#پارت28
-به چه دردی می خوره؟از سر و روت مشخصه که خانواده دار هستی و فکر نمی کنم از اسم من
بخوای به عنوان یه سایه استفاده کنی!
چرا ؟دقیق زدی توی خال.واقعیت همینه تو می شوی یک سایه ...سایه ای که باید پاک کنی و
بسازی!.
سکوتم که طولانی شد دوباره گفت:می تونم بپرسم تو این زمونه که همه دخترا و خانمها دنبال
پاک کردن اسم خط خورده از شناسنامه اشون هستن شما چرا دنبال نوشتن یه اسم تو شناسنامه
اتون هستین اونم به مدت شش هفت ماه؟برام عجیبه!
نفسم رو کلافه پرتاب کردم بیرون و کامل روی صندلی ولو شدم .
-چیز عجیبی نمی بینم.
بلند شد و گفت:من اهلش نیستم.
روبروش ایستادم.
-چرا؟چیزی ازت کم میشه؟تا اونجا که میدونم به این پول خیلی احتیاج داری؟دانشجوی انصرافی
ترم شش مکانیک.دانشجوی نمونه ای که بخاطر مادر مریضش حاضره هر کاری بکنه،این پول
فکر کنم بشه یه سرمایه کوچیک برات تا بتونی یه کاری راه بندازی واسه خودت.بخوای حساب
کنی برات ماهی پنج میلیون در میاد حقوق عالیه هستش،نیست؟!
-دلیل؟از کجا معلوم مشکلی برام درست نشه؟ترجیح میدم کار خودم رو ادامه بدم.
سمج بود،دنبال چی بود؟چی می خواست بشنوه؟
سری تکون دادم و نشستم که اون هم به تبعیت از من نشست .
صدای زنگ گوشیش نگاه هردمون رو بهم قفل کرد.سری تکون داد و گوشیش رو از جیب کناری
شلوارش
بیرون کشید
-بله ؟
-سلام،ممنون ...آره ....ک ی؟
-به چه دردی می خوره؟از سر و روت مشخصه که خانواده دار هستی و فکر نمی کنم از اسم من
بخوای به عنوان یه سایه استفاده کنی!
چرا ؟دقیق زدی توی خال.واقعیت همینه تو می شوی یک سایه ...سایه ای که باید پاک کنی و
بسازی!.
سکوتم که طولانی شد دوباره گفت:می تونم بپرسم تو این زمونه که همه دخترا و خانمها دنبال
پاک کردن اسم خط خورده از شناسنامه اشون هستن شما چرا دنبال نوشتن یه اسم تو شناسنامه
اتون هستین اونم به مدت شش هفت ماه؟برام عجیبه!
نفسم رو کلافه پرتاب کردم بیرون و کامل روی صندلی ولو شدم .
-چیز عجیبی نمی بینم.
بلند شد و گفت:من اهلش نیستم.
روبروش ایستادم.
-چرا؟چیزی ازت کم میشه؟تا اونجا که میدونم به این پول خیلی احتیاج داری؟دانشجوی انصرافی
ترم شش مکانیک.دانشجوی نمونه ای که بخاطر مادر مریضش حاضره هر کاری بکنه،این پول
فکر کنم بشه یه سرمایه کوچیک برات تا بتونی یه کاری راه بندازی واسه خودت.بخوای حساب
کنی برات ماهی پنج میلیون در میاد حقوق عالیه هستش،نیست؟!
-دلیل؟از کجا معلوم مشکلی برام درست نشه؟ترجیح میدم کار خودم رو ادامه بدم.
سمج بود،دنبال چی بود؟چی می خواست بشنوه؟
سری تکون دادم و نشستم که اون هم به تبعیت از من نشست .
صدای زنگ گوشیش نگاه هردمون رو بهم قفل کرد.سری تکون داد و گوشیش رو از جیب کناری
شلوارش
بیرون کشید
-بله ؟
-سلام،ممنون ...آره ....ک ی؟