سال ۲۰۰۱ میلادی شب بود و در محله ی هاروارد بودم. جایی با تابلوی دانشگاه هاروارد روبه رو نشدم اما کافه هایی دیدم به اسم هاروارد بوتیک هایی به اسم هاروارد. ساعت از ده شب گذشته بود اما خیابانها همچنان شلوغ بود. مملو از جوانهایی که دور میزهای کافه های خیابانی نشسته بودند و گپ میزدند. دانشجوهایی که کف پیاده رو ولو شده بودند و زیر نور چراغ خیابان تکالیفشان را می نوشتند. عاقبت دل به دریا زدم و از جوانی که از کافه ای بیرون می آمد پرسیدم، این دانشگاه هاروارد کجاست؟ خندید و گفت همین جا که ایستاده ای طبقه ی بالای کافه را نشان داد؛ آپارتمانی که چراغ هایش روشن بود. گفت این کلاس فلسفه ی پروفسور مک آرتور است که با رضایت استاد و دانش جو این ساعتِ شب برگزار می شود آن در را نگاه کن کنار سالن بیلیارد آن دفتر دانشکده ی منطق است طبقه ی بالای آن رستوران دانشکدهی جامعه شناسی است. پروفسور فلانی در این خانه زنده گی میکند پروفسور بهمانی که حتماً اسمش را
شنیده ای همسایه ی من است....
چرا هاروارد این گونه است؟ مگر برای این جماعت با آن رفاه اقتصادی کاری داشت که یک شهردار با سبیل هیتلری بگذارند در شهرداری بوستون که دور تا دور هاروارد را سیخ سیخ نرده بزند طوری که حتا یک گربه هم نتواند از بین نردهها رد شود؟ مگر کاری داشت که یک حراست بعثی بگذارند دم دروازه ی دانشگاه تا بدون کارت حتی رییس جمهور را هم راه ندهد؟ هاروارد میخواست که به دانش جو بیاموزد که تو بایستی زنده گی کنی برای همین کلاس پروفسور مک آرتور طبقه ی بالای یک کافه تشکیل می شود...
***
حتی این محله پلیس هم دارد هاروارد پلیس... در همه ی دانشگاههای آمریکا، پلیس دانشگاه با پلیس شهری نامی متفاوت دارد. تجهیزات پلیس دانشگاه اسلحه و اتومبیلش تفاوت ظاهری چندانی با پلیس شهری ندارد، اما پلیس شهری حق دخالت در مسائل مربوط به دانشگاه را ندارد. به پلیس دانشگاه آموزش داده انـد کـه بـا شـورش دانش جویی - که در همه جای دنیا چیزی مرسوم است - چه گونه تا کند. به او آموخته اند که در شورش دانشجویی حتی المقدور حق استفاده از اسلحه را ندارد جالب این جاست که پلیسهای دانشگاه اگر چه یونیفرمهای پلیس شهری را میپوشند و همان تجهیزات را دارند ، معمولاً مسنتر و معتدل ترند و آن قیافه ی میرغضبی را به خود نمی گیرند. مقایسه اش کنید با مسأله ی حادثه ی کوی دانشگاه خودمان در سال ۱۳۷۸ اولین گروه نیروی انتظامی که وارد صحنه شد کلانتری یوسف آباد بود که تخصصش دیدن کارت ماشین و بو کردن دهان شهروندان بود. فتأمل!
📌کتاب "نشت نشا"
➕نویسنده: رضا امیرخانی| ۱۰۴ صفحه
🔖 لینک خرید از ایران کتاب
👁🗨اگه شما هم حرف حسابی خوندید از لینک ناشناس بفرستید که تو کانال قرار بدیم.
✔️ اینستا کانون | 🔖 عضویت خبرنامه
🔘 @yeharfehesaab