🔰مهمانهای همیشگی اقتصاد ایران
چرا شوکها میآیند و نمیروند؟
✍️ حامد وحیدی
تحلیلگر اقتصاد
نوسانها و بحرانها همواره بخشی از واقعیتهای اجتنابناپذیر محسوب میشوند. رکودها، شوکهای قیمتی، بحرانهای مالی و سایر اختلالات اقتصادی معمولاً در واکنش به یکسری عوامل خاص پدیدار میشوند و با تغییر این شرایط، از بین میروند. در ایران، نهتنها شوکها موقتی نیستند، بلکه با گذر زمان ماندگار شده و به روندهای پایدار تبدیل میشوند. نااطمینانی به جای آنکه یک متغیر نوسانی باشد، به یک ویژگی دائمی بدل میشود و انتظارات تورمی از یک پدیده گذرا به یک جزء جداییناپذیر از رفتار اقتصادی جامعه تبدیل میشود.
دکتر حسن درگاهی، اقتصاددان برجسته و استاد دانشگاه شهید بهشتی، این موضوع را از منظر پدیدهای به نام هیسترزیس (Hysteresis) توضیح داده است. مفهوم هیسترزیس در ادبیات اقتصاد کلان، به شرایطی اطلاق میشود که در آن آثار شوک اقتصادی حتی پس از رفع عامل اصلی، همچنان باقی میماند و اقتصاد به وضعیت پیشین خود بازنمیگردد. این واژه که از علوم فیزیک وارد اقتصاد شده، به وابستگی سیستم به تاریخچه خود اشاره دارد. به این معنا که مسیر گذشته اقتصاد، مسیر آینده را تعیین میکند و شوکهای وارده، حتی پس از اتمام، همچنان تاثیرات پایداری بر جای میگذارند. به همین دلیل، اهمیت سیاستگذاری سریع و موثر در جلوگیری از اثرات بلندمدت شوکهای اقتصادی بیش از پیش برجسته میشود.
برای درک بهتر این پدیده، میتوان نگاهی به بازار کار داشت. در اقتصادهای توسعهیافته، معمولاً پس از یک رکود، انتظار میرود که نرخ بیکاری پس از بهبود شرایط اقتصادی به سطح قبل از بحران بازگردد. اما در بسیاری از موارد، مشاهده میشود که این نرخ هرگز به سطح اولیه خود نمیرسد و درصد قابل توجهی از نیروی کار برای همیشه از بازار حذف میشوند. این امر دلایل متعددی دارد: کاهش مهارتهای نیروی کار در دوران بیکاری طولانیمدت، تغییرات ساختاری در بازار کار و تاثیرات روانی بیکاری که موجب کاهش انگیزه افراد برای جستوجوی کار میشود.
نمونهای از این پدیده را میتوان در کشورهای اروپایی طی دهه 1980 مشاهده کرد. کشورهایی مانند فرانسه، آلمان غربی و ایتالیا با رکودهای شدیدی مواجه شدند که به افزایش نرخ بیکاری منجر شد. اما حتی پس از رفع رکود، نرخ بیکاری هرگز به سطح پیشین بازنگشت، چراکه نیروی کار از بازار کنار گذاشته شده بود و فرصت بازگشت برای بسیاری از آنها دیگر فراهم نشد. نمونهای دیگر از این پدیده در اقتصاد آمریکا پس از بحران مالی 2008 رخ داد. رکود عمیق ناشی از بحران باعث افزایش چشمگیر نرخ بیکاری شد و اگرچه پس از سالها رشد اقتصاد، بسیاری از مشاغل بازگشتند، اما نرخ مشارکت نیروی کار به سطح پیشین خود نرسید.
اما آنچه در ایران رخ میدهد، شکلی حادتر و گستردهتر از هیسترزیس را نشان میدهد. در اقتصاد ایران، برخلاف کشورهای توسعهیافته که شوکها معمولاً دورهای هستند، نوسانها و نااطمینانیها به یک ویژگی ذاتی بدل شدهاند. شوکهای تورمی، نوسانهای ارزی، بحرانهای مالی و رکودهای عمیق همواره بخشی از فضای اقتصادی ایران بوده و هرگز بهطور کامل از بین نرفتهاند. در چنین شرایطی، آثار این نوسانها نهتنها پایدار میشوند، بلکه به مرور زمان تشدید شده و به ساختارهای اقتصادی نفوذ میکنند. در نتیجه، رفتارهای اقتصادی نیز متناسب با این شرایط دچار تغییر میشوند. در فضایی که نااطمینانی دائمی است، تولیدکنندگان از سرمایهگذاری بلندمدت اجتناب میکنند، خانوارها ترجیح میدهند داراییهای نقدشونده مانند طلا و ارز را جایگزین سرمایهگذاریهای مولد کنند و دولت نیز برای جبران کسریهای بودجه خود به سیاستهای تورمزا روی میآورد.
این وضعیت در نهایت به کاهش بهرهوری، خروج سرمایه، فرسایش توان تولیدی و تضعیف زیرساختهای اقتصادی منجر میشود. در چنین شرایطی، دولتها معمولاً با سیاستهای مقطعی و موقت، مانند کنترل دستوری قیمتها، سرکوب نرخ ارز و سیاستهای یارانهای سعی در کنترل بحران دارند، اما این سیاستها نهتنها مشکل را حل نمیکنند، بلکه در میانمدت و بلندمدت، شرایط را بحرانیتر میکنند. این وضعیت موجب تشدید کسری بودجه دولت، کاهش کیفیت خدمات عمومی و افزایش تورم مزمن میشود. در چنین اقتصادی، اعتماد عمومی نسبت به سیاستگذاریهای کلان کاهش مییابد و مردم به جای برنامهریزیهای بلندمدت، رفتارهای کوتاهمدت و مبتنی بر سفتهبازی و احتکار دارایی را در پیش میگیرند.
تجارت فردا
📊کانال اقتصادبازار
@EghtesadBazar
چرا شوکها میآیند و نمیروند؟
✍️ حامد وحیدی
تحلیلگر اقتصاد
نوسانها و بحرانها همواره بخشی از واقعیتهای اجتنابناپذیر محسوب میشوند. رکودها، شوکهای قیمتی، بحرانهای مالی و سایر اختلالات اقتصادی معمولاً در واکنش به یکسری عوامل خاص پدیدار میشوند و با تغییر این شرایط، از بین میروند. در ایران، نهتنها شوکها موقتی نیستند، بلکه با گذر زمان ماندگار شده و به روندهای پایدار تبدیل میشوند. نااطمینانی به جای آنکه یک متغیر نوسانی باشد، به یک ویژگی دائمی بدل میشود و انتظارات تورمی از یک پدیده گذرا به یک جزء جداییناپذیر از رفتار اقتصادی جامعه تبدیل میشود.
دکتر حسن درگاهی، اقتصاددان برجسته و استاد دانشگاه شهید بهشتی، این موضوع را از منظر پدیدهای به نام هیسترزیس (Hysteresis) توضیح داده است. مفهوم هیسترزیس در ادبیات اقتصاد کلان، به شرایطی اطلاق میشود که در آن آثار شوک اقتصادی حتی پس از رفع عامل اصلی، همچنان باقی میماند و اقتصاد به وضعیت پیشین خود بازنمیگردد. این واژه که از علوم فیزیک وارد اقتصاد شده، به وابستگی سیستم به تاریخچه خود اشاره دارد. به این معنا که مسیر گذشته اقتصاد، مسیر آینده را تعیین میکند و شوکهای وارده، حتی پس از اتمام، همچنان تاثیرات پایداری بر جای میگذارند. به همین دلیل، اهمیت سیاستگذاری سریع و موثر در جلوگیری از اثرات بلندمدت شوکهای اقتصادی بیش از پیش برجسته میشود.
برای درک بهتر این پدیده، میتوان نگاهی به بازار کار داشت. در اقتصادهای توسعهیافته، معمولاً پس از یک رکود، انتظار میرود که نرخ بیکاری پس از بهبود شرایط اقتصادی به سطح قبل از بحران بازگردد. اما در بسیاری از موارد، مشاهده میشود که این نرخ هرگز به سطح اولیه خود نمیرسد و درصد قابل توجهی از نیروی کار برای همیشه از بازار حذف میشوند. این امر دلایل متعددی دارد: کاهش مهارتهای نیروی کار در دوران بیکاری طولانیمدت، تغییرات ساختاری در بازار کار و تاثیرات روانی بیکاری که موجب کاهش انگیزه افراد برای جستوجوی کار میشود.
نمونهای از این پدیده را میتوان در کشورهای اروپایی طی دهه 1980 مشاهده کرد. کشورهایی مانند فرانسه، آلمان غربی و ایتالیا با رکودهای شدیدی مواجه شدند که به افزایش نرخ بیکاری منجر شد. اما حتی پس از رفع رکود، نرخ بیکاری هرگز به سطح پیشین بازنگشت، چراکه نیروی کار از بازار کنار گذاشته شده بود و فرصت بازگشت برای بسیاری از آنها دیگر فراهم نشد. نمونهای دیگر از این پدیده در اقتصاد آمریکا پس از بحران مالی 2008 رخ داد. رکود عمیق ناشی از بحران باعث افزایش چشمگیر نرخ بیکاری شد و اگرچه پس از سالها رشد اقتصاد، بسیاری از مشاغل بازگشتند، اما نرخ مشارکت نیروی کار به سطح پیشین خود نرسید.
اما آنچه در ایران رخ میدهد، شکلی حادتر و گستردهتر از هیسترزیس را نشان میدهد. در اقتصاد ایران، برخلاف کشورهای توسعهیافته که شوکها معمولاً دورهای هستند، نوسانها و نااطمینانیها به یک ویژگی ذاتی بدل شدهاند. شوکهای تورمی، نوسانهای ارزی، بحرانهای مالی و رکودهای عمیق همواره بخشی از فضای اقتصادی ایران بوده و هرگز بهطور کامل از بین نرفتهاند. در چنین شرایطی، آثار این نوسانها نهتنها پایدار میشوند، بلکه به مرور زمان تشدید شده و به ساختارهای اقتصادی نفوذ میکنند. در نتیجه، رفتارهای اقتصادی نیز متناسب با این شرایط دچار تغییر میشوند. در فضایی که نااطمینانی دائمی است، تولیدکنندگان از سرمایهگذاری بلندمدت اجتناب میکنند، خانوارها ترجیح میدهند داراییهای نقدشونده مانند طلا و ارز را جایگزین سرمایهگذاریهای مولد کنند و دولت نیز برای جبران کسریهای بودجه خود به سیاستهای تورمزا روی میآورد.
این وضعیت در نهایت به کاهش بهرهوری، خروج سرمایه، فرسایش توان تولیدی و تضعیف زیرساختهای اقتصادی منجر میشود. در چنین شرایطی، دولتها معمولاً با سیاستهای مقطعی و موقت، مانند کنترل دستوری قیمتها، سرکوب نرخ ارز و سیاستهای یارانهای سعی در کنترل بحران دارند، اما این سیاستها نهتنها مشکل را حل نمیکنند، بلکه در میانمدت و بلندمدت، شرایط را بحرانیتر میکنند. این وضعیت موجب تشدید کسری بودجه دولت، کاهش کیفیت خدمات عمومی و افزایش تورم مزمن میشود. در چنین اقتصادی، اعتماد عمومی نسبت به سیاستگذاریهای کلان کاهش مییابد و مردم به جای برنامهریزیهای بلندمدت، رفتارهای کوتاهمدت و مبتنی بر سفتهبازی و احتکار دارایی را در پیش میگیرند.
تجارت فردا
📊کانال اقتصادبازار
@EghtesadBazar