🔴 باوری باقی است که میگوید انسانِ شرقی_غربی هموست که نیمهی شرقیاش آزادگی و اصالتِ فرد است، و نیمهی غربیاش آزادی (به معنای فرهنگ و تمدّن) و اصالتِ جمع، به گونهای که در نهایت نه فرد، فدای راهِ منافعِ جمع میشود، و نه جمع در غایت فرد را در خود مضمحل میکند.
🔸آیا رسیدن به چنین طریقی میسّر است؟ و رسیدن به این پلّهی اندیشگی در عمل نتیجهی ایدهالی هم خواهد داشت؟
🔸 نمیدانم سؤال را درست درک کردهام یا نه. آنچه من چند سال پیش مطرح کردم تفاوت میانِ «آزادگی» و «آزادی» بود که اوّلی را بیشتر خاصّ انسانِ قدیمِ ایرانی، و دوّمی را خاصّ انسانِ جدیدِ غربی دانستم. منظور از «آزادگی» آزادیِ درون است، استغنا و گشایشِ نظر. انسانِ نمونهی ایران در گذشته بر حسب عرفان و ادب میکوشید تا به این درجه برسد. امّا انسانِ غربی، رهایی را در آزادی میبیند، یعنی سازمان آزاد اجتماعی و سیاسی، که هر فرد از طریق رأی و بیانِ آزاد، مُهرهای از آن میشود.
🔸ما در گذشته آزادی سیاسی را نمیشناختیم، و کلمهی آزادی در زبان فارسی، معنیِ «رهایی از قید» را میداد، چه قیدِ اسارت و چه قیدِ هوای نفس. من آرزو میکردم (گرچه این آرزویی بیش نبود) که فرهنگ و تمدّن ما در درجهای قرار گیرد که بتوانیم «آزادگیِ فردی» را با «آزادی سیاسی» جمع کنیم.
✅ @democracykhahanir
🔸آیا رسیدن به چنین طریقی میسّر است؟ و رسیدن به این پلّهی اندیشگی در عمل نتیجهی ایدهالی هم خواهد داشت؟
🔸 نمیدانم سؤال را درست درک کردهام یا نه. آنچه من چند سال پیش مطرح کردم تفاوت میانِ «آزادگی» و «آزادی» بود که اوّلی را بیشتر خاصّ انسانِ قدیمِ ایرانی، و دوّمی را خاصّ انسانِ جدیدِ غربی دانستم. منظور از «آزادگی» آزادیِ درون است، استغنا و گشایشِ نظر. انسانِ نمونهی ایران در گذشته بر حسب عرفان و ادب میکوشید تا به این درجه برسد. امّا انسانِ غربی، رهایی را در آزادی میبیند، یعنی سازمان آزاد اجتماعی و سیاسی، که هر فرد از طریق رأی و بیانِ آزاد، مُهرهای از آن میشود.
🔸ما در گذشته آزادی سیاسی را نمیشناختیم، و کلمهی آزادی در زبان فارسی، معنیِ «رهایی از قید» را میداد، چه قیدِ اسارت و چه قیدِ هوای نفس. من آرزو میکردم (گرچه این آرزویی بیش نبود) که فرهنگ و تمدّن ما در درجهای قرار گیرد که بتوانیم «آزادگیِ فردی» را با «آزادی سیاسی» جمع کنیم.
✅ @democracykhahanir