Forward from: ▪️دلنوشت▪️
شاهزاده اى بسيار ثروت مند به سمت ميخانه اى رفت با لباس معمولى و شروع به خوردن مشروب كرد.
پيك ميخورد و سلامتى ميرفت
سربازيى كه انجا بود او را شناخت
پيك را بالا برد او گفت
شاهزاده گدايان با عدل بى قلب حيوان انسان
همه او همه صفت كسى است كه در تختش با حورى هايش جشن ميگيرد او شب در كنار ما پيك ميرود. ليوان ها به صدا در امد
همه فرياد ها به اسمان رفت
شاهزاده جوان پيك را بالا برد او گفت
ان شاهزاده اى كه ميگويد منم كه هر شب به اين جا مياييم و بجاى فكر و تصميم گيرى همراه شما پيك ميروم درست است من شاهزاده گدايانم. كه هر شبم را با خنده همراه شما صبح ميكنم با عدل بى قلبم كه تختم را ول كرده او با شما خنده و گريه ميكنم
حيوان انسان ام كه صدها بار به اينجا امدم وهر شب يك حرف در كاخ شنيدم
راست ميگويى من پادشاه گدايان آم
#كيان_اسماعيلى
پيك ميخورد و سلامتى ميرفت
سربازيى كه انجا بود او را شناخت
پيك را بالا برد او گفت
شاهزاده گدايان با عدل بى قلب حيوان انسان
همه او همه صفت كسى است كه در تختش با حورى هايش جشن ميگيرد او شب در كنار ما پيك ميرود. ليوان ها به صدا در امد
همه فرياد ها به اسمان رفت
شاهزاده جوان پيك را بالا برد او گفت
ان شاهزاده اى كه ميگويد منم كه هر شب به اين جا مياييم و بجاى فكر و تصميم گيرى همراه شما پيك ميروم درست است من شاهزاده گدايانم. كه هر شبم را با خنده همراه شما صبح ميكنم با عدل بى قلبم كه تختم را ول كرده او با شما خنده و گريه ميكنم
حيوان انسان ام كه صدها بار به اينجا امدم وهر شب يك حرف در كاخ شنيدم
راست ميگويى من پادشاه گدايان آم
#كيان_اسماعيلى